گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

یه دنیا غریبم عزیزم کجایی....

يكشنبه, ۱۰ مرداد ۱۳۹۵، ۰۲:۰۲ ب.ظ

هوالمحبوب


چند روزه روحیه ام رو برای ادامه ی زندگی، باختم. این باختن هم قطعا دلیل خودش رو داره. قبلا اونقدر قوی بودم که بعد یه شکست خیلی زود خودم رو جمع و جور میکردم و با تیکه های باقی مونده ی غرور و شخصیتم به مبارزه ادامه میدادم.

احساس مغلوب شدن رو بارها تجربه کردم ولی هیچ وقت توش نموندم. اما الان یه مدته که دارم دست و پا میزنم ازش خلاص بشم و نمیشه. یه بغض دائمی باهامه. شبها مدام گریه پشت گریه و روزها تنهایی و دلتنگی و خفگی.

همه میگین از خدا کمک بخواه. ازش نیرو بگیر. ولی من انگار لج کردم با خودم. حس میکنم خدام دیگه حوصله ی منو نداره. حس میکنم دستم رو گرفته و برده گذاشته سر راه تا از شرم خلاص بشه.

افسار زندگی بدجوری از دستم در رفته و هی سعی میکنم زندگی رو رام کنم و بدتر ازش رکب میخورم و زخم ها کاری تر میشن. قبلا اگه حرف میزدم اگه برای کسی میگفتم چه مرگمه قطعا آروم میشدم. اما دیروز از صبح تا عصر با دوستم نشستیم به حرف زدن اون گفت و من گفتم ولی آخرش برگشت بهم گفت: حس میکنی که هرچی بیشتر حرف میزنیم بیشتر داریم فرو میریم؟ آرامشی در کار نیست.

اون خنده های از ته دل، اون برق رضایت تو چشم ها، اون لذت خوردن سمبوسه های خوشمزه، نشستن تو الاچیق و نسکافه خوردن، اون گفتن حرف های مگو، هیچ کدوم این دل لامصب ما رو آروم نکرد. عصر که بر گشتم خونه انگار یه توده ی بزرگ وسط سینه ام بود یه چیزی که بدجوری سنگینی میکرد رو دلم. حالم این روزا بدتر از غمه. یه چیزی ورای غمگین بودن، یه چیزی ورای اندوه.

  • ۹۵/۰۵/۱۰
  • نسرین

از ناممکن ها

نظرات  (۱۲)

این حال بد تو در دور و بریات هم اثر می کنه
من هم رفته رفته دارم دلتنگ و ناراحت می شم
(ناراحت)
امیدوارم به زودی حالت خوشه بشه و بخندی مثل قبل ها
  • مجله ویترینو
  • هههه نا امید شدم متنت رو خوندم.....
    چرا این همه غم چرا این همه درد
    فقط به اون بالایی فکر کن که خیلی هواتو داره
    نسرین جان من فکر میکنم داری خودتو اذیت میکنی برا چیزی که میتونی بهتر از این باهاش مقابله کنی حالا هرچیزی
    .
    من پربروز رفتم ملاقات شوهر عمه ام بیمارستان بود به امام رضا باور نمیکنی پسر کوچولو شاید هفت هشت ساله اونجا بود که سرطان داشت داشتم میمردم براش تو چشاش نگاه کردم حس کردم دارم دق میکنم
    .
    خدارو شکر کردم ب خاطر سلامتی خودم و اعضا خانوادم و طلب دعا برای اون بچه که حتی یک ثانیه نتونستم فکر کنم جای یکی از اعضای خانوادش باشم تا چیز دیگه
    .
    خدا رو شاکر باش تن سالمی داری خانواده خوب و سالمی داری ی لحظه بری بیمارستانا بری سر چهارراه ها بری جاهایی که همه با مشکلاتی سر و کله میزنن که حتی بخوان هم نمیتونن به خودشون کمک کنن اونوقت میفهمیم مشکلات ما چه چیزای ساده ای هستن در مقابل بعضی مشکلات
    پاسخ:
    من که مشکلی ندارم کلا:)
    این حال بد روز و شبهای خیلی از ما ، جوانهای این سرزمین رو گرفته متاسفانه.
    سرزمینی که اگر مراجعه به تاریخ کهنش بکنی می بینی پر بود از جشنهای مختلف به هر بهانه. مثل جشن مهرگان و ...
    حالا ولی ما موندیم خودمون با حالی که تعریفی نداره. انگار قرار نیست کسی به دادمون برسه انگار فقط خودمون هستیم که می تونیم حالمون رو به بهارنه های مختلف خوب کنیم و من و تو و بقیه هم باید به فکر خودمون باشیم به فکر بهتر سالهای عمرمون که داره به سرعت سپری میشه و دیگه بر نمی گرده... 
    امیدوارم دوباره اینجا بیای و بگی از شادی هات... 
    پاسخ:
    ممنون:)
    از شما بعیده این حرف ها!!حتی اگر سمبلیک نوشته باشی.! 
    شاید هیچ کس باور نکند که این نوشته از آن شما باشد. 
    ان شاءالله که جدی نیست.




    پاسخ:
    روزگار به آدم ثابت میکنه هیچ چیز از هیچ کس بعید نیست

    سلام


    همیشه پشت هر در بسته بهشتی  از عشق هست


    دائما یکسان نباشد خال دوران ،غم مخور

    پاسخ:
    سلام

    غم هاهم دیگه خوردنی نیستن بانو...

    یه دنیا غریبم کجایی عزیزم
    بیا تا چشامو تو چشمات بریزم
    نگو دل بریدی خدایی نکرده
    ببین خوابه چشمات با چشمام چی کرده
    همه جا رو گشتم کجایی عزیزم
    بیا تا رگامو تو خونت بریزم .....
    چاووشیِ خوبِ ما ؛ ممنون که هستی ، چقدر وسط اندوه های خانگی مان این آهنگ ها می چسبد ، نسلت پایدار چاووشی

    و امّا زمزمه :

    اندوه چیزِ‌خوبیست و تا کسی اندوه را تجربه نکند نمی تواند زنده گی رو به راهی داشته باشد ، مطمعن باش ورای هر اندوهی شادمانی هست ، ورای هر غمی ، تبسّمی بنفش و وَرای هر کاشی ، شُدنی در راه هست .
    تنها کاری که از دستم بر می آید این هست که :

    احترام می گزارم به حال این روزهایت ، و باختن را برایت تاختن رقم می زنمْ .
    همیشه می گویم همه چیز درست می شود عزیز دردانه .
    همه چیز درست می شود
    همین حال و روزت بالاخره
    تو بخند ،‌سبز بخند ،‌ سرخ بخند ، سیب بگو

    باشد!
    پاسخ:
    همه چیز درست میشود وقتی دیگه به خوب یا بد بودن ها احتیاجی نداریم وقتی دیگر وقتش گذشته همه چیز آنقدر دیر اتفاق می افتد که ...
    بگذریم
    چاوشی رو بااینکه صداشو اصلا دوست ندارم ولی این آهنگ های جدیدش خیلی خوبه:)
    صرفا جهت اینکه گوش بدی و بزنی زیر گریه....
    در نگاهم
    مانـده تصویری از چشم‌هایت
    عطر در عطر.
    میرافضلی
    سفرنامه ماه را می‌نویسم
    ورق در ورق
            قصه‌ای نیست جز «تو».

    میرافضلی
    باور کنی یا نه
    فرسنگ در فرسنگ
    عشق است و دیگر هیچ!


    میرافضلی
    پاسخ:
    :)
  • katayoon dolatshahi
  • سلام عزیزم من دنبالت کردم شما هم منو دنبال کن
    پاسخ:
    سلام دنبال شدید:)
    خداروشکر عزیز دلم
    .پس بخند و شاد باش
    آدم چند بار زندگی میکنه مگه که یکیش رو با غصه یا حال خراب به سر ببره🌹
    پاسخ:
    ممنون دارم سعی خودم رو میکنم:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">