هوالمحبوب
فکر میکنم هیچ سالی اندازۀ امسال، غر نزدم که کاش تمام شود، کاش برود و دیگر برنگردد. با اینکه امسال تحفههای زیادی توی جیبهایش داشت. با اینکه امسال حسهای خوبی را توی قلبم پراکند. با اینکه امسال زیاد خندیدم. امسال سخت و سنگین و مضطربانه گذشت. اما گذشت. و حالا که دارم واپسین لحظاتش را نفس میکشم، میبینم بیانصاف بودهام. سال بدی هم نبود. من در دورترین رویاهایم هم نمیدیدم یک روز توی شغلی که عاشقش هستم، رسمی شوم. حتی توی دورترین رویایم هم نمیدیدم آن خاطرههای ناب را بسازم. امسال روزهای خوب زیادی برایم ساخته شد. پر از لبخندهای پت و پهن، پر از صورتیهای پررنگ و سبزهای دلبر. پر از آبیهای روشن و سرخهای خون اناری.
امسال برایم سراسر چالش بود، جنگیدن بود و تلاش برای نباختن، زمین نخوردن، پا پس نکشیدن. امسال خیلی جاها روی خودم را کم کردم، پا روی دلم گذاشتم، اعتراف کردم، داد کشیدم، زخمی شدم. هیچ سالی اینقدر گریه نکرده بودم. هیچ سالی اینقدر تراپی نشده بودم، هیچ سالی اینقدر تنها و زخمخورده نبودم.
حالا که دارم به مسیر طی شده در 365 روز گذشته نگاه میکنم، کیف میکنم که زندهام، پر از امیدم و هنوز بلدم از ته دل بخندم. خوشحالم که خانوادهام را دارم، دوست داشتنشان قویترم کرده، خوشحالم که پیلۀ لعنتی را در هم شکافتهام و دیگر حبس نیستم در چهار دیواری اتاقم.
خوشحالم که حال زمین بهتر است و روزهای خوبی در راهند. خوشحالم که آدمهای اشتباهی را از زندگی خط زدهام و کسانی را به قلبم دعوت کردهام که بودنشان حال زمین را بهتر میکند. در آستانۀ سن عجیب و پر رمز و راز سی و چهار، پر از ایده و طرح و برنامهام. زندگی برایم تازه دارد شروع میشود انگار.
سال جدید، سال در آغوش گرفتن خویشتن، مهر ورزیدن به زمین و زمینیان، بوسیدن آدمهای خوب، قدم زدن در مسیر دانایی، پریدن از تلههای متعدد، زنده ماندن و ساختن است.
برای همۀ شمایانی که خوانندۀ من بودید، نوشتههای تلخ و شیرینم را از نظر گذراندید، برای همۀ شمایانی که مهر ورزیدید، دوستم داشتید و دستم را گرفتید، تنی سالم، روانی در آرامش، خانوادهای در صلح، جهانی خالی از جنگ و لبهایی پر از خنده آرزو میکنم. امیدوارم سال جدید، سالی باشد که برای خرید هیچ چیز خم به ابرو نیاورید و پول خرج کردن برایتان به یک تراپی تبدیل شود نه جنگ اعصاب.
عیدتان مبارک.
- ۸ نظر
- ۲۹ اسفند ۰۰ ، ۱۵:۲۵