گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

برای چشم هایی که نمیخوانند

چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۶ ب.ظ

هوالمحبوب


از نجیب و سر به زیر بودن خسته ام

از این سکوت جانکاه به تنگ آمده ام

می شود بغلم کنی و تنگ تنگ در آغوشم بکشی؟!

بس نیست از دور نگاه کردن و

طرح یک هم آغوشی را پی ریزی کردن؟

دیوانه وار دوستم بدار

بگذار تمام حسرت های زندگی

به خواب روند

من غرق شوم در نیلی چشم هایت

و تو اوج بگیری در آسمان چشم هایم

معصومیت چشم هایم را تعبیر به بی احساسی نکن

عادتم داده اند که عشق را در پستوی خانه پنهان کنم

و اشکهایم  را به تاراج بگذارم

خانه ات آباد یک بار بگو "دوستت دارم"

من آسمان را سفت نگه داشته ام...


  • ۹۵/۰۴/۳۰
  • نسرین

از ناممکن ها

نظرات  (۷)

عالی مثل همیشه
پاسخ:
ممنون:)
زیبا:)
پاسخ:
ممنون:)
تشکر
پاسخ:
ممنون
  • فاطمه نیکروی
  • چه زیبا :)
    پاسخ:
    مچکرم:)
    ای جااااان من
    عالی
    پاسخ:
    مرسی جانم:)
    سطرهای آخر خیلی خیلی زیبابود نسرینْ /

    برای چشم هایی که نمی خوانند
    و تنها گریانند
    برای چشم هایی که اینجا نیستْ
    .
    .
    .
    .
    .ممنون زمزمه
    ممنون
    پاسخ:
    ممنون عزیزدلم
    سلام
    (ناراحت)
    پاسخ:
    سلام!
    ناراحت چرا؟!

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">