گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

پانزدهم

چهارشنبه, ۲۳ فروردين ۱۴۰۲، ۰۹:۴۳ ب.ظ

این چند روز معلم بدی بودم. تلخ و عصبی‌. خستگی انگار تمامی ندارد. دوست دارم زودتر تعطیلات شروع شود و من بچسبم به کارهای ریز و درشتی که برنامه‌ریزی کرده‌ام. کتاب کاری که نوشته‌ام را باید سر و سامان دهم. ناشر پیدا کنم و کارهای چاپش را پیش ببرم. ایده‌ای را شاگردم توی سرم انداخت که مدت‌ها بود پس ذهنم می‌پروردمش. نوشتن قصه برای گروه سنی متوسطه اول. البته دوست دارم مباحث ادبی و دستوری را در قالب قصه بنویسم که شاید یادگرفتنش راحت‌تر باشد. دیشب خواب هدی رو می‌دیدم. جایی باید می‌رفتیم و من مدام فکرم پیش بچه‌های هدی بود. هنوز هم باورم نمی‌شود چنین سرنوشتی برایش رقم خورده باشد. سه تا بچه‌ای که دور خودش جمع کرده و شلوغی‌هایی که پایانی ندارد. این روتین کتاب و فیلم را دوست دارم. زبان را هم توی برنامه گنجانده‌ام. دوست دارم تا روز تولدم آدم بهتری شده باشم. آدمی که خوشحال و راضی پا به سی و پنج سالگی‌اش می‌گذارد. حتی اگر به قول جانان، این سن میانسالی نباشد، می‌توان وسط یک عمر هفتاد ساله محسوبش کرد. هفتاد سالی که هنوز جنم پر کردنش را در خودم نمی‌بینم. کتاب تازه‌ای از دیوید جوی شروع کرده‌ام. باز هم محور داستان مواد مخدر است اما به گمانم کشش بیشتری نسبت به کتاب قبلی‌اش دارد. هر چند که پیش. از آن نوشته شده باشد.‌

  • ۰۲/۰۱/۲۳
  • نسرین

نظرات  (۵)

  • نرگس بیانستان
  • ما هم مشتاقیم تابستون برسه و کتابت رو چاپ‌کنی و خبرشو بهمون بدی ^_^

    پاسخ:
    واقعا ذوقش رو دارم از الان:)

    برای چاپ کتابت منم ذوق دارم موفقیتهاتو ببینم عزیزم

    پاسخ:
    مرسی عزیزم😍

    خب انگیزه گرفتم همینقدر جالب برنامه بچینم :)

    پاسخ:
    چه خوووب:)

    سلام و درود نسرین خانوم عزیزم

     

    خوش خبر باشی همیشه دختر الهی ، نیشم تا بناگوشم بازه ! 

    نمیدونم مراحل رو تا کجا پیش رفتی ولی همینکه تصمیم ب اجرایی کردنش گرفتی خوشحالم میکنه !

    با سختی‌ها و مشکلات خلق اولین فرزند(کتاب) بحوبی آشنا میشی و تجربه‌ی با ارزش و خوبی کسب  می‌کنی ! 

    ب نظر من خانوم‌ها در دهه‌ی سوم زندگی‌شون ب تکامل عقلی می‌رسن و ما مردها یک دهه بعد در چهل سالگی ! 

    درمورد اهمیت هورمون‌ها بهت گفتم و تغذیه(جسمی و روانی) از عواملی ست ک باید بهش دقت بیشتری بکنی چون در ترشح ، تنظیم و یا کم تولید شدن هورمون‌ها (مجری احساس و عواطف ما) تاثیر مستقیم داره و خواب دومین عامل اصلی محسوب میشه/ سخته ولی سعی کن خوابت رو منظم کنی ! (من نتونستم)  

    کتاب مورد اشاره‌ات /جایی ک نورها میروند/ رو هم خوندم ـ قلم روون شاعرانه‌ی خوبی داره ،توی کاراکتر سازی عالیه ! 

     

    روزت خوش !

    پاسخ:
    سلام و ارادت.

    ای جان:)
    دیگه دارم تمرین می‌کنم کمتر غر بزنم:)
    امیدوارم. امیدوارم تنبلی‌های همیشگی دوباره سبز نشه جولی راهم رو بگیره.
    موافقم اون درخشش در خانم‌ها همون سی تا چهله انگار.
    تغذیه و خوابم در روزهای عادی خوبه. اما الان به خاطر ماه رمضون جفتش به هم ریخته. که اونم تا همین چند روز تموم میشه.
    دقیقا دارم جایی که نورها می‌روند رو می‌خونم.
    شما نسخۀ اصلی رو خوندین؟

    صوتی ب زبان آلمانی گوش کردم ! 

     

    پاسخ:
    👌👌👌

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">