برده داری مدرن
هوالمحبوب
امسال سال دومی است که مشغول کارم. قرار داد من هشت ماهه است با یازده روز بیمه در ماه و با حداقل حقوق. چهار ماه از سال را نه حقوق دارم نه بیمه. امثال من هم خیلی زیادند در این شهر و در این کشور، بی شک.
دوستی دارم که با مدرک فوق لیسانس، با بهترین معدل و با سواد بالا در یک فروشگاه زنجیره ای صندوق دار است. روزی هشت ساعت حداقل تایم کاری اش است و حتی به او اجازه ی نماز خواندن هم در محل کار نمیدهند! ناهارش را سرپایی و پشت صندوق میخورد و دو هفته در روز نماز نمیخواند. چون مجبور است خرج زندگی اش را تامین کند. ماهانه یک میلیون تومان حقوق میگیرد ولی حتی یک روز هم در هفته مرخصی یا تعطیلی ندارد چه عاشورا باشد چه مبعث و چه هر روز دیگری او سر کار است!
پسر جوانی در فامیل هست که در یک شرکت عینک سازی کار میکند لیسانس فیزیک دارد و دانشجوی خوبی هم بوده. از اواخر فروردین که سرکار رفته هیچ مرخصی نداشته. از ساعت 9 صبح تا 1/30 و از ساعت 4 تا 9/30 سرکار است. بیمه نشده و ماهی پانصد هزار تومان حقوق میگیرد.
امثال من و دوستانم در این کشور بی در و پیکر خیلی زیادند. ما قربانی یک سری بی تدبیری ها و سوء مدیریت ها هستیم. دستمان هم به هیچ جا بند نیست. چون نه قرارداد درست و درمانی داریم نه مدرکی که ادعایمان را ثابت کنیم. تنها چیزی که ما را به ادامه ی کار امیدوار میکند آینده است. من سرکار میروم شاید سال بعد بتوانم مدرسه ی بهتری پیدا کنم برای ادامه ی فعالیتم. دوستم سرکار میرود بلکه یک روز در هفته مرخصی گیرش بیاید و او بتواند دوباره قراردادش را تمدید کند. آن پسر جوان سرکار میرود تا بلکه یک روز رئیسش خواب نما شود و تصمیم بگیرد بعد از هشت ماه او را بیمه کند!
جوان بودیم گفتند درس بخوان بلکه چیزی بشوی، مثل ما که درس نخواندیم و خانه دار شدیم نباشی.
ما هنوز امیدواریم، هنوز به آینده ی این کشور امیدواریم، من خودم مشکل مالی ندارم؛ پدرم هست و تامینم میکند(خدا سایه اش را مستدام کند) اما آن دختر جوان و آن پسر جوانی پشتوانه ای ندارند. مجبورند که خرج زندگی شان را خودشان در بیاورند.
این مملکت اسلامی که هر روز یک اختلاس گر جدید به من معرفی میکند آیا میتواند دردی از من و سایر دهه شصتی ها دوا کند؟؟؟
پی نوشت: لطفا برای روز یکشنبه که روز کتاب و کتابخوانی هست ایده هایی بهم بدین که توی مدرسه اجرا کنم. منتظر نظرات ارزشمندتون هستم
جوانی که تنها به اوتکیه می شود در خانواده چه گناهی دارد
دولت چرا این همه ......
حالا همدلی و همزبانی !!!!
می خواهم اصلا" حرف نزنم /کتابخوان بتمرگ ! خودم را می گویم
به امید روزی که سرشارها خالی شوند ؛ نه خالی ها سرشار
برنامه که زیاد هست نسرینِ جان " کتاب سازی و کتاب خوانی و بازدید از کتابخانه عمومی نزدیک ؛ و ... خیلی چیزهای دیگر /
خوش به حال شاگرهات