کولی عاشق
هوالمحبوب
منم مث خیلی های دیگه مجبور به کوچ شدم یه کوچ اجباری که خیلی ناعادلانه بود! همه ی ما بلاگفایی ها خاطره های چند ساله مون رو اونجا به امانت گذاشته بودیم و اگه وضع بلاگفا درست نشه ظلم بزرگی در حقمون شده! چند پست موقت این ور و اون ور نوشتم بعد دیدم نه نمیشه باید دست به کار شم و برای خودم یه خونه دست و پا کنم کولی بودن تا کی آخه؟؟ حتی اگه صاحب خونه ات به مهربونی مینا باشه که کلید خونه اش رو بی منت بهت بده یا مث آقا شفیعی باشه که نوشته ی درب و داغونت رو بی منت پذیرا بشه مهمان گرچه عزیز است ولی همچو نفس خفه می سازد اگر آید و بیرون نرود!
نوشته های جدیدم رو اینجا بخونید تا ببینیم روزگار ما رو به کجا میبره!
از راه رسیده ای و از یاد نبرده ای که جمع با شکوهی داشتیم
من
تو
نگاره ها
خانه ای کنار ابرها
" همیشه خانه ی خودت "
کولی ِ عاشق ؛ چه خطابی !
مسافرخانه ی نو ات مبارک
می خوانمت همیشه ؛ هر کجا که باشی
معرفی خوبی داشتی ؛ حرف های خودمانی می زنیم
شعر
کتاب
هیجان
و
دیگر هیچ .....