سیزدهم
- ۰۲/۰۱/۲۱
خدا همون خداست همونقدر رحمان و رحیم و کریم، ولی ما عوض شدیم و صبرمون اون صبر سابق نیست
کلافگی خیلی بده. اینکه ندونی کجا وایسادی و باید کدوم مسیر رو بری بدتر. اینکه فکر کنی مسیری که تا حالا اومدی بیراهه بوده از همشون بدترتر. امیدوارم بالاخره هممون از این سردرگمی خلاص شیم با هر اعتقاد و تفکری که داریم.
چقدر درکت میکنم نسرین.
منم همینطوری شدم.
گذراست... بعدش به این باور میرسی برای آرامش خودت باید باور داشته باشی که خدا هست و اونطور که دلت میخواد میتونی باهاش ارتباط بگیری، نه اونطوری که بهت دستور دادن.
سلام و درود نسرین عزیزم
خانوم معلم گلم ، سن شما میان سالی حساب نمیشه ، هول نباش :)) ب اونم میرسی و خدا رو شکر ک چشم درونت باز شده و ای کاش میتونستم بهت بگم نمیفهمم چی میگی !
احساست رو بارها و بارها زندگی کردم و چ شیها زار زدم !
اون خدای قهار و جبار و .... ک بهمون گفتن توهمی بیش نیست عزیزم !
گر خدا خواهی ببینی از خودیها دم مزن
بیخود از خود شو ک تا بینی خدای خویش را
دیدهی نادیده را رنگ تعلق حایل است
پاک کن آئینهی ایزدنمای خویش را
تا نگردی نیست ، از هستی نمییابی نشان
جستجو کن از فنای خود بقای خویش را
تا مجالی هست فکری کن برای آخَرت
سعی کن یک لحظه دریابی صفای خویش را
آرامش و سلامتیت آرزومه
ادامه ....
چی میگفتم ؟ (برم بالا منبر ؟)
برادران کارامازوف رو حتمن خوندی ، جنگ احساس و ایمان و عقل !
عرفان ایرانی و شرقی هم (با وجود مشورت و راهنمایی پدرم و عمو جلیل) منو سیراب نکرد یا بهتره بگم برای من کارساز نشد یا نبود !
اولین قدمهای کاربردی ک بعد از پاک شدنم انجام دادم ، مطالعهی موضوعی ، بیشتر گوش کردم تا گفتن ، بیشتر دیدم تا دیده شدن ، بیشتر خوندم و فکر کردم و کمکم با آموزش و انجام تراپیهای مختلف ،دگرگون شدن در تفکر و گفتار و رفتارم موجب شد خیلی چیزها و دوستانم رو از دست بدم . با پرداختن ب فهم و درک جهان هستی و کائنات ، اون خدای دوزاری قاتل و نفهم بیسوادی رو ک مذاهب ب خوردم داده بودن رو بالا آوردم و ب ندانمگرایی رسیدم !
هنوز تو این ایام میرم سراغ مناجاتهای ذبیحی و ربنای شجریان و طوری مست میشم ک یک شیشه شراب ناب نمیتونه اون حال خوش رو بهم بده ، روزانه هم از ذکر (مانترا) عود و موزیک استفاده میکنم !
آرامش و سلامتی برات آرزومندم
یا حسین