گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

این مردمِ.....

سه شنبه, ۱۵ دی ۱۳۹۴، ۰۷:۲۸ ب.ظ

هوالمحبوب

خبر را جسته گریخته در تلگرام خواندم!

گذاشتم پای همه ی خبرهای دروغی که در این فضای کوچک مجازی ساخته میشود و عین رها شدن تیر از چله ی کمان از دست گوینده در می رود و همه جا را پر میکند!

ما مردم عجیبی هستیم! آنقدر عجیب که گاهی وقتها با شنیدن بعضی خبرها، با دیدن بعضی آدم ها، و یا تقابل بعضی تفکرات مغزم سوت میکشد!

گروهی از دلاوران ....... باز هم سفارت خانه ای را به آتش کشیدند!

اینکه آتش کشیدند یا فقط تسخیر کردند یا تخریب کردند یا حتی تعدی کردند اصلا تفاوتی ندارد!

ما هنوز هم میتوانیم ثابت کنیم بلاهت در گروهی از مردم ما ریشه ای عمیق دوانده و به این سادگی ها قرار نیست دست از سر ما بردارد!

تصور کنید مردمی را که سی سال آزگار است تحریم شده اند، انقلاب کرده اند و به سبب همین انقلاب درگیر جنگی ناخواسته شده اند، عده ای نانشان را در تنور جنگ داغ کرده اند و جنگی نابرابر را هشت سال کش داده اند، حالا رسیده ایم به اینجا، سال 94.

سالی که فلاکت از سر و روی مملکت میبارد، سالی که هر کس از راه میرسد بارش را به قد کیسه اش از مال مردم پر میکند و راهش را میکشد و میرود، سالی که فساد بی داد میکند، سالی که بیکاری بیداد میکند، سالی که گرانی بیداد میکند.

در این بحران در این جنگ سردی که دچارش هستیم یک عده همت کرده اند و پای میز مذاکره نشسته اند ؛ چیزهایی داده اند و چیزهایی پس گرفته اند، هر چند دشمن فرضی زیر قولش زده باشد هر چند خیلی ضرر کرده باشیم، می ارزید به امیدواری برای تکان خوردن اقتصاد فلج شده مان، می ارزید به زنده شدن دوباره ی نام ایران در جهان، می ارزید به اندکی بهبود اوضاع، نمی ارزید؟

حالا یک عده نشسته اند و نوک دماغش را نشانه گرفته اند و ریخته اند سفارت کشوری را تسخیر میکنند که دوستِ دشمنمان است!

یک لحظه تصور کنید اگر تمام معادله ها سر جایش باقی بماند، کوچک ترین ضرری که متوجه کشور مان خواهد شد چیست؟«آیا مردم دنیا حق ندارند باور کنند تمام دروغ ها را درباره ی ایران؟؟؟»

یعنی عصر هنوز هم عصر عربده کشی و سفارت تسخیر کردن است؟ واعجبا از تفکرات نم کشیده ی یک عده معلوم الحال!

شیخ نمر جانش را برای دینش داد که شما به نامش بریزید و سفارت تصرف کنید؟؟ تردید دارم ذره ای شناخت به راه و نام او داشته باشید!

مردم مسلمان را دسته دسته در عربستان در منا، در نیجریه در چین و هزارن نقطه ی دیگر دنیا قتل عام میکنند و شما غیرت تان به جوش نمی آید آنوقت حالا برای اعدام یک مبارز....؟؟


  • ۹۴/۱۰/۱۵
  • نسرین

از ناممکن ها

نظرات  (۶)

  • آبجی خانوم
  • بسوزه پدر مغلطه
    پاسخ:
    و شاید پدر کج فهمی هم ....
  • صحاف امین
  • نسرین عزیز


    باشد اندر پرده بازیهای بنهان غم مخور


    هیچ چیز یهویی اتفاق نمی یوفته  

    پاسخ:
    اون که بله
    صرفا میتونیم ناله های نا چیز سر بدیم!
    🌹🌹🌹🌹
    خوشمان آمد...
    پاسخ:
    خوشمان آمد از خوش آمدنتان:)
  • بهارنارنج
  • هر چی این ظریف بنده خدا و گروهش رشته بودن 4 تا بسیجی پنبه کردن

    آخه تا کی باید ساکت بشینیم و دم نزنیم؟؟

    یعنی ملت ماکلا ارزش شیخ نمر رو هم نداشت؟؟؟

    اعصابم خیلی خورده این روزا
    پاسخ:
    نمیدونم والله!
    باز جای شکرش باقیه روحانی یه حرکتی کرد و حرکتشون رو محموم و خاطیان رو تحت پیگرد قانونی قرار داد!
    حتی اگه سوری هم باشه بازم جای امیدواری هست!
    این قبیل خز بازیا رو تو دولت احمدی نژاد کم ندیده بودیم!
    چشم مون به دولت اصلاحات هم روشن شد!
  • مداد کوچک
  • داد از مردمِ ... سه نقطه چین .
    قلمِ سیاسیِ عمیق و خیلی قوی ای داری نسرین

    اعتراف می کنم
    اگر بخوانی و بنویسی تو یک نویسنده ی قوی خواهی شد
    نسرین نخند باور کن.

    روز،حلقه‌ی آتشینی به من داد،شب ،شمد پاره روشنی از گل ها،روز،پیراهن دست دوزی از جرقه خورشیدها به من داد،شب، شب پره‌ها ، بر چرخ سفیدشان تا سپیده مرا بر کرانه آسمان چرخاندند، هنگامی که سوال کرده بودم:به چه کار من می‌آئید

    روز و شب ، به چه کار من می‌آئید! " محمد شمس لنگرودی "


    پاسخ:
    قلم سیاسی؟؟؟
    نخندون منو دختر:))
    من قطعا مزخرف نویس سیاسی خوب یهستم و بیشتر به درد تخته کردن روزنامه های زرد و فکستنی میخورم!
    شعرت رو زیاد نفهمیدم مینا راستش...!
  • محمد حسن
  • اولا گفته اید بسیجی دلاور !!!  که نمی دانم از کجا فهمیده اید آن اراذل و اوباشی که ریخته اند به سفارتخانه بسیجی اند ؟!
    اگر عده ای با ریش و چماق به جایی حمله کنند یعنی بسیجی ها حمله کرده اند؟ بگذریم از آن لات و لختی های بی ریش که رفته بودند برای ریال های سعودی.
    ثانیا، گفته اید اقتصاد فلج شده مان تکان خورده . هر ادعای می کردید بیشتر قبول می کردم، مثلا کنترل نرخ تورم یا ... اما ، این یک ادعا هیچ جوره زیر کتم نمی رود، چون بیشترین رکود و فلجی اقتصاد زندگی ام را در مقابلم می بینم، جایی که همه بیکار شده اند و نشسته اند در خانه هایشان و کار و کاسبی ها خوابیده.

    کلا اشغال سفارت کار درستی نیست و هر احمقی این کار را بکند سنگی به چاه می اندازد که در آوردنش کرور کرور عاقل می خواهد.
    پاسخ:
    این انتقاد را می پذیرم! چون بدون پشتوانه ی فکری نوشته شده و گمان میکردم مث اشغال سفارت انگلیس کار دلاوران بسیجی است! و حتما اصلاح خواهم کرد.
    اقتصاد فلج شده ی  ما با این همه بخور بخور ها حالا حالا ها درست نمیشود مگر اینکه ......
    این نوشته دقیقا از دردهایی برخواسته که شما هم بهش اشاره کردین توی مملکتی زندگی میکنیم که هیچ چیز سر جای خودش نیست و آنقدر بلبشو شده که یک عده معلوم الحال میرود سفارت بگیرند بدون اینکه نیروی دافعه ای در مقابل شان باشد! حالا شما باشید این را پای چه گروهی میگذارید؟ کدام گروه در جامعه ی ما از هفتاد دولت ازاد هستند؟؟

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">