گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

شوهر عزیز من

يكشنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۴، ۰۶:۴۲ ب.ظ

هو المحبوب

سلام دوستان خوبم...

 معرفی کتاب امروز:شوهر عزیز من نوشته ی فریبا کلهر نشر آموت

فریبا کلهر در حوزه ادبیات کودک و نوجوان نامی آشناست کتابهای وی در این حوزه سه رقمی شده بود که جرات قدم گذاشتن در وادی بزرگسالان را پیدا کرد سه کتابی که برای بزرگسالان تالیف کرده است هر سه جزو پرفروش ترین آثار داستانی قرار گرفته اند.

این یعنی کوله بار تجربه به کمک نویسنده آمده تا در عرصه ای جدید قدم بگذارد و شگفتی خلق کند.شوهر عزیز من سومین کتاب از سه گانه ی فریبا کلهر است که نشر آموت به چاپ رسانده است چاپ اولش در اسفند سال  90 منتشر شده و چاپ سومش در پاییز 91.

کتابی بود که نامش را شنیده بودم ولی از مضمون و محتوایش بی خبر بودم میدانستم که از کتابهای بازاری و عشق های آبکی نیست برای همین وقتی در قفسه ی کتابخانه چشمم بهش افتاد در  خواندنش تردید نکردم سرعت کتابخوانی ام به کمک آمد و در عرض چند ساعت خواندمش.لذت بخش بود برایم تجربه های یک زن در میانسالی که تمام زندگی اش را از جوانی تا حال مرور میکند.کتاب پر از فلش بک است پر از غافلگیری های کوچک که برای خواننده شیرین است.پر از حسرت و دریغ روزهای از دست رفته برای سیما و کوروش.نویسنده  که روای داستان نیز هست قضاوت نمیکند اشتباهات خودش را و اشتباهات دیگران را توامان ذکر میکند در پی تبرئه کردن خودش نیست.من شخصا راوی اول شخص رو بیشتر دوست دارم و حس میکنم در انتقال حس به مخاطب موفق تر  از راوی سوم شخص هست البته به نوع  داستان و ویژگی های دیگر هم بستگی دارد حتما!

رابطه ها بسیار حسی و ملموس از کار درآمده جاهایی هست که دلت برای مظلومیت سیما برای غربت وتنهایی اش در جمع میگیرد و چشمانت تر میشود بغض عجیبی داشتم در قسمتهای پایانی داستانی جایی که تمام ماجراها گره گشایی میشود و تو علت تمام معلول ها را در میابی...کتابی است که نویسنده اش یک بانو است ولی دغدغه هایش با سایر بانوان نویسنده کمی متفاوت است.عنوان جالب کتاب هم از تکیه کلام سیما برگرفته شده است که  گاهی به طنز گاهی به  طعنه و کنایه و گاهی از روی عشق کوروش را شوهر عزیز من خطاب میکند.اینکه شخصیتها معرفی نمیشدند تا جایی که نیازش حس شود را دوست داشتم اینکه در بی خبری میماندی تا نویسنده آرام آرام روایتش را کامل کند شیرین بود برایم.

حضور نمادین درخت توت رابطه ی آدم ها با  اون و اینکه هر کس عاشق باشد میتواند زبان درخت را بفهمد چقد زیباست وقتی حرفهای درخت را بفهمی....

تنها چیزی که شاید کمی خواننده را ملول کند این رابطه های پیچ در پیچ  آدم ها بود که همه در نهایت با هم نسبتی پیدا میکنند و  یک جورهایی به هم وصل میشوند شاید ابتدا کمی اذیت کننده باشد اما کمی که بگذرد عادت میکنی....

لذت خواندن یک رمان ایرانی رو از دست ندین....

 

  • ۹۴/۰۷/۱۹
  • نسرین

من و کتابهایم

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">