گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

بیستم

يكشنبه, ۲۷ فروردين ۱۴۰۲، ۱۰:۰۶ ب.ظ
برای افطار یک لیوان شیرموز خوردم و حالا در نهایت گرسنگی و تشنگی دارم می‌خوابم. راستش شبیه بچه‌ها قهر کرده‌ام. ساعت ۷:۲۰ دقیقه اذان اینجاست. اما نون جان ماجرا را کش داده بود تا ۸:۳۰. داشت نان می‌پخت و می‌خواست هر وقت کارش تمام شد سفره باز کنیم. دیگر تحملم تمام شد و آمدم اتاقم. هر کسی را هم واسطه کردند، نرفتم که نرفتم.
عادت دیکتاتور مآبانه‌ش دارد فرسوده‌م می‌کند ولی راه به جایی نمی‌برم. خواهرزاده‌ها را از اتاق بیرون کرده‌ام و خزیده‌ام زیر لحاف و دلم می‌خواهد گریه کنم.
امروز سر کلاس‌مان، استاد چند بار از من تعریف کرد. راستش تعریف کردن همیشه شیرین است حتی در سن من. 
با شنیدن یک ترک زدم زیر گریه. کاش می‌توانستم زیر میز هم بزنم. 
+نکته‌ای در کامنت‌ها اذیتم می‌کند. اینجا آخرین سنگر من است. و نمی‌خواهم فضایش ناامن شود. اگر شما تراپیست هم باشید، پشیزی برایم مهم نیست. من اینجا نیستم که کسی از روی نوشته‌هایم آنالیزم کند یا برچسب بزند. اگر کامنت شما حاوی نصیحت و تحلیل شخصیت من است بهتر است دیگر کامنت ندهید. 
لطفا آنقدر شعور داشته باشید که به آدمی که بارها گفته دارد تراپی می‌شود، نگویید من فکر می‌کنم تو فلانی، من حدس می‌زنم بیساری!!! 
من خودم بهتر از شما می‌دانم چه نقص‌هایی دارم و چه نقاط قوتی. و قطعا بهتر از شما می‌دانم که برای رفع مشکلاتم چه باید بکنم!
خلاصه که اطلاعات وسیع روانشناسانه‌تان را برای خودتان نگه دارید!
  • ۰۲/۰۱/۲۷
  • نسرین

نظرات  (۴)

+آخ دقیقااااااا منم شنیدم و واقعا زشته! فکر کنم افسرده ای ، فکر کنم کودکیت فلانطور بوده ، فکر کنم زهرمار 🙂 بابا دو دقیقه آنالیزمون نکنید ببینیم داریم چی مینویسیم

پاسخ:
کاش ما ملت ایران خودمون رو کارشناس ندونیم در تمام امور.
واقعا یادم نمیاد تو این ده سال فعالیت به کسی برچسب زده باشم. 
کلمه‌ها گاهی جدی جدی آدم می‌کشن.
کاش بار معنایی حرف‌هامون رو بهش آگاه باشیم. 

وبلاگ خانا امن آدم است 

 

پاسخ:
👌👌👌

سلام و درود نسرین عزیزم 🌹

 

الهی بمیرم برات 😞 ب نون جان هم از طرف من بگو : نون هم میخای بپزی لطفن زودتر شروع کن ، دوازده ساعت روزه‌داری کفایت میکنه و انصاف نیست ک تو هم زمانش رو بیشتر کنی ! 

استادت بی‌خودی تعریفت رو نکرده دخترجان 😍 خب معلم ته‌تغاری و دوست داشتنی من تعریف هم داره !💜

آنالیز کردن کار یک روانشناس هست نسرین جانم ولی اینکه شخصی با شناخت کم و از روی یک یا چند نوشته بیاد و راهکار توصیه کنه برام حیلی عجیبه ! 🤔

متاسفانه در ما ایرانی‌ها افراد اعتماد بنفس دارهای کاذب اونقدر فراوونه ک حد و حساب نداره ، طرف چهارتا کتاب فلسفه اونم ترجمه خونده و چنان افه میاد و صحبت میکنه ک آدم شاخ درمیاره ! 

چندی پیش توی صفحه‌ی پونه مقیمی(روانشناس) یکی چنان اظهار نظرهای متضاد میکرد ک من ازش پرسیدم ـ شما چند ساله ک کار بالینی میکنید و آیا این متد و روش رو خودت استفاده کردی ؟ ک در جواب من گفت من اصلن کار بالینی نکردم و ته حرف‌هاش فهمیدم لیسانس روانشناسی داره و بهش یادآوری و توصیه کردم شما هر وقت رساله‌ات رو نوشتی و سواد و تجربه جمع کردی بیا و ب همکارت چنین روش‌هایی رو پیشنهاد کن و در جواب ب من گفت شما ک از این علم آگاهی نداری دخالت نکن ک پونه جان جوابش رو داد و بلوکش کرد . 

تمرین کن و یاد بگیر ک بقول شاعر : 

در جواب هر سخن حاجت گفتار نیست 

چشم بینا عذر میخواهد لب خاموش را 

 

دلت آسمونی ، سبز و سلامت بمونی 🙏🤍

پاسخ:
سلام.
خدا نکنه🥺
البته پونزده ساعت روزه‌داری:)
آدم عجیبیه جانان جان. تنها کسیه که سی و چند ساله نتونستم زبونش رو بفهمم.
لز هیچ کس هم حرف شنوی نداره. 
قربونتون برم😍❤️
شاید هم یه جور دلسوزی کاذب داریم. نمی‌دونم. 
این عمق از ندانستن و اصرار بر همه‌چیز دانی آدمو می‌ترسونه. 
یاد اون کسی افتادم که یه نویسنده‌ای رو ترور کرده بود.
تو دادگاه ازش پرسیدن چرا همچین کردی؟ گفت تو کتابش کفر گفته.
پرسیدن خوندی کتابشو؟
گفت من سواد ندارم! 

تلاشمو می‌کنم....
زنده باشید.

استادِ تجویز کردن هستیم فقط نمیدونم این مدرکها رو کی بهمون داده

پاسخ:
ملت لب و دهن:)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">