برای مادرها
هوالمحبوب
مامان، امروز سه بار بازار را زیرو رو کردم تا برای خوشحال کردن دلت چیزی بگیرم. در بازار هیچ چیزی پیدا نمیشود. چروکِ دست خوب کن، نساختهاند هنوز. کسی بلد نیست با ماژیک سیاه طوری موهایت را خطخطی کند که رنگشان نرود.
مامان کسی یک قوطی پر از کلمهی "ببخشید" نداشت، تا هرکدام را بگذارم قسمتی از قلبت که هرروز بریدمش. تا برای همیشه خوب شود.
کسی یک قلک از پولهای پساندازی که با عشق جمع کرده بودی و همه اش را با عشق دادی به من، نداشت. هیچ مغازهای خواب اضافه بسته بندی شده نداشت. هیچ کجا فداکاری دخترانه برای مامانها نمیفروختند.
تمام اینها و چیزهایی که ننوشته ام و میدانی مرا به دردسر انداختند، مامان مجبور شدم بنشینم فکر کنم و به مغازه دارها پیشنهاد بدهم، کمی اشکِ الکی درست کند تا چشمهایت وقتهایی که ناراحتند نشتی نداشته باشند. مغازهدارها اینجورچیزها را نمیفروشند و من این را از روسری های آویزان شده فهمیدم که مخصوص پنهان کردن موهای سپیدت بودند. که نبینمشان.
مامان تو خیلی چیزها لازم داشتی و در بازار نمی فروختند. بازار را برای خوشحالی دل من درست کرده بودند. وگرنه من که یادم نمیرود، همین روزهایی که به خواندن با ذوقِ پیامک هایت گوش میدهم، برای تو روز مادر میشود.
ب منم سر بزن
popmuzik.ir