گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

لطفا بگو تکلیف من با خاطراتت چیست؟

شنبه, ۱ اسفند ۱۳۹۴، ۰۵:۲۲ ب.ظ

هوالمحبوب

و عشق را شاید جایی روی نیمکت آهنی سرد پارک، در بعدازظهر چهارشنبه ای از آبان ماه، جا گذاشته ایم و حالا هیچ کدام از ما دو نفر جرئت نداریم دیگر به آن پارک برگردیم تا حواس پرتی مان را گردن بگیریم. 

مبادا کسی عشق مان را گاز زده و فقط ته مانده ای از خاطرات تلخ را برایمان تف کرده باشد...


+ تکلمه: یک روز هم شهرداری نیمکت های جدیدی را جایگزین نیمکت های زنگ زده ی آهنی می کند و عشق ما برای همیشه به انبار ضایعات غیر قابل بازیافت منتقل می شود...


از اینجا

  • ۹۴/۱۲/۰۱
  • نسرین

بازنشر

نظرات  (۲)

ذوقِ من با دیدنِ این عکسِ درشتِ‌سیب " رنگی رنگی "‌شُد

قلمِ خاص و خوبی داره """" از اینجا """"
خوشمان آمد زمزمه بانـــو .
ممنون که خوب ترین ها رو برامون میزاری /

و صدالبته زمزمه های قشنگِ خودت رو

پاسخ:
چه خووووووووووب
تو نخونش اینجا مال منه فقط:)
هر چیش خوب باشه معرفی میکنم براتون!
خیال اشنایی بر دلم نگذشته بود اول

نمی دانم چه دستی طرح کرد این اشنایی را..
پاسخ:

بحری‌ست بحرِ عشق، که هیچش کناره نیست
 آن‌جا جز آن که جان بسپارند چاره نیست

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">