گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

مگه داریم؟؟ مگه میشه؟؟

يكشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۴، ۰۸:۰۸ ب.ظ

هوالمحبوب

چند وقته که مدام از اخبار رسانه های مختلف چنین بر میاد که ما توی کشورمون چندین بانک و موسسه ی مالی -اعتباری غیر مجاز داریم!

همین خبر به خودی خود مدتها موجبات انبساط خاطر ما را در جمع خانواده فراهم میکند اما یه نکته ای که فان قضیه رو بیشتر میکنه تصویری است از چند دست فروش بخت برگشته که دارن جلوی یکی از همین موسسه های غیر مجاز دستفروشی میکنن و مامورای شهرداری با شدت و حدت باهاشون برخورد میکنن و بساطشون رو توقیف میکنن.

حالا بیایین به این فکر کنیم که چرا دستفروشی برای درآوردن نون حلال غیر قابل  تحمل، غیر قابل بخشش و سریع البرخورده !!! ولی باز کردن یه بانک که سر و کارش با پول مردمه میتون حتی غیر قانونی هم اتفاق بیوفته و سالهای سال هیچ نهادی برای تخته کردنش اقدام نکنه؟؟؟این تناض ها خنده دار نیست؟؟؟

  • ۹۴/۰۵/۰۴
  • نسرین

از ناممکن ها

نظرات  (۱۱)

خاک بر سرشون
پاسخ:
چقد عصبانی حالا
هر چی سنگه ... پیش پایه لنگه !!!
پاسخ:
هوووم موافقم!
من چن ماه پیش یه عکس دیدم که هنوزم یادم نرفته
یه مامور شهرداری که ترازوی یه بچه که کنار خیابون بود رو خرد کرده بود
:(((((((
پاسخ:
متاسفانه همه زورشون به دستفروش های بخت برگشته میرسه کسی کاری با کله گنده هایی که بخور بخورشون همیشه به راهه نداره!
باران ؟
نه !
گریه‌ی بی اختیار خداوند ...
و من که خانه‌زاد بی‌قراری و مرگ‌ام ...
بی‌تو
هر پاره‌ی دل‌ام را
به نام کسی دیگر کرده‌ام
به نام هرکسی که
کمی یا دمی
شبیه تو بود ...
نگاه کن
بیرون چه بارانی می‌آید !

{ سیدعبدالحمید ضیایی }

همیشه این طور بوده ... همیشه حق داشتی چون همیشه راست می گفتی و می گویی
واقعا" چرا !!!
حلالشان دست فروش ها
اصلا" غیر حلال ها غیر ِ قانونی اند و تمام .

پاسخ:
اصلا من این دست فروش ها رو دوست دارم همیشه راحت اجازه  یانتخاب میدن بهتر از خیلی مغازه دارا با مشتری برخورد میکنن جنس هاشون هم ارزونه اغلب!

آنچه البته به جایی نرسد

فریاد

است


درد دارد درد

 شهر من

 ومن طبیبی نمی بینم  :(


در خصوص  جلسه ، نسبتا خوب بود ان شالله یه جلسه دیگه همه با هم میریم مهمونای شما هم گویا بد نبودن :)


پاسخ:
ان شالله
دست رو دلم نذارین که خونه
متنفرم از این نوع مهمونا!!!:(
  • مجید شفیعی
  • سلام

    چرا هست.

    زیاد.

    :(
    @}-----
    پاسخ:
    سلام
    گویا متاسفانه!
    عجایب خلقتی دیدم در این دشت

    که آتش از میان آب بگذشت.....!

    از این تناقضات فراوان داریم عزیزم:) به قول بابام: خودشه ناراحت نکن:D
    پاسخ:
    چشمممممممممممم:)
    تو ظریفی
    مثل گل‌دوزی یک دختر عاشق
    که دل‌انگیزترین گل‌ها را
    روی روبالشی عاشق خود می‌دوزد .
    با تو بودن خوب‌ست
    تو چراغی، من شب
    که به نور تو کتاب دل تو
    و کتاب دل خود را که خطوط تن تست
    خوش خوشک می‌خوانم
    تو درختی، من آب
    من کنار تو آواز بهاران را، می‌خندم و می‌خوانم
    می‌گریم و می‌خوانم .
    با تو بودن خوبست
    تو قشنگی
    مثل تو، مثل خودت
    مثل وقتی که سخن می‌گویی
    مثل هروقت که برمی‌گردی از کوچه به خانه
    مثل تصویر درختی در آب
    روی کاشانه، در چشمان منتظرم می‌رویی ..

    { منوچهر آتشی }

    پاسخ:
    چقد قشنگ:)
  • هامون هامون
  • بگذارید با یک پروسه اداری این پست شما رو توجیه کنم

    بستن یک بانک اونطور که من فکر می کنم باید اول بانک مرکزی بگه غیر مجازه.بعد از شش ماه و هزاران نامه نگاری با عنوان موسسه غیر مجاز فلان و این همه کاغذ تلف کردن تازه اخطار دادگاه به منظور پلمپ میره به اون موسسه. دوباره بعد چند ماه طرف نمی بنده! مجددا هزاران نامه طی شش ماه دیگر رد و بدل میشه .. تا اینکه وسطای کار یکی یک کلمه اختلاس به زبون میاره! آن وقت هزاران تا پلیس میریزن توی ده دقیقه که می بینن کار از کار گذشته. اما خب نامه اجازه ندادن به دست فروش ها این پروسه رو خیلی وقت پیش طی کرده و حال فقط اجرا می شه.

    متاسفانه ما همیشه نهاد پاسخگو نداشتیم و همیشه این نهاد اسمش پاسخگو بوده . و تاسف باره . منتها شما متوجه شدید و این انتقاد رو انجام داده اید. اکثرا کسی توجهی نمی کنه و وضعیت مردم ما به حدی شده که می گویند به ما چه ...

    فقط تو فضاهای مجازی قشنگ می نویسیم.خیلی خوبیم. مهربونیم. منتقد هستیم .. در فضای واقعی .. دست هیچ کس رو نمی گیریم ..

    پاسخ:
    میشه اینجوری نگاه کرد که این موسسه چطوری اصلا شروع به کار میکنه؟؟؟ من نوعی بخوام یه آجر رو آجر بذارم تو حریم خونه  یخودم صد نفر مانع میشن چطور یه بانک به اون عظمت میتونه چندین شعبه تو شهرهای مختلف بزنه پول مردم رو بالا بکشه و برای بستنش نیاز به نامه نگاری های طولانی باشه؟؟ خیلی احمقانه است سیستم های قضایی ما من نمیتونم جز این فکر کنم که یه نفعی توی نفهمیدن بعضی چیزها هست !
    مورد داشتم جنس می خواستم دم ِ عیدی

    خودت که می شناسی من رو

    کمی ..... کودک درونم کمی بیشتر از کمی فعال است

    دنبال ترقه بودم و دست فروش ها

    از همین تریبون یه خسته نباشید ِ مُردادی برا همه شون .
    راستی دست فروش ها رو دقت کردی اکثرا" پیرمرد هستند
    با خودم همش فکر می کنم اگر و اگر فرزند این بچه قدر این پدر رو ندونه
    چی میشه!!
    دنیاشون خیلی عجیبه
    مرسی یادشون کردی
    الان که دارم کامنت رو می بندم و کد 43167 رو رو می خوام ارسال کنم
    دلم ابری هست
    به خاطر شغلشون که واقعا" سخته و خیلی سخت .
    پاسخ:
    من خیلی خرید میکنم ازشون و واقعا شغل شریفی دارن حتی اگه سد معبر کنن حتی اگه صداشون بلند باشه به نظرم جزو زیبایی های توریستی هم به حساب میان این جنب و جوش این هیجان خیلی خواستنیه
    فقط توی این جمله هات غرق میشم:


    "حالا بیایین به این فکر کنیم که چرا دستفروشی برای درآوردن نون حلال غیر قابل  تحمل، غیر قابل بخشش و سریع البرخورده !!! ولی باز کردن یه بانک که سر و کارش با پول مردمه میتون حتی غیر قانونی هم اتفاق بیوفته و سالهای سال هیچ نهادی برای تخته کردنش اقدام نکنه؟؟؟"



    ...


    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">