گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

بچه های محله ی ما

چهارشنبه, ۱۲ دی ۱۳۹۷، ۱۰:۳۱ ب.ظ

هوالمحبوب



ما پایین شهری های فرهیخته ای هستیم که از چهل-پنجاه سال پیش توی محله مان کتابفروشی داریم، محله ی آبا و اجدادی من کلی شاعر و نویسنده و مورخ تحویل جامعه داده است. محله ی ما قلب حوادث بسیاری بوده، از مشروطه چی های اصیل تا هواخواهان پیشه وری، توی این محله زندگی کرده اند.

محله ای که بیشتر کوچه باغ بوده تا محله ای به سر و شکل امروزی، باغ های انگور و مرکبات با دیوارهایی کاه‌گلی که زندگی از سر و رویش شره می کرده. محله ای که غالب مردمش کشاورز و باغدار بودند و روزگاری نه چندان دور کل شهر از محصول دست همین آدم ها ارتزاق می‌کردند.

محله‌ای با قدمتی چند صد ساله که بزرگانش شبیه تمثال های مقدس، روی در و دیوارش ردی از خود به جا گذاشته اند، خانه ای تاریخی، باغی، حمامی، مسجدی یا.....

توی همین محله جوانی‌های آقاجان را می بینم و دایی کریم را و پسرعمه جعفر را، که از همان ده دوازده سالگی تا حالا که هر سه تایشان هفتاد را رد کرده اند، پشت به پشت هم استخوان ترکانده اند و چین پیشانی هایشان عمیق تر و ترک دست هایشان جان سخت تر شده است.

 توی کوچه پس کوچه هایش، جوانی های مامان رو می بینم که کلاش آقابزرگ را زیر چادرش زده و دارد محکم قدم بر‌می دارد تا کسی شکش نبرد که این زن جوان خوش بر و رو، دختر کیست و زیر چادرش چه چیزی را پنهان کرده است.

روزگاری نه چندان دور، وقتی هنوز خیابانی در کار نبود و محله ی ما هنوز محله بود، جای ماشین های رنگارنگ و اتوبوس و بی آر تی، آدم هایی که  دست شان به دهان شان می رسید، فایتون سوار می شدند و توی خانه هایشان اسب نگه می داشتند، اسبی که توی خانه ی آقا بود، یک کهر خوش بر و رو بود که من تنها کهنسالی‌اش را دیده بودم، بعد تر‌ها آن اسب کهر و الاغ خاکستری فروخته شدند و جای همه ی زیبایی های خانه سنگ و سیمان و آهن نشاندیم.

خانه ی ما در بهترین نقطه ی تبریز نیست، اما علی رغم پایین شهری بودن، امکاناتی دارد که اغلب محله ها از داشتنش محرومند. نمیدانم اینکه کلی دانشگاه و بیمارستان و پارک و کتابخانه توی محله مان هست فضیلت حساب می شود یا نه، اما من این محله را با تک تک درخت هایش، با آدم های اخموی بی حوصله اش، با راننده تاکسی های بی معرفتش و با تمام فروشنده های خوب و بدش دوست دارم.

 

  • ۹۷/۱۰/۱۲
  • نسرین

من و دوست داشتنی هایم

نظرات  (۱۹)

  • آسـوکـآ آآ
  • تو رشت ما محله پایین و بالا نداریم. مثلا یه خیابونی داریم که تو جنوب شهره اما لاکچریه. شاید چون شهر ما کوچیکه این مقایسه ها توش انجام نمیشه زیاد. 
    چه بچه محل هایی دارین ❤
    پاسخ:
    نه توی تبریز اختلاف طبقاتی خیلی خیلی زیاده

    نمیدونم شاید همینی باشه که میگی

    ولی خوبه به هر حال که چنین اختلافی وجود نداشته باشه
  • حـ . آرمان (استاد بزرگ)
  • سلام.
    متن قشنگی بود. البته اینطور که میفرمایید اونجا پایین شهر حساب نمیشه. 
    مرکز شهره و خیلی از بالا شهریها آرزوی سیتی سنتر رو دارند :)
    پاسخ:
    سلام ممنونم :)
    خیلی نسبت به محله های دیگه پایین محسوب نمیشه، محله ی بافرهنگیه در کل
  • Aimless Dandelion
  • محله ی باحالی دارین...
    با این تعاریف بچه محله هاتونم باید مثل خودتون دوست داشتنی باشن...
    پاسخ:
    هوووم خیلی
    بچه محله هام خیلی بهترن:)
    لطف داری عزیزم 
    این محله ی شماس؟
    وقت کردی بهم سر بزن.
    پاسخ:
    بله کل متن راجع به محله مون بود.
    من اگر دوست داشته باشم سر میزنم به وبلاگتون
    ممنون میشم تو هر کامنت این نکته رو یادآوری نکنید. 
  • کوالای پیر
  • چقدر دوست دارم محله هایی که فرهنگ و گذشته دارن 
    یه حس خوبی به آدم میده:) 

    +محله ای که ما ساکنیم کمتر از 30سال پیش بیابون بوده و الان به جای کتابفروشی پراز فست فودیه:/ 
    پاسخ:
    خیلی حس خوبی داره واقعا:)
     خیلی بده خراب شدن شهر ها و فرهنگ ها و ماشینی شدن آدم ها:(
  • آشنای غریب
  • استاد شهر سازی ما گفت کلا بافت شهر تبریز باغات بود
    و به اسم اکثر محله ها دقت کنی رد پای باغ و درخت دیده میشن

    طبق نظر استاد و من حیف که این بافت الان نیست و زندگی مون ماشینی شده
    پاسخ:
    استادتون کاملا درست گفته، تبریز به باغ شهر بوده بعدها تخریب شده و به این حال و روز در اومده. بله متاسفانه آدم های ماشینی دشمن طبیعت شدم. 
  • آشنای غریب
  • معلومه دیگه استاد شهرسازی و طراحی شهری بیاد و در مورد بافت شهر خودش اطلاع نداشته باشه ، که نمیشه که :))
    پاسخ:
    :))

    خب داشتم تایید میکردم دیگه، چی میگفتم:) 
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • کاش یه ماشین زمان بود، می‌رفتیم اون روزها رو هم می‌گشتیم
    پاسخ:
    خیلی حال میداد ولی:) 
    به به چه باحال. محله های اصیل اما کم کم محله های اصیل شدن پایین شهر .الان ما هم توی باکلاس ترین خیابان ۵۰ سال قبلیم اما الان پایین شهر محسوب میشه. آدم های قدیمی خیلیهاشون رفتن .من اینجا رو دوست ندارم😔
    پاسخ:
    رفتن آدم های قدیمی بزرگترین عمه برای من، بعد 15 سال که اومدیم این خونه تقریبا 70 درصد همسایه ها عوض شدم و این اصلا خوشایند نیست 
  • حامد سپهر
  • من محله های پایین شهر زیادی رو دیدم که صفای محله شو با هیچ چیز نمیشه عوض کرد
     با اینکه ما تقریبا تو محله های میانی تهرانیم ولی من خودم هیچوقت با محله های بالاشهر نتونستم ارتباط برقرار کنم
    پاسخ:
    تهران اختلاف طبقاتی اش دیگه کوچه به کوچه و خونه به خونه است متاسفانه. آدم ها این ورا اصیل ترن به نظرم 
    اون تگ من و دوست‌داشتنی‌هایم رو می‌شد کامل حس کرد توی متن :)
    مگه یاد نگرفته بودی نیم‌فاصله رو؟ :دی 
    .
    توی محلۀ قدیمی خونۀ مادربزرگ چند جا هست که من خیلی دوستش دارم. یک مسجد، یک چشمۀ آب و یک جوی باریکی که از وسط محله رد میشه. هنوز یه روزایی دلم می‌خواد خونه‌شون اونجا بود.
    پاسخ:
    :)
    آقا داشتم راه میوفتادم ولی موس کامپیوترم خراب شده، راست کلیکش کار نمیکته:) رو گوشی هم متن های طولانی نمیتونم تایپ کنم، کیبوردی هم که نصب کردم کلا فعال نمیشه نمیدونم مشکل از چیه.
    از اون محله ای که من بچگی هامو توش گذروندم عملا چیزی نمونده، از اون مسجد، میدون، مغازه ها، خونه باغ های بزرگ و...
    پسرعمه ام چند وقت پیش یه فیلم از محله مون فرستاده بود که مال بیست سال پیش بود، با ذوق نشسته بودیم آدم ها و مغازه رو شناسایی میکردیم 
  • جناب منزوی
  • محله ی زیبایه :)
    از پاییزش عکس نگرفتید؟
    پاسخ:
    چون زمستون با محتوای مطلب هم خوانی بیشتری داشت این عکس انتخاب شده، پاییزیم میذارم
    سلام
    ببخشید مامانتون تو خونه تیمی فعالیتهای انقلابی داشتند؟
    یه لحظه یاد سریال ارمغان تاریکی افتادم!
    پاسخ:
    سلام :))
    نه مجاهد و چریک نبودن، پدربزرگم محافظ یه شخصیت مهم انقلابی بود 
    دستگیر شده بود؛ مامانم اسلحه اش رو می‌برد قائم کنه خونه شون:) 
    نه مسپله یکم حساس شد
    چرا اسلحه رو تو خونه خودشون قاپم نکرده بود
    اصلا از کجا معلوم مامان شما پدربزرگتونو لو نداده باشه؟
    شاید مادرتون میخوواسته اسلجه رو تحویل بده؟
    شما اونجا کجا بودید؟
    ببینم میتونم شما رو محکوم کنم؟
    پاسخ:
    من متولد 67 هستم، انتظار ندارین که سال 57 اونجا حضور میداشتم؟؟ اصولا وقتی یه انقلابی دستگیر میشه خونه اش رو می‌گردن ولی لزوما خونه دخترش رو نمیگردن. از اونجایی که مامان عاشق باباش بوده فرضیه لو دادنش منتفیه، اگر اسلحه رو تحویل میداد جرم پدرش بیشتر می‌شد پس فرضیه دومم منتفیه:) 
    آهااااااااااااااان
    اشتباهتون همینجاس دیگه
    وقتی یه انقلابی دستگیر میشه خونه دخترشم میگردن
    اسلحه رو با فرض لو دادن پدربزرگ شما تحویل میداد
    ضمنا انقلاب رو میگن هنوز ادامه داره.شاید تو همین اواخر بوده و شما بوده باشید
    راستی متولد ۶۷ هستید؟ زودتر میگفتید خب!
    پاسخ:
    قدیما نمیگشتن، شاید جدیدا میگردن:)
    خب از اول میگفتین نمیدونین دیگه:)
    فکر می کردم تو این سه سال هزار بار گفتم چند سالمه تو معرفی بلاگم هستا:) 
  • مریــــ ـــــم
  • انگار اصیل ترن!
    انگار  صدسال بااون‌بالایی ها فاصله دارن
    پاسخ:
    دقیقا
    و همین طور بوی زندگی میدن
    این عکسه عکس کوچه‌ی خودتونه؟♡_♡
    به نظرم بالا و پایینش خیلی تفاوت نداره اینکه چی داره و کیا توش باشن خیلی مهمه، اینکه یه عده آدم حسابی تو محل باشن، اینکه فرهنگ داشته باشن، میگن همسایه‌ی خوب از قوم و خویش هم بهتره :) 
    محله‌های قدیمی بیشتر بوی زندگی و صمیمیت میده تا این جدیدها که همسایه‌های دیوار به دیوار هم همدیگه رو نمیشناسن .
    پاسخ:
    نه عزیزم عکس تزئینیه و صرفا به خاطر خوشگلی اش گذاشتم :)
    موافقم باهات، این روح زندگی خیلی اهمیت داره، مام خیلی از همسایه های قدیمی مون از اینجا رفتن و من این رفتن ها رو اصلا دوست ندارم:(
    منم خیلی محله های با قدیمی و با اصالت رو دوست دارم ، به نظرم آدم میتونه به زندگی در همچین محله ای افتخار کنه ، خوش به حالتون  :)

    ولی حیف که بیشتر این محله ها دارن از بین میرن ...
    پاسخ:
    متاسفانه بله خیلی هاشون دارم شکل و ماهیت قدیمی خودشون ور از دست میدن
    اووووم آره محله ی شما از اون محله های قدیمیه! محله ی پدری مامان منم یکی دیگه از اون قدیمی هاس (پاسگاه) که حیف و صد حیف الان چیزی ازش باقی نمونده!! (اینجایی که ما الان زندگی میکنیم هیچ ربطی به محله ی آبا اجدادیمون نداره... واسه همین خودمونو اهل این محل نمیدونیم!)
    پاسخ:
    آره الی اهل همونجاست خیلی میرم طرفای پاسگاه :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">