شب هزار و یکم
هوالمحبوب
شب هزار و یکم
عنوان نمایشنامه ای از بهرام بیضایی است، نمایش نامه ای که همه چیز دارد، از حماسه
و تغزل و طنز تا درام و تراژدی. اگر مختصر آشنایی با آثار بیضایی مخصوصا نمایش
نامه هایش داشته باشید، حتما از زبان فاخر آن ها آگاهید. نمایش نامه ی شب هزار و
یکم، برمحوریت کتاب هزار و یک شب، در سه پرده روایت می شود. دیشب تماشاگر نمایش آن
در تئاتر شهر بودم و حقیقتا مبهوت شدم. روایت بیضایی، کارگردانی، بازی ها همه در
خور تحسین بود. اگر تئاتر بین باشید حتما مطلعید
که جشنواره تئاتر استانی در اغلب استان ها، در حال برگزاری است. البته در استان های مختلف تفاوت
زمانی در اجرای نمایش ها وجود دارد.
خود
بیضایی این نمایش رو سال های گذشته با بازیگران مطرحی چون پانته آ
بهرام، حمید فرخ نژاد، بهناز جعفری، اکبر زنجان پور، ستاره اسکندری، مژده
شمسایی، علی عمرانی و شبنم طلوعی به روی صحنه برده است.
بیضایی در هر سه
پرده میخواهد نشان دهد که کتاب هزار افسان وجود داشته و تلاش می کند عربی بودن
کتاب هزار و یک شب را رد کند. از نظر بیضایی هزار و یک شب یک داستان ایرانی
است که در ترجمه دچار دگرگونی شده است و در سرزمین های مختلف از جمله مصر و سوریه
و آفریقا چیزهایی برآن افزوده اند.
پرده ی اول این
نمایش، داستان ضحاک مار دوش و همسرانش، شهرناز و ارنواز است. داستانی
که گفته می شود سرچشمه و منبع الهام اصلی، کتاب هزار افسان است.تلاش بیضایی در این
پرده نمایش قدرت زنان و نقش پر رنگ آن ها در داستان است. زنانی که در شاهنامه
منفعل هستند در این نمایش قدرت عمل را به دست گرفته اند و ناجی جان هزار و یک جوان
شده و حتی مقدمات قیام کاوه و فریدون را مهیا می سازند. شاید
همین امر سبب شده که زنان حضور پر رنگ تری نسبت به زنان در این نمایش داشته باشند. به طوری که در هر پرده، دو زن و یک مرد به ایفای نقش می
پردازند.نکته ی جالب این بخش تاکید بر عدم استفاده از کلمات
عربی است چرا که داستان در زمان باستان می گذرد.
پرده ی دوم درباره ی جوانی به نام پور فرخ زاد است که کتاب هزار افسان را به عربی ترجمه می کند و آن را بر امیر بغداد عرضه می کند تا در ازای آن پاداشی هزار دیناری بگیرد. همان کتابی که بعدا از عربی به فارسی برگردانده می شود و هزار و یک شب نام می گیرد. همسر و خواهر پور فرخ زاد، یعنی خورزاد و ماهک به دنبال او نزد امیر بغداد می آیند و در نهایت در می یابند که وی کشته شده است.
در این پرده، اشاره به قدرت حکومت و تاثیر کلام عربی به وضوح دیده می شود. تکرار پی در پی واژه های عربی و تفاخر به زبان عربی در مقابل فارسی، که از مهمترین ویژگی های زبانی این دوره از تاریخ ماست.
پرده ی سوم نمایش که از نظر زمانی هم به عصر حاضر نزدیک تر است، حول محور زنی به نام روشنک است که هزار و یک شب را می خواند و با دلایل متقن، گواهی عقلای زمان درباره ی تاثیر شوم این کتاب بر زنان را، رد می کند.
این پرده به احتمال بسیار دوره ی قاجار را به تصویر کشیده است که در آن زنان به بی سوادی سوق داده می شدند و سواد برای زنان امری مذموم به شمار می آمد.
بخشی از پرده ی اول:
ضحاک: چه نیک که زنان را تیغ و کمند نمی آموزند، ور نه بر جان خود بی زنهار می شدم.و چه نیک است که هر داستانی در این شبستان-میان این شش در بسته-، میگذرد که کسی را به ان راهی نیست. و جاندار و جابان زرین کمرم پشت هر در، همه در گوش و هوشند.
بخشی از پرده ی سوم:
روشنَک: بیا
خواهر ــ این زیرانداز نیلی را بیار ــ شاید حتّی سیاه! بنال و جامه کبود کن خواهر!
رُخسان: عزای واقعی؟
روشنَک: اگر من بمیرم عزا نمیگیری؟
رُخسان: نباشم که ببینم. خدا نیاورَد آن روز! ــ اما شوهرَت؛ شاید قالب
تهی کند.
روشنَک: این رویای توست که خیال میکنی مردان چنان عاشقَند که با مرگ
ما قالب تهی میکنند.
رُخسان: [ ناباور] یعنی عاشق تو نیست؟
روشنَک: همانقدر که عاشق پرندهی در قفسَش!
رُخسان: [ معترض] بهخدا که بیانصافی خواهر!
این مقاله به بررسی تقش زنان در این نمایش نامه می پردازهف خوندنش خالی از لطف نیست: