گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

مجنونم و دل زده از خیلیا

يكشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۵، ۱۰:۰۳ ب.ظ

هوالمحبوب


فرض کنید مجنون را، در حالتی که به لیلا بگوید نمی توانم به وصالت برسم چون مثلا مادرم نمی گذارد، عمه ام ناراحت می شود، خاله ام از تو خوشش نمی آید و... ولی عشقمان جاوید! مدیونی اگر شک کنی مجنون وار عاشقم! فعلا میخواهم بروم کسی دیگر را بگیرم، البته جای تو را نمی گیرد ولی خب عوضش از تنهایی در میایم  و صاحب فرزند می شوم... تو هم برو کسی دیگر را گیر بیاور به جای من...آن دنیا هم ببینیم چه می شود، حوری موری گیرم نیامد آن موقع به وصال هم خواهیم رسید... حلال کن آبجی! یا علی...

  • ۹۵/۱۰/۱۲
  • نسرین

بازنشر

نظرات  (۲)

عجیب و قابل تصور و البته تأمل !

متاسفانه هست و خیلی هم هست...
پاسخ:
بله متاسفانه:(
  • صحاف امین
  • طنز جالبی بود مصداق دنیای امروزمان
    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">