حج تان مقبول و سعی تان مشکور
هوالمحبوب
مادرم از اول سال کلاس قرآن میرود. عاشق قرآن است و دوست دارد قرائتش را تصحیح کند. استاد قرآنش بانویی مومن و متدین است که از قدیم هم محله ای بوده ایم و آشنای دور و دراز. زنی است که زجر کشیده است و در عین فقر و فاقه دخترانی تربیت کرده است مث دسته ی گل و همه صاحب کمال و جمال. فقر و نداری اش از جایی شروع شده که همسرش هوای تجدید فراش زده به سرش و او را با چند دختر قد و نیم قد رها کرده به امان خدا.
تنها ممر درآمدش همین کلاس های قرآنی است که دایر میکند و البته دخترهایی که از آب و گل درآمده اند و هر یک سرو و سامانی یافته اند....
امسال این بانو مشرف شدند به حج با کمک مالی دخترها و داماد ها. زنی است که هر مراسم دعا و نیایشی براش شور معنوی خاصی دارد چه رسد به حج که دیدن چهره ی یار است و تپیدن دل در حرم یار....
ذوق و شوق غیر قابل وصفی داشت قبل رفتنش و مدام دلشوره پشت دلشوره بابت اعمال سخت حج و کهولت سن خودش....
ما بعد رفتنش دل زنگ زدن به دخترهای چشم انتظار را نداریم دل خبر پرسیدن از در و همسایه را نداریم مادرم عجیب دلواپس است.دیشب خواب شوهر مرحومش را دیده که توی خواب نگران بود و مدام این طرف و آن طرف میرفته.
پسرعمه ی مادر و همسرش حج رفته اند. از آنها هم بی خبریم. آدم مگر میتواند زنگ بزند به پسر جوانشان و بپرسد که مادر و پدر حاجی تان زنده اند یا....
مگر دل دارد آدمی در این لحظه های پر غصه و نفس گیر.
چه سفره های رنگارنگی که چشم انتظار آمدن حاجی ها نگشوده بسته شد چه چشم های گریانی که خنده را به لبان منتظران خشکاند و چه چشم هایی که دل دل میکرد که حاجی شود محرم شود و عزیز تر شود اما....
ما داغدار مصیبتی هستیم که از خودی و بیگانه خورده ایم. به شرف و ناموس مان تعدی شد و ما راه مکه را نبستیم، به مذهب و اعتقادمان فحاشی شد و ما راه مکه را نبستیم، دخترانمان را هتک حرمت کردند و ما راه بر روی دخترانمان بستیم نه کاروان عظیم حج.
به راستی شرف مکان بالمکین به راستی قدر و قیمتی در این دیوارهای به خون نشسته مانده است؟ قداست در دل مومن است یا در عظمت دیوارهای بیتی که مدافعانش کفارند؟
اگر بودند مومنان راستین صدر اسلام چه میکردند با چنین مدافعان حرمی؟؟
حج هنوز هم تکلیف شرعی است به راستی؟؟