گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

فاجعه ی مجازی

پنجشنبه, ۱۶ ارديبهشت ۱۳۹۵، ۰۶:۱۱ ب.ظ
هوالمحبوب

با یه شماره ی ناشناس پیام داده بود که من سینم اینم شماره ی جدیدمه یه سالی میشه که ازش خبری نداشتم نه نه آبان ماه بود که گفت پدرم تصادف کرده و الانم تو بیمارستانم.من حتی یه زنگ نزدم حال پدرش رو بپرسم درسته خیلی تاق و جفت نبودیم ولی خب گاهی آدم از خیلی ها انتظار داره.حرف حرف آورد تا رسیدیم به ازدواج. گفت هنوز منتظره که الف برگرده میگفت هر روز از جلوی مغازه اش رد میشم و چشماش بهم میوفته و میخ نگاهم میشه ولی مادرش قسمش داده که اگه سمت من بیاد شیرش رو حلالش نمیکنه! گفتم حرف های خنده دار نزن؛ تو بعد رفتنش اونقدر شیر شده بودی که حاضر بودی با هر کسی باشی تا حالش رو بگیری چطور هنوز منتظری برگرده؟گفت فقط برای رها شدن از حس تنهایی بود وگرنه دلم هنوز گیره اونه دلم گواهی میده که یه روزی برمیگرده. بعد بیست و چند تا پیام رد و بدل کردن مکالمه رو رها کردم و نشستم با خودم فکر کردم اگه جای سین بودم چیکار میکردم؟اگه به بدترین شکل ممکن تحقیر میشدم اگه از زندگی چهارساله ی یه نفر پرت میشدم بیرون چیکار میکردم؟هنوزم هدیه هاش رو نگاه می کردم و پیراهن یادگاری اش رو بو می کشیدم و می بوسیدم و شب ها برای برگشتنش فال حافظ میگرفتم؟ اگه اونی که چهار سال حس و حال و جوونی ات رو باهاش سپری کردی به خاطر حق مادر فرزندی تو رو کنار بذاره چه حسی بهت دست میده؟ از دور نشستن و احساسات و روابط آدم ها رو قضاوت کردن خیلی راحته. زمان تغییر کرده و این روزها خیلی ها عشق رو توی رابطه های بی دوام تجربه میکنن. ولی سستی یه رابطه و نداشتن حاشیه ی امنیت باعث نمیشه حواست به احساسی که پای دلت می ریزی باشه باعث نمیشه کنترل شده رفتار کنی چون هنوز هیچی به هیچی نیست! اون میگه دوستت دارم و تو میری تا اوج آسمون ها اون از زندگی رویایی که قراره برات بسازه حرف میزنه و تو تا عروسی نوه هاتم رویا میبافی. اون از عدم وجود مشکل میگه و تو هر لحظه دلت رو از عشق اون آدم پر و پرتر میکنی ولی یه روزی خسته میشی از رابطه ی پیامکی از رابطه ی خیابونی از رابطه ی کافی شاپی دلت هوای سقف میکنه دلت هوای آرامش دونفره میکنه دلت میخواد بوسه های عاشقانه اش از توی پیامک ها بیرون بیاد و بشینه کنج لبت و آغوشی که توی پیامک هاش برات باز کرده توی آشیونه ی دو نفره ات باز بشه. دلت میخواد نه یواشکی و با ترس که با صدای بلند بهش بگی دوستت دارم...اینجاست که خیر و شر آدم ها هویدا میشه اینجاست که خیلی ها جا میزنن ترجیح میدن بوسه های مجازی بفرستن و آغوش مجازی باز کنن اما خودشون رو درگیر یه سقف نکنن. اما حساب این رو نکردن که تو احساست مجازی نبوده تو رویاهات مجازی نبوده حساب نمیکنن تکلیف خاطره های دو نفره چی میشه تکلیف رویاهای عاشقانه چی میشه تکلیف لباس عروس با دنباله ی بلند چی میشه. تکلیف اسم هایی که برای دختر و پسرت انتخاب کردی چی میشه! یه روز از خواب بیدار میشن و تصمیم میگیرن به جای اینکه مرد محبوب تو باشن پسر خلف مادرشون باشن پس یه تیر خلاص میزنن به عمر تو و همه ی عاشقانه هایی که تو دلت جوونه زده و میرن پی کارشون! حالا تو میخوای شب ها تا صبح پیام های عاشقانه اش رو دوره کن و اشک بریز میخوای تا چند ماه براش پیامک های عاشقانه ی گریه دار بفرست و به پاش بیوفت که برگرده توی همون رابطه ی پیامکی میخوای خودت رو از زندگی و رویاهات بکن و برو تو فاز افسردگی کردن! فرقی نمیکنه اونی که رفته دیگه رفته و این ضجه مویه ها برای تو زندگی نخواهد شد! پس تصمیم بگیر اراده کن قلبت رو خالی کن از همه ی آدم هایی که ظرفیت وجودشون در حد همون پیام های عاشقانه ای است که شب ها برات می فرستن. خالی شو از عشق آدمک هایی که نه غیرت عاشقانه دارن نه تعصب مردانه! فرقی نمیکنه دستت رو توی مسیر دانشگاه گرفته باشه یا توی پارک فرقی نمیکنه تو چت باهاش آشنا شده باشی یا توی خیابون. تا وقتی زن نشدی انتظار نداشته باش یه مرد بیاد سراغت که وجودت براش ارزشمند باشه!


  • ۹۵/۰۲/۱۶
  • نسرین

از ناممکن ها

نظرات  (۲)

سکوت می کنم

پاسخ:
:)
سلام نسرین:)

اینا پستای اون وب قبلیت نیست؟؟؟

آخه میخونم برام خیلی آشنان
پاسخ:
سلام عزیزم
بله تازگیا دسترسی پیدا کردم به وب حذف شده
گفتم بیارمشون اینجا که یک جا باشن پست های کتابی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">