گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

ماه مون عسل

يكشنبه, ۷ خرداد ۱۳۹۶، ۱۱:۴۶ ق.ظ


هوالمحبوب

دیروز که روز اول ماه مبارک بود، با یه خستگی شدید شروع شد. خستگی ناشی از مسافرت یک روزه به ارسباران که هرچند خیلی خوش گذشت، ولی به دلیل یک روزه بودنش خستمون کرد حسابی!

ولی باعث نشد من کارهای مربوط به مدرسه رو نیمه تموم بذارم، تا ساعت دو تو مدرسه بودم و ورقه های امتحان نهایی رو تصحیح می کردم و پوشه های کار رو تکمیل میکردم. تا روزهای آتی کمی وقتم آزادتر باشه.

عصر که رسیدم خونه از شدت خستگی و گرما زدگی، تقریبا نیمه هوشیار بودم. ولی نخوابیم. چون کلی کار داشتم که باید انجام میدادم. نماز که خوندم نشستم به حساب کتاب کردن که چقدر از نذرهای دلی که بین خودم و خدا بوده؛ روی هم تلمبار شده و من انجامشون ندادم. یه صفحه کاغذ نوشتم و چسبوندم به کمدم. حالا هر روز که انجامش میدم جلوشون تیک میخوره و کمی از حجم عذاب وجدام کاسته میشه:)

دیروز که ماه عسل شروع شد از اول تا آخرش فقط گریه کردم. صرفا به خاطر ناشکری هایی که همیشه میکنم. وفتی مرتضی مهرزاد هشت سال پیش یادم اومد، برق خوشحالی تو چشام دوید، وقتی تو مسابقه های پارالمپیک میدیدمش کلی ذوق می کردم؛ به خاطر اینکه یه انسان منزوی به حدی متحول شده که حالا داره برای مدال المپیک می جنگه. خیلی خوشحالم برای خودش و برای برنامه ماه عسل. هرچند منتقد جدی ماه عسل هم هستم و معتقدم خیلی از برنامه هاش الکی اشک چشم میگیره؛ ولی باور کردم که یه برنامه می تونه یه زندگی رو تغییر بده. مهم اینکه که اراده کنیم. حالا از اول ماه رمضون منم شروع کردم به تغییرات مثبت. امیدوارم تمام تفکراتم درباره ی چند ماه آینده ثمر بده و منم سال بعد تو نقطه ی اوجی که مرتضی مهرزاد ایستاده بایستم.

این چند روز گذشته خیلی خوب بود همه چی. با دوستی که دچار اختلاف شده بودیم صلح کردیم . دوباره دوستی هامون رو از سر گرفتیم، درباره ی قرارداد سال آتی تصمیم های مهم گرفتم و برنامه ام برای متمرکز شدن روی کتابم تقریبا سر و سامون گرفته. خیلی خیلی دلم میخواد وقتی تموم شد یه انتشارات اسم و رسم دار چاپش کنه. امیدوارم دعام کنید....

طاعات تون مقبول

تو دعاهاتون منم یاد کنید لطفا


  • ۹۶/۰۳/۰۷
  • نسرین

من و دوست داشتنی هایم

نظرات  (۹)

  • سام نجفی نیا
  • عالی بود دوست من 

    مایل به فالو کردن بودی خبرم بده 
    پاسخ:
    چی عالی بود دقیقا؟!
    میای ارسباران خبر نمیدی؟؟ :))
    از آدمایی که کارشون رو به سرانجام میرسونن حتی با تمام خستگی، خوشم میاد.
    چشم دعا هم میکنیم. ایشالا که میتونی.
    پاسخ:
    خب یه مسافرت یه روزه و اون مسافت طولانی
    سر و تهش به جایی نمیرسید عزیزم:)
    متشکرم
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • ماهت عسل خانوم معلم:)
    به به، برسه اون روزی که خبر چاپ کتابتون رو منتشر کنید.
    التماس دعا.
    پاسخ:
    ممنون حورای عزیز
    ان شاءالله
    البته کتاب چاپ کردن خیلی راحته این روزها
    دلم میخواد کتابم رو چاپ کنن
    نه اینکه بچاپم:)
    زندگیت عسل عزیزم... :*
    پاسخ:
    ممنونم گل دختر
    زندگی شما نیز هم:)
  • میثم علی زلفی
  • سلام
    روزه هاتون قبول
    ماهتون مبارک
    پاسخ:
    سلام
    طاعات و عبادات شما هم مقبول ان شاالله
    سلام گل بانو
    ماهت عسل
    روزه نمازهات قبول درگاه حق
    ان شالله برای من هم مث تو و بقیه ماهی باشه برای سعی جدی در زمینه وفای به عهد بین خودمون و خدای خودمون
    ان شالله روز عید فطر خیلی از خودمون راضی باشیم با دلی پاک و عاری از هر کینه و گناهی

    خیلی دوست داشتم مطلبت رو من هم بیشتر اوقات ماه عسل رو نقد میکنم اما در کل برنامه وبی هست .

    گل گل گل گل گل
    پاسخ:
    سلام شیرین جانم
    عبادات شمام قبول عزیز
    ان شاءالله
     ممنونم:)

    سلام عبادات قبول


    ول کن این ماه عسل رو که فقط کارش گریوندن هست ( کاش شکلک فرار داشتیم میذاشتم بعد این جملم   واقعا حیف که بلاگ شکلک نداره )

    پاسخ:
    سلام
    بابا غنیمته که
    دو ساعت مونده به اذان سرت گرم میشه
    به به چه خوب.....امیدوارم کتابتون زودتر چاپ بشه
    موضوع کتاب چی هست؟
    پاسخ:
    هنوز دارم فیش برداری می کنم تا چاپ چند سال ممکنه طول بکشه:)
    رمان
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">