گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

قصه من و عینکم

جمعه, ۷ آذر ۱۳۹۹، ۰۱:۵۴ ب.ظ

هوالمحبوب


راهنمایی برای من درخشان‌ترین، جذاب‌ترین و بهترین دوران تحصیل بود. بهترین دوستامو دوران راهنمایی پیدا کردم و با بهترین معلما درس خوندم و بیشترین فعالیت‌های جانبی رو توی این مقطع تحصیلی داشتم.  یه مربی بهداشت هم داشتیم که خیلی خانوم خوبی بود، مهربون، کار بلد و برعکس همه مربی بهداشت‌ها، بچه‌ها دوسش داشتن و اونم منو از همه بیشتر دوست داشت. هرچند ایشونم نتونستن قضیه پریود رو اون جوری که باید و شاید برامون باز کنن و فقط به گفتن گاهی لباس زیرتون ممکنه نجس بشه بسنده کردن ولی خب، نمی‌شه از بقیه محاسن‌شون گذشت. من تا مدت‌ها فکر می‌کردم قراره مریض بشیم و گاهی تو شورت‌مون جیش کنیم، در این حد مغزم ارور داده بود با اون یه جمله! 
خلاصه کلاس دوم راهنمایی وقتی برای معاینه چشم رفتیم، فهمید که چشمام ضعیفه و معرفی‌ام کرد به چشم‌پزشک. 
دکتر صدقی‌پور دکتر خانوادگی‌مون بود، خواهر و برادرم قبل از من عینکی شده بودن و بقیه افراد خانواده هم برای معاینه پیش همین دکتر می‌رفتن، یه دکتر با جذبه و با ابهت، خوشتیپ ولی جوری که هیچ کس جرات نمی‌کرد سوال بپرسه ازش. یعنی یکم خشن‌طور بود. ایشونم با معاینه‌ای که کردن به این نتیجه رسیدن که لازمه من عینک بزنم.
فردای روزی که با عینک رفتم سر کلاس، دوست صمیمی‌ام سهیلا کلی بهم خندید وعینکم رو مسخره کرد. بقیه واکنش‌ها یادم نمیاد دیگه. 
از سیزده سالگی تا الان که چند ماه مونده به سی و سه سالگیم، من و عینکم باهمیم. یادم نیست عینکی که الان به چشمم زدم، چندیم عینکمه. عینک‌های زیادی شکستم، خیل یوقتا تو خواب عینکم مونده زیر دست و پام، گاهی وسط کتابام خوابم برده و عینکم رو چشمم کج و کوله شده، اون اوایل خیلی شیشه عینک شکستم. هر سال هم که برای معاینه چشمام رفتم، به شماره عینکم اضافه شده. الان که اینجا نشستم با شماره شش دارم دنیا رو واضح می‌بینم و هر لحظه در آرزوی اینم که یه روزی جراحی کنم و از شر عینک راحت بشم. 
ما عینکی‌ها بیشتر از نون شب به عینک‌مون محتاجیم، هر صبح که بیدار می‌شیم قبل از گوشی دنبال عینک‌مون می‌گردیم، گم کردن عینک برای ما فاجعه است چون به احتمال قوی خودمون نمی‌تونیم پیداش کنیم. برای خرید عینک هم تنهایی نمی‌تونیم بریم چون نمی‌تونیم تشخیص بدیم کدوم عینک بهمون بیشتر میاد و احتمالا نتیجه تنهایی رفتن چیزی می‌شه که من الان به چشمم زدم و هر کی بهم رسیده گفته دفعه بعدی باهات میام تا برات عینک خوب انتخاب کنم.
چند باری که زلزله شده من قبل از هر چیزی دنبال عینکم گشتم تا با عینک از خونه در برم، هر بار که خواستم کار مهمی رو شروع کنم اول عینکم رو به چشمم زدم. کج شدن فریم یا لک شدن شیشه‌هاش باعث سردردم شده و شستن عینک کم‌کم تبدیل شده به یه کار روتین برام.
با همه وابستگی‌هایی که به عینکم دارم و بدون حضورش نمی‌تونم کاری انجام بدم، همیشه دلم خواسته عینکی نباشم. دلم خواسته چشم‌هام دیده بشن و پشت یه شیشه زمخت که هر سالم به ضخامتش اضافه می‌شه پنهان نشن. پنج سال پیش برای اولین بار بود که یه نفر بهم گفت چه چشمای قشنگی داری. زمانی بود که توی آبدارخونه مدرسه نشسته بودیم و با همکارم که معلم ریاضیه منتظر شروع کلاس فوق برنامه‌مون بودیم. عینکم ور درآورده بودم که وضو بگیرم، یه لحظه نگاهم کرد و گفت نسرین چه چشمای قشنگی داری، حیف نیست پشت عینک قایم بشن؟ دقیقا از اون روز تا حالا دارم به لیزیک فکر می‌کنم، اوایل به خاطر هزینه‌هاش نمی‌تونستم اقدام کنم، بعدتر دوست خواهرم با عمل لیزیک نابینا شد و خواهرم ترسید و منصرفم کرد، امسال هم پولش جور شده بود و هم ترسم ریخته بود ولی  کرونا اومد و همه برنامه‌هامو ریخت به هم. می‌دونم که این عمل یه عمل پر ریسکه ولی دلم نمی‌خواد از پشت شیشه عینک به کسی که دوسش دارم نگاه کنم، دلم نمی‌خواد روز عروسی هم به این فکر کنم که بدون عینک چه غلطی کنم، دلم نمی‌خواد برای ابد از آرایش چشم محروم باشم چون دیده نمی‌شه. 

  • ۹۹/۰۹/۰۷
  • نسرین

از دغدغه هایم

نظرات  (۱۶)

  • هیـ ‌‌‌ـچ
  • نمی‌دونم بقیه هم مثل من هستن یا نه اما شاید حرفات در ظاهر تلخ بودن اما یه شوق و ذوقِ بزرگی مابین کلمات و احساسِ پشتشون وجود داره که در واکنش بهش فقط می‌تونم بگم: هر کاری که به حال دلت بیش‌تر می‌چسبه رو بکن، به هیچ چیز دیگه‌ای هم اهمیت نده :)

    پاسخ:
    نه تلخ نبودن یه برون ریزی بود فقط:)

    چشم حتما رفیق جان:)
  • عرفان‌‌ ‌‌‌‌
  • بودن معلم بهداشت یه ایده خوبی هست ولی اونجور که باید نقش آفرینی چندانی در این زمینه نمیشه.

    + دنیای عجیبی هست، یه زمانی با اینکه عینکی نبودم ولی به داشتن عینک فکر میکردم..

    پاسخ:
    آره حداقل می‌تونست در زمینه پریود واضح و شفاف حرف بزنه:))

    همه فکر می‌کنم دوست داشتیم عینکی بشیم ولی از مصائبش باخبر نبودیم.

    روز عقد که لنز می زنی 

    ولی خاک تو سرت تو اگه با شماره شش عینک چشمات بدون عینک اونقدر خوشگله خدا میدونه بعد عمل چی میشی

    باورت میشه منو بدون عینک دیده بودن اونقدر زشت بودم که بعد مکث گفته بودن چشم پشت عینک حالت می گیره و با عینک بهتری؟ 

    پاسخ:
    عاشق صراحتت شدم اصلا:))

    مگه خوشگلی چشم به شماره چشم ربط داره؟

    ای بابا چه تلخ، ولی من که دیدمت می‌گم قیافه‌ات خیلی هم خوبه. به حرف اونا بها نده اصلا

    من اون موقع ها مهمونی و قرار های مهم لنز استفاده می کردم 

    ولی عمل چشم یکی از بهترین کارهایی بود که کردم ...نگران کرونا نباش ..عمل چشم کلا چند دقیقه است و بعد بلند میشی میری خونه ...

    پاسخ:
    من حتی عروسی خواهرمم عینک داشتم! یادم میوفته کهیر می‌زنم:)
    من نگران نیستم مصمم هم بودم ولی خنواده یکم حساسن می‌گن بذار تموم بشه بعد اقدام کنیم.
    چون دستگاه‌ها که استریل نمیشه !
    خواهرمم ده ساله عمل کرده و راضیه.

    پس تو شبیه به اون دوستان عینکیم هستی که عینک رو برمی‌دارن تغییر می‌کنن. :)) دوست دارم این مدل چهره‌ها رو.

     

    اگه حس خوبی بهت میده حتما لیزیک کن ولی از دکتر و شرایط و مراقبت‌های بعدش حتما مطمئن شو. منتظر اون روزی هستم که بیای پست بذاری این خبر خوش رو به ما بدی.

    پاسخ:
    آره تقریبا نود و نه درصد آدما می‌گن بدون عینک قشنگترم.

    دیگه وقتی بیست سال از عمرت رو با عینک و اطبای چشم سر کردی، این یک قلم رو خوب می‌شناسی:)
    ممنونم ازت لادن جان، امیدوارم به زودی واقعا اتفاق بیوفته و من با خیال راحت عینک رو ببوسم و بذارم کنار.
  • بانوچـه ⠀
  • دور بین ِ چشمای منم ضعیفه بخصوص واسه تلویزیون اگه عینکم نباشه رسما یه سری تصاویر ناواضح می‌بینم

    نمی‌تونم بگم کاملا درکت می‌کنم چون که استفاده‌م ازش کمه (و این خوب نیست) اما امیدوارم یه روز که نزدیکه دنیا رو بدون عینک ببینی

    پاسخ:
    منم به مرور اینجوری شدم، اوایل دائمی نبود. 
    ولی به هر حال عینک یه وسیله مزاحمه برامون:(
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • یه بار گفته بودم توی وبلاگم که فکر نمی‌کردم دوستان عینکیم چه احساساتی نسبت به عینکشون دارند! درواقع فکر می‌کردم همونقدر که برای من طبیعی و عادیه برای اونا هم همینطوره! ولی یه روز فهمیدم هر کس داستانی با عینکش داره.

    ان‌شاالله که اتفاق خوبی بیفته:-)

    پاسخ:
    شاید اوایل دوست داشتنی بود برام، ولی کم‌کم از خیلی چیزها به خاطرش محروم شدم و رابطه‌مون شکراب شد.
    ممنونم حورا جانم.

    من عینکی نبودم و هنوز نشدم اما همسرم که اونم شماره بالایی داشته عینکش از همون بچگی میگه خیلی دردسر کشیده خصوصا که اهل فوتبال بازی کردن بوده دوران نوجوانی و همیشه یه داستانی داشته. اونم چند سال پیش عمل کرد و خیلی راضیه میگه دنیا براش عوض شده. امیدوارم شرایط بهتر بشه، طرف ما که جراحیهای اختیاری کنسل شده و البته فکر می کنم کار درستی هست

    پاسخ:
    منم دروازه‌بان تیم هندبال بودم و هر بار ترس اینو داشتم که توپ بخوره به عینکم یا اگرم درش میاوردم خوب نمیدیدم:)
    دردسرش زیاده.
    امیدوارم هرگز عینکی نشی.
    خدا رو شکر که خوب نتیجه گرفتن.
    بله گویا لغو شده 
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • منم نمره شیشن چشمام. یکیش شاید پایین‌تره یه کم، یادم نیست. و از نه سالگی عینک می‌زنم! یادمه منم تو معاینه‌ی مدرسه فهمیدم و وقتی بهم گفتن چشمات ضعیف شده تا برگردم کلاس گریه‌م گرفت. تازه عینک خیلی چیز معمولی بود تو خونواده‌مون. همه عینکی‌ان. همممه! :))

     

    آخ آخ فقط اونجا که باید یکی با آدم بیاد برا خرید عینک :))

     

    عروسی رو بگو =)))) چند وقت پیش یه عکس دیدم از یه عروس که عینک بدون فریم زده بود! غیرمعمول بود چون تا حالا ندیده بودم عروسی عینک بزنه، ولی جالب بود. خوشحال شدم یکی تو دنیا (شاید ایرانی هم بود) این کارو کرده :))

    پاسخ:
    ای بابا همدردیم پس، آره منم خواهر و برادرم عینکی بودن قبل از من.
    من همیشه با خواهرم می‌رفتم و هیچ مشکل ینبود این سری مستقل بازی درآوردم و گند زدم:))
    تمام عروسی‌ها زهرمارم شده بابت عینک. عروس یخواهرم حتی عینک داشتم!
    من حاضرم بمیرم ولی اون روز دیگه عینک نزنم:))

    عینکی بودن فقط یکی دوسال اولش اونم توی بچگی حس خوبی داره، بعدش واقعا بار اضافس. منم متنفر بودم از عینکم. تا ١٥-١٦ سالگی بیشتر نزدم. خداروشکر استیگماته و درجش کمه وگرنه به محض اینکه میتونستم عمل میکردم.

     

    پاسخ:
    دقیقا، چقدر هممون ذوق داشتیم براش:(
    خوشا به حالت، امیدوارم هیچ وقت گذرت نیوفته بهش.
    منم دیگه جدی‌ام برای عمل بعد از کرونا اقدام می‌کنم خدا بخواد.

    سلام

    چه نوشته ی راحت و خودمونی و خوبی!!

    دم اون همکاری که گفت چشمات قشنگه گرم! واقعا حیفه. نترس از اینکه عمل ریسکی ای داری انجام می دی یا کروناست. برو انجامش بده. (با رعایت تمام پروتکل ها!!)

    :))

    دنیا بی صبرانه منتظر دیدن چشم های قشنگته! 

    پاسخ:
    سلام:)

    مرسی که دوسش داشتی:)
    واقعا هنوز بهش فکر می‌کنم، با اینکه فقط یک سال با هم همکار بودیم و بعد از اون سال از مدرسه ما رفت همیشه تو ذهنمه.

    گذشته از کرونا، الان که درگیر تدریس مجازی هستم، عمل بکنم فشار زیادی به چشمام وارد میشه، می‌گم یه باره تا اردیبهشت صبر کنم و کلاسا تموم بشه و بتونم استراحت بدم به چشمام یه مدت از گوشی و کامپیوتر فاصله بگیرم.

    ممنونم ازتون چه توصیف دلبری حسابی چسبید بهم:)



  • 1 بنده ی خدا
  • من کوچیک که بودم مورد علاقه هام عینک داشتن و منم دوست داشتم عینک داشته باشم. حتی چشمام در حد 0.2 اینا استیگمات بود و عینک دار شدم تو دبستان. منتها سردرد میگرفتم باهاش و نمیزدم.پارسال رفتم واسه گواهینامه معاینه چشم و به 0.7 و 1 رسیده بودم.دیگه ناچارا عینک گرفتم ولی همچنان وقتی میزنم سر درد میگیرم و خسته میشم.نمیدونم تا کی این روند افزایش شماره و سردرد با عینک ادامه پیدا میکنه ولی امیدوارم که یجایی متوقف بشه.بااینکه من همچنان عینک دوست دارم

    پاسخ:
    برای من 28 سالگی ثابت شد شماره چشمم. ممکنه برای همه یکسان نباشه و نشه یک سن خاص رو گفت. درباره این سردرد با دکترت حرف زدی؟ تا چند روز اول این سردرد طبیعیه ولی بعدش دیگه باید رفع بشه.
  • 1 بنده ی خدا
  • خوبه پس میشه امید داشت

    نه نگفتم چیزی.باید بگم🤦‍♀️

    پاسخ:
    آره حتما بگو. چون قاعدتا نباید سردرد بگیری.

    سلام

    اگه خواستی عمل کنی حتما یه دکتر با تجربه و درست حسابی انتخاب کن

    تو یه بیمارستان یا امکانات عالی

     

    اگر پول این امکانات نبود صبر کن

     

    چون عضو حساسیه

    هم عملکردش و هم از نظر زیبایی

     

    اون موقع ها برای ما معلم پرورشی ها مون خوب بودن البته من 5 سال از شما بزرگترم یه ذره نسلمون فرق می کنه خخخخخ

     

    پاسخ:
    سلام

    بله سارینا جان حتما دقت می‌کنم:)

    نه من هیچ دل خوشی از هیچ کدوم‌شون نداشتم. هنوزم دروغایی که بهم گفتن و وعده‌هایی که بهش عمل نکردن تو ذهنمه:)
  • محمود بنائی
  • در رابطه با تصوراتت باید بگم که دست کمی از رمزعلی نداری! 🤦‍♂️

    اما مقوله ی عینک! یادمه 17،18 ساله که بودیم وقتی میخواستیم بریم مسافرت یک عینک طبی از فامیل دوستم قرض گرفته بودیم و نوبتی توی عکس ها میزدیم! در این حد! 

    همچنین دفعه بعد که خواستی عینک بگیری از روحانی بپرس از کجا عینک میگیره برو همونجا بگیر. 

     

    پاسخ:
    راجع به بخش اول کامنتت، حضوری خدمت می‌رسم اینجا جاش نیست، خانواده نشسته:)
    شما دیگه خیلی باحال بودین خدایی:))

    روحانی؟ نگرفتم راستش

    نسرین تو واقعا چشم‌های قشنگی داری و من بهت توصیه می‌کنم حتما عمل لیزیک رو انجام بدی. سال ۹۵ که خاله‌ام تصمیم گرفت لیزیک کنه باید می‌رفت شیراز چون به دکترای بوشهر اعتمادی نداشت، براش از یه دکتر معروف تو شیراز نوبت گرفتیم و ببین هیچ کس نتونست اون هفته مرخصی بگیره و باهاش بره. دوتایی رفتیم و وقتی توی بیمارستان منتظر بودیم نوبتش بشه از تلویزیون راهرو، فیلم زنده‌ی عمل لیزیک رو می‌دیدیم و خب من خودمم قبلش استرس داشتم که قراره چیکار کنن دقیقا ولی دیدم خیلی ساده‌ ست فقط نباید استرس داشته باشی و با دکتر همراهی کنی. امیدوارم زودتر این کرونا تموم بشه و دیگه نسرین رو با عینک نبینیم:)

    راستی قبل از اینکه پستت رو بخونم عنوانش من رو یاد اون درس دوست‌داشتنی که توی ادبیات دبیرستانمون بود انداخت:)

    پاسخ:
    واووو ببین می داره از چشمای من تعریف می‌کنه😌😌😌
    مرسی گلاویژ عزیزم.
    خواهرم سال ۸۹ انجامش داده و خب می‌گه نهایتش ۱۵ دقیقه است کل عمل. امیدوارم کرونا شرش رو کم کنه و من بتونم به روزهای بی‌عینک برسم و زیبا بشم:)
    ممنونم از ذکر این خاطره.
    آره وام گرفته از همون داستانه، چه خوب که هنوزم هست اون درسه:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">