به جهنم
هوالمحبوب
یادم هست که این شاعر را از خوابگاه دانشگاه ارومیه شناختم روزی که برای ملاقات یک دوست رفته بودم و در اتاق آن خوابگاه کذایی دفتر شعر«جهان غزلی عاشقانه است» را دیدم. شعرهایی که به غایت زیبایی بود و حس های ناب عاشقانه را در وجود هر انسانی بیدار میکرد.واژه چینی شاعر بی نقص بود جوری کلمات را به رقص در آورده بود که حس عاشقی را وجود هر خواننده ای را آکنده می ساخت.
در این زمانه ی شاعر پرورِ شاعر کُش بقای یک شاعر به خیلی آیتم ها وابسته است.زبان شعری مهم است دانش شعری مهم است روح تازه ای که شاعر در کالبد کلمات می دمد مهم است و مهم تر عشقی است که شاعر آن اشعار دارد.
امروز دفتر شعر دیگری از غلامرضا طریقی در پیش دیدگانم است به نام«به جهنم»
«به جهنم» را انتشارات تخصصی شعر یعنی«فصل پنجم» به زیور طبع آراسته است و اثر پنجم شاعرش به شمار می رود.طریقی متولد 56 است در شهر زنجان است و شاعری را زیر نظر استاد مسلم غزل معاصر یعنی حسین منزوی آغاز کرده است.زیبایی های اشعارش نیز گویی در اثر شاگردی چنین استادی شکل گرفته است. این دفتر شعر شامل چهل و سه غزل عاشقانه و اجتماعی است که شاعر به همسرش پیشکش کرده است.استفاده از المان های آشنای عصر مدرنیته، تلمیح های بکر، هم نشینی حروف هم آوا و ترکیب سازی از زیبایی های شعر وی به شمار می رود. دردهای اجتماعی، غم نان و بسیاری از تیرگی های اجتماع شاعر را به خوش چینی از طبع روانش واداشته تا با اسلحه ی غزل به مبارزه با این سیاهی ها برخیزد.شاعر جز قریحه و ذوق به چیز دیگری مسلح نیست شاعر غم نان را هم با آراستگی فریاد میزند.
شما را دعوت میکنم به خوانش چند غزل از او در ادامه ی مطلب...
حالم بد است مثل زمانی که نیستی
دردا که تو همیشه همانی که نیستی
وقتی که مانده ای نگرانی که مانده ای
وقتی که نیستی نگرانی که نیستی
عاشق که می شوی نگران خودت نباش
عشق آنچه هستی است نه آنی که نیستی
با عشق هر کجا بروی حیّ و حاضری
در بند این خیال نمانی که نیستی
تا چند من غزل بنویسم که هستی و
تو با دلی گرفته بخوانی که نیستی
من بی تو در غریب ترین شهر عالمم
بی من تو در کجای جهانی که نیستی؟
دیگر زمان زلف پریشان گذشته است
تاریخ مصرف دل انسان گذشته است
در عصر ما فجیع تر از طرح تیر و قلب
عکس گلوله ای است که از نان گذشته است
در چشم من که «حال» ندارم بدون فال
«آینده» نیز ـ از تو چه پنهان ـ «گذشته» است !
باور نمی کنم که جهان جای جام جم
از معبر تفاله ی فنجان گذشته است
دنیا جهنمی ست که در روز سرنوشت
تصویرش از مخیله ی شیطان گذشته است
انگار مدتی ست که پروردگار هم
از خیر رستگاری انسان گذشته است .
مرسی نسرین جان بابت معریفیش:)
حسین منزوی که غوغا می کنه با اشعارش ...بی نظیره..
شاگرد کو ندارد نشان از استاد!:)