گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

صد سال تنهایی-بخش اول

پنجشنبه, ۲۵ تیر ۱۳۹۴، ۰۷:۰۸ ب.ظ

هوالمحبوب

تصمیم گرفتم برای معرفی و نقد بهتر اول یک مقدمه ی خوب که توی یکی از سایت ها نوشته شده رو براتون نقل کنم و در بخش دوم تحلیل خودم از این کتاب رو ارائه بکنم.چون به نظرم این یادداشت حق مطلب رو بهتر از من ادا کرده لازم به ذکره که توی این یادداشت تنها خلاصه ی داستان نوشته ی خودمه!

.

صد سال تنهایی" حاصل 15 ماه تلاش و کار "گابریل گارسیا مارکز" است. چاپ نخست آن در سال ۱۹۶۷ در آرژانتین با تیراژ ۸۰۰۰ نسخه منتشر شد.   این رمان از آثار مهم ادبیات آمریکای جنوبی ( آرژانتین ) است. نوبل ادبی 1982  به این اثر تعلق گرفت. .

 صد سال تنهایی مشهور ترین و به عقیده ی بسیاری بهترین کتاب نویسنده ی مشهور کلمبیایی گابریل گارسیا مارکز است ، هم چنین او برای این کتاب موفق به دریافت جایزه ی ادبی نوبل در سال هزار و نهصد و هشتاد و دو شد .به اعتقاد بسیاری او در این کتاب سبک  « رئالیسم جادویی » را ابداع کرده است . داستانی که در آن همه ی فضاها  و شخصیت ها واقعی و حتی گاهی حقیقی هستند ، اما ماجرای داستان مطابق روابط علّی و معلولی شناخته شده ی دنیای ما پیش نمی روند . در بسیاری از فرازهای داستان با یک جادوی انکار ناشدنی مواجهیم که نقش کلیدی در پیش بُرد داستان دارد .

آن چنان که خود مارکز ادعا می کند این رمان بیانگر واقعیتی ست که در کلمبیا می گذرد .به همین علت  است که بسیاری از منتقدان به جستجوی اتفاقات داستان و توجیه آن ها در زندگی مردم آمریکای لاتین و بویژه کلمبیا می پردازند .


خلاصه ای از داستان: داستان رمان صد سال تنهایی از یک مهاجرت اجباری آغاز می شود. مهاجرت خوزه آرکادیو بوئندیا و همسرش اورسلا از ریوآچا به نکته ای نامعلوم در شبه جزایر کارائیب  و بنای یک شهر جدید که «ماکوندو» خوانده می شود. داستان سیر زندگی شش نسل از خانوداده ی بوئندیا ها را به تصویر می کشد و در نهایت با مرگ آخرین بازمانده از این خانواده و ویرانی شهر ماکوندا به پایان می رسد.

این رمان چند محور اساسی یا چند نکته ی برجسته دارد که به نظرم باید به تک تک این عناصر پرداخت.

نمادها:

هم چنین برخی منتقدین « ماکوندو » را نمادی از روستای موطن مارکز می دانند و برخی دیگر نمادی از مدینه ی فاضله و یا ارض موعود مردم امریکای لاتین و یا اروپاییانی که به امید وضعیت بهتر به امریکا مهاجرت می کردند ؛ که خوزه آرکادیو بوئندیا و مردم همراهش برای فرار از ریوآچا پس از عبور از کوهستان های سخت و دشوار و هم چنین رودخانه ها به آن جا پناه آورده اند . و این چنین است که خوزه آرکادیو در خواب می بیند در و دیوار شهر از جنس یخ و همه جای شهر پر از نور و سرور است . مقایسه کنید با ماجرای فرار بنی اسرائیل از دست فرعون به رهبری موسی (ع) و عبور از نیل و حرکت به سوی ارض موعود .

هم چنین ارواح سرگردانی که در سراسر داستان باز میگردند و با شخصیت های داستان سخن می کنند همان تجربه و تاریخ مردم امریکای لاتین اند .

هم چنین استفاده ی نمادین مارکز از رنگ ها ، او از رنگ های زرد و طلایی بسیار استفاده می کند که نمادی از امپریالیسم و اسپانیا ست ؛ طلا نشانگر جستجو برای ثروت اقتصادی و در هر حالی که رنگ زرد نشان دهنده ی مرگ ؛ تخریب و دلهره است .

می شود نمادهای بسیار دیگری را هم درون داستان پیدا کرد ؛ مثلا شرکت موز که نماد فرهنگ امپریالیستی و استعماری امریکاست و آمده تا امریکای لاتین را چپاول کند و یا کشیده شدن راه آهن و یا آمدن هواپیما به دهکده ی ماکوندو که می تواند بیان گر جدال سنت و مدرنیته هم باشد .

به طور کلی، یک الگوی اساسی از تاریخ آمریکای لاتین در صد سال تنهایی وجود دارد .می توان گفت این رمان یکی از تعدادی از متونی ست که فرهنگ امریکای لاتین ایجاد کرده است تا « خود » را درک کند .

منبع: اینجا


  • ۹۴/۰۴/۲۵
  • نسرین

کتاب بخوانیم

نظرات  (۸)

آذری
*پیشاپیش عیدتون مبارک*
  • فریاد در سکوت
  • سلام
    در کل این کتاب خوبه یا نه؟  من نفهمیدم 
    پاسخ:
    سلام
    عجله نکن ادامه ی مطلب رو بخون
    من هیچ وقت نمیتونم قاطعانه درباره ی خوب یا بد بودن کتابها نظر بدم
    مگر اینکه خیلی شیفته اش شده باشم
    چون آدم ها ذائقه هاش مختلفی دارن عزیزدل
  • صحاف امین
  • سلام نمیدونم دکتر رحمانی رو می شناسی یا نه

    ایشون در آذر بایجان اولین نفری هست که مسلط به انواع داستانها وداستانویسی هست وچقدر هم خوب اونها رو نقد وبیان میکنه


    با دیدن این پستت یاد ایشون افتادم .وجودشون بی بلا

    پاسخ:
    سلام چقدر خوب نه متاسفانه نمیشناسم
    حتما راجع بهش ازتون خواهم پرسید بانو
  • مداد کوچک
  • چه خوب و چه جالب

    نمادها خیلی جالب بود و رنگ ِ زرد که من همیشه عاشق این رنگم در این کتاب خیلی ناجوانمردانه لِه شده .......

    معرفی ِ خوبی بود و منتظرش بودم
    راستی این کتاب به چه کسانی توصیه می شود !!!!

    پاسخ:
    این کتاب به شکست عشقی خورده ها شدیدا توصیه میشود:)))
    شوخی میکنم کتاب کلا یه جوریه
    یه جاهایی اش آدمو اذیت میکنه
    همون بخش انحطاطی اش...
    باید بخونی بعد بفهمی چی میگیم مینایی
    خیلی کتاب سختی بود... باهاش ارتباط برقرار نکردم و نتونستم بفهمم چرا نوبل برده ...
    به نظرم یکی از دلایلش ترجمه ضعیف کتاب بود. اینجور کتاب ها را باید با کلی پاورقی خواند
    پاسخ:
    کتاب رو باید با ترجمه ی خوب خوند منم موافقم
    ترجمه ی جناب فرزانه رو پیشنهاد میکنم
    اگه وقت کردین یه بار دیگه مطالعه کنید
    دلایل زیادی داره شاید ادامه ی مطلب یکم روشن تر باشه
    این کتاب جزو اون دسته از کتاباییه که هر بار نمی دونم چرا خوندنشو به تعویق میندازم! باید تو این تابستون کلک همشونو بکنم:)

    حدس میزدم کتاب پر مایه ای باشه. با این توضیحات هم مشتاق تر شدم..
    منتظر ادامش هستم...مرسی مادموازل:)
    پاسخ:
    تنها تو نیستیا بهار
    من هر کی رو دیدم همین حس رو نسبت به این کتاب داشته!
    خود من چند ساله پیگیر خوندنش بودم!
    ان شالله میخونی و میایی نظرت رو میدی عزیز
    سلام سلام عزیززززززززززززززززززززززززززززززم
    یه عالمه بوووووووووووووووووس
    انقدر خوشحالم این کتابو خوندم
    همیشه تو نقد میکردی کتابا رو من گیج میموندم

    آخرش خیلی جالب بود

    اولین آنها به درخت بسته شد و آخرین آنها بوسیله ی مورچه های سرخ خورده میشود....

    اینم نتیجه ی صد سال زندگی بوئندیا ها
    پاسخ:
    سلام عزیزم
    چه عجب ما شما رو دیدیم اینجا!
    خوش اومدی
    خوشحالم خوندنی عزیزم
    آره بند آخرش خیلی جالب بود
    و تاسف آرکادیو که کاش زودتر رمز گشایی میکردم...
  • مجید شفیعی
  • سلام

    برم بعدی رو بخونم

    :)
    @}-----

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">