گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

مرگ یا زندگی

چهارشنبه, ۱ آذر ۱۳۹۶، ۰۸:۵۰ ب.ظ

هوالمحبوب

دارم به این فکر می کنم که دیگه زندگی چیز جذابی برای ادامه دادن نداره. به این فکر می کنم که اگه همین الان سرم رو بذارم و بمیرم هیچ افسوسی در کار نخواهد بود. بعضی از اون آرزوها و رویاهایی که داشتم، محقق شدن و بعضی هاشونم وقت شون گذشته. خیلی چیزها رو به دست آوردم و خیلی چیزها رو برای همیشه از دست دادم. یه زمانی اگه انگیزه ام برای ادامه عشق بود حالا دیگه اونم ندارم. جز یه سر شوریده و یه دل هزار تکه شده و یه بار گناهی که هر روز با خودم می کشم چیزی ندارم.

اگه زندگی همین لحظه تموم بشه خوشحال نخواهم بود چون میدونم که خدا با دیدنم حالش خوب نمیشه. ولی ناراحت هم نخواهم بود چون چشمم به دنیا نیست. چون چشم دنیا و آدم هاشم هیچ وقت به من نبوده.

شاید از بابت خانوادم ناراحت باشم و از بابت شاگردهام. شاید دلم برای خنده هاشون تنگ بشه، شاید دلم برای شیطنت هاشون تنگ بشه ولی دیگه انرژی ندارم که چنگ بزنم به زندگی.

اون نسرین ترسویی که از صدای باد پناه می برد به آعوش خواهرش، اون نسرین ترسوی یکه سر هر زلزله مثل ابر بهار اشک می ریخت، عاشق زندگی بود. اما این نسرین تلخ امروز موقع زلزله کاملا آروم و ریلکس بود. داشت سر صبر وسیله هاشون مرتب می کرد. لباس بیرون می پوشید و نمی ترسید. نمیگم دلم میخواد بمیرم نه. این کفران نعمت حیاته. نمیگم اگه میتونستم خودم قصه ام رو تموم میکردم، نه؛ چون این دخالت تو تصمیم خداست. فقط دلم میخواد کمتر رنج بکشم. کمتر دلم رو دستم بگیرم و به خاطر تصمیم های عاقلانه ام عذاب بکشمو خسته ام.

من ولی تمام استخوان بودنم

لحظه های ساده ی سرودنم درد می کند

انحنای روح من

شانه های خسته ی غرور من

تکیه گاه بی پناهی دلم شکسته است

کتف گریه های بی بهانه ام

بازوان حس شاعرانه ان

زخم خورده است.

 

کاش کسی بیاد برای نجات من از دست خودم. خسته ام از شکست، از هجر، از غم ، از صبوری، از عقل .....

 

  • ۹۶/۰۹/۰۱
  • نسرین

من و حسرت هایم

نظرات  (۲)

  • آشنای غریب
  • بودن یا نبودن :( مسئله این است !

    اگه بار گناهانم نبود بیشتر طالب مرگ بودم تا زندگی 
    پاسخ:
    شاید منم....
  • مصطفی موسوی
  • آزمودم عقل دور اندیش را
    بعد از این دیوانه سازم خویش را
    پاسخ:
    عشق باید همسفر با عقل کرد

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">