گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

آلتی‌مین‌جی اوباشدان

پنجشنبه, ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۹، ۰۵:۱۱ ق.ظ

هوالمحبوب

سلام محبوب ازلی و ابدی

امروز را بیشتر از دیروز با یاد تو سپری کردم، داشتم فکر می‌کردم به لطف ماه توست که دردها تسکین یافته‌اند، غم‌ها سبک‌تر شده‌اند. اصلا به قشنگی ماه توست که بیداریم و از بیداری‌مان لذت می‌بریم.

یاد توست که لبخند می‌شود و بر لب‌هایم می‌نشیند، یاد توست که گاه اشک می‌شود و از چشم‌هایم می‌چکد، یاد توست که قلبم را آکنده، یاد توست که در دقایقم جاری است، یاد توست این شعف درونی که می‌جوشد و به غلیان در می‌آید.

از تو نوشتن آرامم می‌کند، با تو حرف زدن سبکم می‌کند، نوشتن برای تو حال دلم را بهتر می‌کند.

نگاهم کن، مرا ببین، مرا بشنو، من حرف‌هایم با تو ناتمام است، مرا دوست بدار ای عاشق.


عنوان: ششمین سحر


  • ۹۹/۰۲/۱۱
  • نسرین

من و خدا

نظرات  (۶)

پنج شش دقیقه است که از خواندن لذت برده‌ام 

اما چیزی به ذهنم نمیرسد که بگویم.

پاسخ:
:)

پنج شش دقیقه‌ایست که از خواندن لذت برده‌ام

اما چیزی به ذهنم نمی‌آید که بنویسم.

حس کردم خودم اینلحظه دارم با خالق مناجات میکنم، دست مریزاد بابت مناجاتهای زیبا

پاسخ:
ممنونم هما جان:)

با اینکه عنوان را نمی فهمم ولی هر روز میام می خونم و حسرت می برم 

پاسخ:
به خدا معنای عنوان زیر هر پست نوشته شده.
ممنونم عزیزم.

روزت مبارک خانم معلم مهربون🌹🌹🌹🌹 

پاسخ:
ممنونم بهار عزیزم.

روزتون مبارک خانوم معلم:)

ایشالا همیشه موفق باشی

پاسخ:
ممنونم آقا حامد.😍😍😍

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">