گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

یک روز گوشی لامصب را بردار و به من زنگ بزن

پنجشنبه, ۸ آذر ۱۳۹۷، ۰۹:۵۸ ب.ظ

هوالمحبوب


دلم یک لحظه ی عاشقانه می خواهد، از آن لحظه های معرکه ای که وقتی به من می گویی «دوستت دارم»، ناخودآگاه بزنم زیر گریه. از آن عشق هایی که با دیوانه بازی شروع شود، از آن نگاه هایی که تا عمق وجودم را بسوزاند، از آن تپش های قلبی که رسوایم کند. از آن توجه هایی که چشم ها را به من خیره کند. از آن نگرانی هایی که اندازه ی صد تا دوستت دارم ارزش دارد.

گاهی دلم میخواهد بیمار شوم که تو نگرانم شوی. دلم می خواهد تبریزمان به زودی زود برفی شود، دستت را بگیرم و بزنیم به دل برف؛ راه برویم روی برف های چند روزه و من هی دستت را محکم تر بگیرم و هی سُر بخورم تا دستت بیشتر قفل شود دور انگشتانم.

آخ که چقدر دلم تا نیمه شب حرف زدن می خواهد، دلم دل دل کردن برای گفتن و نگفتن، دلم شرم دخترانه برای خیره شدن در چشم هایت، دلم محو صدایت شدن می خواهد.

دلم دزدکی نگاه کردنت را می خواهد. کاش بودی که این روزهای بی رمق پاییزی اینقدر تباه طی نشوند. کاش بودی که شب ها حرمت می یافتند. کاش روزی دل بکنی از این دل دل کردن ها. کاش یک بار هم که شده، تو برایم بنویسی، کاش برایم حرف بزنی. بگویی از انتظار خسته ای. بگویی تمام روزهای رفته، به من فکر می کردی. کاش تمام شود این غربت بی پیر که جوانی مان را سوزاند.

می دانی خسته ام از تنهایی نفس کشیدن حتی.

تنهایی مریض شدن؛

از تنهایی شادی کردن؛

خسته ام از زندگی بی تو....


  • ۹۷/۰۹/۰۸
  • نسرین

او جان

نظرات  (۲۹)

  • مریــــ ـــــم
  • کاش یه آواکادو سرراهمون قرار بگیره نسرین
    یه آواکادوی مخصوص خودمون
    پاسخ:
    من به آناناسم قانع ام :)
  • مریــــ ـــــم
  • :))))))
    حتی گلابی
    پاسخ:
    حتی گلابی :)
  • مریــــ ـــــم
  • میبینی 
    چه کردن با آرزوهای ما که در حد گلابی تنزل پیدا کرده
    :دی
    پاسخ:
    والله :)

    از بس بی فکرن
    سختی اش فقط گرفتن یه شماره است ها
    اما به همین راحتی ما رو از خودشون دریغ می کنن!
  • مریــــ ـــــم
  • بابا بخدا شماررو هم میگیرن
    ولی بلد نیستن چطور باید ازش استفاده کنن
    دیوار نشون بده سرمو بکوبم
    باز شماره‌نگیرن دیگه خودخوری نداره
    پاسخ:
    خب از من کسی شماره نگرفته
    از اون جهت😁😁😁

    سلام 

    :)) 
    ان شاءالله به تک تک ارزوهاتون برسید 
    پاسخ:
    سلام
    آرزو نبودا
    خواسته بود
    ممنونم😊
    همون دیگه برسید :))
    پاسخ:
    ان شالله
    ولی ...
    میفهمم ولی حیف راه حلی براش نداریم ته ته تهش میتونیم برای دلای هم دعا کنیم
    پاسخ:
    راه حلش اینه که این پست رو بخونه و بیاد شماره بگیره ازم😁
    انشالله که پست رو ببینن و انقدر باهوش باشه که بفهمه
    پاسخ:
    😇😇😇
    .....
    ان شاءالله که به زودی زنگ میزنه ((:
    پاسخ:
    امیدوارم :)
    منم واقعا خسته ام...
    پاسخ:
    :(
  • محمود بنائی
  • همیشه قشنگ مینویسی جوری که آدم دلش عاشق شدن میخواد :))
    الان چیکار کنیم؟ :))
    راستی اون تلفن قشنگ را از کجا آوردید، میخوامش، کلی گشتم تا یکدونه سالمش را از توی تعمیرگاه پیدا کردم. 
    پاسخ:
    احتمالا دلیلش اینه که خودمم همین رو میخوام :)

    نمیدونم واقعا

    به قول استاد شفیعی کدکنی در کلاس حافظ، خاک بر سر کسی که توی این هوا عاشق نشود :)

    البته اون موقع بهار بوده و هوا بس دل انگیز نمیدونم شامل پاییز هم میشه یا نه

    نمیدونم من توی سرچ بهش رسیدم
    خیلی خیلی کمیابند اینا
    گاهی میپرسم واقعا عاشق بشیم هم مثل داستان‌ها و متن‌های عاشقانه، همه چیزش قشنگه؟
    البته میدونی فکر میکنم عاشقی مثل اثر انگشته، هر کسی یه جور عاشقی میکنه.
    + یکی از این تلفن‌های قدیمی، البته کِرم رنگش، ما داریم :)

    پاسخ:
    دقیقا همینه، هیچ دو تا  قصه ی عاشقانه ای شبیه هم نیستن
    باید بگردیم که قصه ی خودمون رو پیدا کنیم
    اون موقع دیگه حالمون خوب خواهد بود حتما
    چه خوب
    حسابی مواظبش باشین چون دارن عتیقه میشن دیگه و کمیاب

    تباه شدم با این پست
    پاسخ:
    خدا کنه به زودی زود
    همه ی تباهی ها رو به سرزندگی و امید عشق و غیره بره😊
    سلام 
    چه عاشقانه ای پاییزیه قشنگی 
    به به :))
    فکر کنم باید در آخر میگفتین :
    برسد به دست او جان :))
    نه ؟!:)


    راستی او بیاید این پست عاشقانه و عاشقانه های قبلی را میخواند ؟! یا  خودت براش میخوانی ؟!:)





    +

    ما از این تلفن سبزرنگشو داریم ولی خیلیییییی بسختی میتونیم ازش استفاده کنیم :)) (هر وقتی تلفن اصلی خونه خراب میشه نهایت از این استفاده میشه ) 
    بعد جالبه بدونی که عاشقانه های زیادی رو  با آدم های مختلف ، پشت سر گذاشته :)


    پاسخ:
    سلام عزیزم
    خب طبیعتا مخاطبش اوجانه
    ولی اینکه میرسه دستش یا نه نمیدونم
    چون هنوز ردپایی ازش ندیدم
    نمیدونم هنوز راجع به این بخش فکر نکردم
    ولی فکر میکنم خودم براش بخونم جذاب تر باشه. 


    مواظبش باشین گیر نمیادها☺️
  • محمود بنائی
  • خب یک کم تحمل کنید، ایشون الان چهل سالشونه :) در ضمن شما هم اعتقادی نداری پس به این راحتی اتفاقی نمیفته، قبول دارین؟ من معتقدم هرچیزی که باور داشته باشی همون میشه!
    خب میشه دیگه، الان شما همونقدر ناواضحی توی حالت عادی؟ :)) نیستی دیگه، بنظرم از عکستون هم قشنگترین. 
    پاسخ:
    باور دارم، باور دارم ولی اتفاق نمیوفته. چرا چهل سال خب؟ نمیشه هم سن و سال باشیم؟

    لطف دارین :)
  • جناب منزوی
  • ان شاءالله که بیاد :)
    پاسخ:
    بشینیم تا بیاد😊
    آفرین! خیلی زیبا نوشتین...

    خیلیا عاشقانه مینویسن ولی فقط بعضی نوشته ها به آدم یه حس واقعی میدن، یه چیزی شبیه زنده شدن خاطرات!
    پاسخ:
    شاید آدم باید نوشته هاشو زندگی کنه تا حسش باور پذیر باشه
    نمیدونم، شایدم از دردآلود بودن میاد این حس
    وقتی همه ی این فانتزی هات تموم شد چی؟
    اون وقت دلت چی میخواد؟ ...
    پاسخ:
    اینا فانتزی نیستن

    هستند ...
    پاسخ:
    نظر شما برای خودتون قطعا محترمه😊

    نظر  منو همه ی مردهای متاهل قبول دارن :)
    پاسخ:
    من نه مردم نه متاهل
    بعدم کسی نگفت که این عاشقانه ها اساس زندگیه
    با این شانسی که ما داریم در جواب این همه "خسته ام" ها نهایت نهایتش میاد میگه "خسته نباشی" و عین میگ میگ فرار میکنه... یعنی در این حد... 
    پاسخ:
    میزنم لهش میکنم
    یعنی که چی 
    بعد سی سال میخواد بیاد فقط بگه خسته نباشی😁😁😁
    نسرین جان اینا اگه بیا بودن اینهمه سال دست دست نمیکردن! من که دیگه امیدی به اومدن کسی ندارم... بیشتر منتظرم همینایی هم که هستن (یا فک میکنم هستن) برن... حالا کجا؟! جایی بجز اینجا... یعنی جایی بجز در کنار من! :))
    پاسخ:
    من که دور و برم کسی نیست خلوته😁
    بابا نیومدم نیومد
    دور هم خوش میگذرونیم
    زندگی یعنی من محور همه چیزم
    من مرکز جهانم اصلا
    چون عاشق خودمم دلم میخواد یه 
    نفر دیگه هم از موهبتی چون من لذت ببره
    کلا قصدم خیره
    وگرنه که من به همین روال عادی ام راضی ام😁😁😁😜😜😜
  • آشنای غریب
  • نوشتی تپش قلب ، گفتم دارم
    نوشتی رسوا ، گفتم شده ام
    نوشتی نگاه دزدکی ، گفتم وای کدامیک را بگویم
    نوشتی نیمه شب حرف زدن ، گفتم امان از گفت و گوی نیمه شب هامان
    نوشتی نگرانم شوی ، گفتم همین یکی دو هفته پیش چنان نگرانش شده بودم که کم مانده بود بهش زنگ بزنم . بگم مواظب خودت باش 
    و 
    و
    و
    هرکدام را که گویی کم و بیش تجربه دارم، اما چه سود 

    نفسم بند نفس های کسی هست ، 
    که نــــــــــیــــــــــــســــــــــــــــــــــت!
    پاسخ:
    خیلی درد داره کامنت هات
    نمیدونم چی بگم که خصوصی بهت نگفته باشم
    میتونم آرزوی آرامش کنم برات
    و روشن شدن همه چیز 
    امیدوارم چیزی که به صلاح هر دوتونه برات اتفاق بیوفته
  • وحید بهرامی
  • گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سرآید
    گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید
    گفتم ز مهرورزان رسم وفا بیاموز
    گفتا ز خوبرویان این کار کمتر برآید
    پاسخ:
     

    گفتم رخت ندیدم گفتا ندیده باشی

    گفتم ز غم خمیدم گفتا خمیده باشی

    گفتم ز گلستانت گفتا که بوی بردی

    گفتم گلی نچیدم گفتا نچیده باشی

    گفتم ز خود بریدم آن باده تا چشیدم

    گفتا چه زان چشیدی از خود بریده باشی

  • ❤️ علی خوش شانس ❤️ ۷۴📆
  • الان دقیقا مشکل خواستگاره که نمیاد؟
    فک کردم همسرت شهیدی چیزی شده.
    پاسخ:
    🤦🤦🤦🤦🤦🤦
  • آسـوکـآ آآ
  • نسرین بیا بریم دنبالشون ببینیم کجا موندن که بهشون خوش میگذره و هی نمیان :(
    پاسخ:
    چه میدونم والله

    آخه میگم بیان با چه رویی بیان آخه؟ :))
  • حامد سپهر
  • دارم شک میکنم که بیان پستهای شمارو یکی در میون بهم نشون میده چون پست جدیدتون رو دیدم ولی این پست چراغش برام  روشن نشده بود محظ احتیاط هر پستی که چراغش روشن میشه پستهای قبلی رو هم چک میکتم:)
    پاسخ:
    احتمالا خصومت شخصی داره با من :)

    بله کار از محکم کاری عیب نمی کنه :)
  • حامد سپهر
  • چه عاشقانه ی پاییزی زیبایی بود ایشالا برسه بدست صاحبش:)

    کاش تمام شود این غربت بی پیر...
    پاسخ:
    ان شالله :)

    تموم میشه بالاخره

    من امیدوارم همچنان.....

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">