کار، دغدغه، آینده و دیگر هیچ
هوالمحبوب
هنوز و همچنان انگشتم درد میگیره و وقت جدیدی که دکتر برام تعیین کرده، بیستم آذره! مثل چند وقت گذشته دلم میخواد یه مدت بذارم برم و بیخیال نوشتن بشم و کمی خلوت کنم ببینم با خودم چند چندم.
این روزها صحبت کردن با چند نفر حالم رو خوب میکنه. یه تغییر سبک اساسی دارم توی روابطم ایجاد میکنم که برای خودم عجیب و حتی بعیده. برای اولین بار توی شانزده سال رفاقت، تولد زهرا رو یادم رفت و اگر یادآوری الی نبود، هرگز هم یادم نمیافتاد.
میدونی؟ دیگه برام از دست دادن امر غیرقابل تحملی نیست. کاملا آمادگیاش رو دارم که هر کدوم از دوستانم دیگه دوستم نباشن و راهشون رو جدا کنن. دارم از اون بند عاطفیای که بین خودم و روابطم بسته بودم، خلاص میشم. نمیدونم تاثیر جلسات تراپیه یا شرایط اجتماعی ولی هرچی که هست ازش استقبال میکنم.
دخترام دوستم دارن، منم دوستشون دارم و تلاش میکنم اون معلم خوبهای باشم که همیشه حسرتش رو داشتم. دلم میخواد اون آدم تاثیرگذاری باشم که یه دختر نوجوان دوست داره توی زندگیش داشته باشه. از وقتی میم به مجموعه اضافه شده انگار دنیا رنگیتر شده. میم از معدود همکارهاییه که باهاش رفاقت کردم و از رفاقتم پشیمون نیستم. بینهایت خالصه و این خالص بودنش برام دلچسبه. اونقدر دوستش دارم که هر هفته در انتظار دوشنبههام که باهم توی یه مدرسهایم. از الان داریم برای سال بعد نقشه میکشیم که همۀ روزهامون یکی باشه و بتونیم بیشتر کیف کنیم کنار هم. معلم خوب همیشه اثرش رو حتی تو کوتاه مدت میذاره، بچهها تو همین دوماه عاشق میم شدن و من کیف میکنم از شکلگیری این رابطه.
از اول آبان باشگاه نمیرم. نمیدونم تصمیم درستیه یا نه. ولی به این خلوتی نیاز داشتم. زندگی افتاده بود رو دور بدو بدو و من عملا به هیچ کاری نمیرسیدم. همیشه خسته بودم و این چیزی نبود که بخوام ادامه بدم. دلم میخواد توی درس علوم و فنون قویتر بشم و کم نیارم و برای همین باید بیشتر مطالعه کنم، فیلم آموزشی ببینم و همۀ اینا زمان میخواد. چند تا پروژۀ جدید با مستر ژ برداشتم و تلاشم معطوف به اینه که تا حد امکان پول جمع کنم. بابک اولتیماتوم داده که تا اسفند باید گواهینامه رو بگیرم که بتونه واسهام ماشین پیدا کنه و ماشین خرج داره طبیعتا و من تهی از هر نوع پولیام:))
اوایل میخواستم طلاهایی که خردخرد جمع کردم رو بفروشم و ماشین بخرم ولی الان میبینم میشه با وام سر و تهش رو هم آورد اگر کمی سفت و سخت به پسانداز فکر کنم. خلاصه که ماههای آتی ماههای جذابی باید باشه. بریم ببینیم میتونیم امسال گواهینامه رو بستونیم یا نه.
- ۰۱/۰۹/۰۴
برای مشکل انگشتتون من پیشنهاد میکنم پیش یه فیزیوتراپیست خوب هم برید. گاهی اوقات گرفتگی یه سری عضلات تو کتف و شونه، باعث درد تو دست میشه. حتی اگر از گردنتون هم باشه بسته به پیشرفتش، فیزیوتراپی تا حد خیلی زیادی میتونه دردتون و کم کنه.