مرشد و مارگاریتا
هوالمحبوب
مرشد و مارگاریتا اثر تحسین شده ی بولگاکف نویسنده ی روسی است. این اثر جزو شاهکارهای ادبی جهان به شمار می رود و در زمره ی آثار شاخص ادبیات روس قرار دارد.
داستان اصلی که بولگاکف آن را نوشته است از سه بخش تشکیل یافته است که در آغاز جدای از هم به نظر می رسند اما در نهایت و در خاتمه ی کتاب به هم می پیوندد و مخاطب در می یابد که در واقع هر سه ی آن ها یک قصه ی در هم تنیده بود.
مرشد و مارگاریتا رو عباس میلانی از زبان های فرانسه و انگلیسی به فارسی برگردونده و توسط نشر نو به چاپ رسیده کتابی که دست منه چاپ سیزدهم است و قیمتش هم 16500 تومنه.
من راجع به این کتاب خیلی حرف دارم که بزنم به نابر این تصمیم گرفتم این کتاب رو توی چند پست مجزا معرفی کنم البته اگه به سرنوشت آتش بدون دود دچار نشه و حرفهام ابتر نمونه.
داستان اصلی شرح سفر شیطان به مسکو است!همین جمله ی ساده به اندازه ی کافی ذهن مخاطب رو به کنجکاوی وا میداره که سر از کار این کتاب در بیاره.بخش دیگه ی این کتاب داستان تصلیب حضرت عیسی مسیح است و دیگری داستان عشق مرشد و مارگاریتا.هرچند داستان تصلیب بر اساس باورهای مذهبی ما اون جور یکه در این کتاب نقل شده رخ نداده اما بخش هایی از اون حقیقی است مثلا حضور پیلاطس و یهودای اسخریوطی در خلال داستان که جزو دو شخصیت مهم داستان تصلیب هستند اولی به عنوان پادشاه اورشلیم که دستور تصلیب رو صادر میکنه و یهودا به عنوان حواری مسیح که بهش خیانت میکنه و بر اساس اعتقاد ما جای حضرت مسیح به صلیب کشیده میشه.
داستان اونقدر جذاب و پر کششه که حیفت میاد وسطش غذا بخوری بخوابی یا حرف بزنی چیزی که میگم حقیقت داره چون خودم کلی غذاب کشیدم سر این یه هفته ای که کتاب رو خوندم چون مجبور بودم در خلال مطالعه به کارهای دیگه هم بپردازم و ایجاد وقفه اذیتم میکرد.
با توجه به اینکه بولگاکف در این کتاب دید انتقادی به ساختار جامعه ی روسیه ی زمان استالین داره و انجمن های نویسندگی مسکو رو به باد انتقاد گرفته در زمان حسیاتش کتاب اجازه ی انتشار پیدا نکرده خیلی ها اعتقاد دارن که شخصیت مرشد در این کتاب برگرفته از شخصیت خود بولگاکف میباشد.نویسنده ی که به دلیل بی مهری ها و نادیده گرفته شدن ها افسرده و ملول شده.این ساختار کلی داستان بود بدون اینکه خطر لو رفتن ماجراها در پیش باشه در پست بعدی به تحلیل شاخصیت ها خواهم پرداخت.