گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

هفتم

جمعه, ۱۱ فروردين ۱۴۰۲، ۱۱:۴۶ ق.ظ
سفر لازمم. اونقدر که داره گریه‌م می‌گیره از پایان تعطیلات. تعطیلات عید سفر رفتن رو تجربه نکردم. یعنی از اساس خانوادهٔ من پلن مسافرت ندارن! امسال خیلی دوست داشتم یه تور جنوب بگیرم و برم چابهار. اما خب سفر به این دور و درازی دوست پایه می‌خواد که من ندارم. وقتی هم تک و تنها پا می‌شم می‌رم این ور اون ور، چون ماشین در اختیارم نیست جاهایی که مسافتش دوره یا خارج از شهره نمی‌تونم ببینم. مثلا اصفهان منارجنبون رو ندیدم یا شب سی و سه پل و ندیدم چون تنهایی تا اون ساعت شب برام هراس‌انگیز بود. بلد هم نبودم با آدم‌های غریبه معاشرت کنم. الان دلم می‌خواد برم شیراز ولی باز فکر می‌کنم خب تخت جمشید و نقش رستم و فلان که در دسترس نیست، ماشین می‌خواد باز نکنه برم شیراز و نتونم اینجاها رو سر بزنم. می‌دونی؟ سفر رفتن انگار یه آدابی داره که بلدش نیستم. فقط این نیست که بلیط بخری و هتل رزرو کنی. مهمتر از همه‌ش مسیر لذت بردن از سفره. نمی‌دونم بقیه چیکار می‌کنن. باید امسال وقت بذارم با آداب سفر آشنا بشم. اینکه چطور از سفر لذت ببریم حتی وقتی تنهاییم. 
اینجوری نیست که من دلم شیراز و یزد بخواد و پاشم تنهایی کوله بردارم و بزنم به دل جاده. یا باید تور درست و حسابی پیدا کنم که طبعا اونم هزینه‌ش خیلی زیاد می‌شه یا به یه همسفر جدی‌تر فکر کنم. دلم نمی‌خواد به دوستام توی اون شهرها هم زحمت بدم. درسته که با دوستام تو قزوین خیلی خوش گذشت ولی الان که بهش فکر می‌کنم معذب می‌شم که چرا اینهمه زحمت دادم بهشون و چرا اونقدر سربار بودم :|
از یه ورم حال جنگیدن دوباره با خانواده رو ندارم که شروع کنن باز کجا می‌خوای بری و فلان! انگار توی این همه سال نشستم کنج خونه چه گلی به سر خودم و اونا زدم. هرطوری فکر می‌کنم تهش می‌بینم شوهر لازمم:))) 

  • ۰۲/۰۱/۱۱
  • نسرین

نظرات  (۵)

چقدر این پست رو دوست دارم، چقدر دلم رفتن میخواد، یه سفر طولانی بدون دلشوره، بدون نگرانی، بدون کمبود زمان، بدون ... 

کاش امسال سال سفر باشه، سفرهایی که خوش بگذره، که بعدش اگه خستگی هست فقط جسمی باشه و با یه روز استراحت در بره. 

پاسخ:
انگار همه‌مون بدجوری خالی کردیم جسمی و روحی. 
کاش زندگی امسال کمتر سخت بگیره بهمون.
تا یکم به آرزوهامون بپردازیم.🥹

منم خانمم همینطوری بوده تفکرش

اونم اخرش فکر میکرد ازدواج میکنیم و من باهاش همه جا میام

ولی خوب من متنفر از سفرم به خصوص سفر زیاد

الان ولی خداروشکر داره اوکی میشه که کم کم خودش تنهایی بره

اینکه تنهایی بهش حال نمیده یا برای شما ترسناکه اینا مشکلاتیه که باید حل بشه

 

با این عشق سفر رفتنتون با هم دوستای خوبی میشدید اگر همو میشناختید :-))

پاسخ:
چه خبر هولناکی😑
به نظرم اگه قراره بعد ازدواج هم تنهایی برم سفر، اصلا ازدواج نکنم بهتره. 


هنوزم دیر نیست برای آشنا کردن‌مون:)

در پاسخ زمر نوشتی تنهایی سفر رفتن بعد از ازدواج هولناکه. به‌نظرم هولناک‌تر اینه که اجازه داده نشه همون تنهایی رو هم بری.


یکی دو سال پیش تو قطار با یه دختری آشنا شدم که جهانگردی خونده بود و از این آژانسای مسافرتی داشت. تور داخلی و خارجی می‌برد. هر سری بهم پیشنهاد می‌ده برم و من برعکس تو، اهل تنهایی سفر رفتنم. ولی می‌تونم معرفیتون کنم به هم. دختر خوبیه. اهل همین تبریزه. امتحان کن شاید پسندیدی.

اسمش الناز بود. آژانس جهانگردی توریز، خیابان عباسی.

پاسخ:
اون که دیگه خود جهنمه.🤦🏻‍♀️
برعکس من اهل تنهایی سفر رفتنی؟
خب منم اغلب سفرهام تنهام دیگه. 
ولی دارم دنبال راهی می‌گردم که بهم خوش هم بگذره بیشتر از قبل.
واووو مرسی حتما می‌رم سراغش.
فقط شماره تماس یا آدرس دقیق نداره؟

این صفحۀ اینستاشونه:

https://www.instagram.com/toriz._/

آی‌دی: toriz._

اول توریز بعدش نقطه و آندرلاین

 

آدرس دقیقش خیابان عباسی، بالاتر از پمپ بنزین. روبه‌روی سایت ربع رشیدی. من شمارۀ شخصیشو دارم. ولی شماره‌های کاریش تو صفحۀ اینستاش هست. اتفاقاً چند وقت پیش تور شیرازم داشتن یه هفته. برای تابستون می‌تونی برنامه‌ریزی کنی.

پاسخ:
دمت گرم.😘

تنها سفر کردن هیچوقت انتخاب خودم نبوده و ازش متنفرم، سفر هم صحبت میخواد، پایه میخواد، قرار گذاشتن میخواد، هوای همو داشتن میخواد و کلی چیزای دیگه که تنهایی اون لذت رو نداره 

در مورد همسر هم باید بگم که چند نفر از دوستانم رو میشناسم که عاشق طبیعت و سفر و جهانگردی بودن به محض ازدواج از همه‌ی اینا محروم شدن یعنی با کسی ازدواج کردن که نه تنها اهل مسافرت نبود بلکه به اینها هم اجازه تنهایی سفر رفتن رو ندادن 

میخوام بگم اینطرف قضیه هم اینجوریه

 

 

پاسخ:
منم ترجیحم این بود که ختنوادهٔ اهل سفر یا دوستان همراهی می‌داشتم.
ولی جبر روزگار از هر دو‌ دریغ کرده:(
خیلی نامردیه ازدواج چنین کاری با آدم بکنه! 
از اون ور خواهر من و‌ همسرش جفت‌شون اهل سفر بودن
ولی تو ابن ده سالی که ازدواج‌ کردن به تعداد انگشتای یه دست هم سفر نرفتن:)
ازدواج پدیده عجیبیه در کل.‌

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">