برای چشم هایی که نمیخوانند
چهارشنبه, ۳۰ تیر ۱۳۹۵، ۰۲:۱۶ ب.ظ
هوالمحبوب
از نجیب و سر به زیر بودن خسته ام
از این سکوت جانکاه به تنگ آمده ام
می شود بغلم کنی و تنگ تنگ در آغوشم بکشی؟!
بس نیست از دور نگاه کردن و
طرح یک هم آغوشی را پی ریزی کردن؟
دیوانه وار دوستم بدار
بگذار تمام حسرت های زندگی
به خواب روند
من غرق شوم در نیلی چشم هایت
و تو اوج بگیری در آسمان چشم هایم
معصومیت چشم هایم را تعبیر به بی احساسی نکن
عادتم داده اند که عشق را در پستوی خانه پنهان کنم
و اشکهایم را به تاراج بگذارم
خانه ات آباد یک بار بگو "دوستت دارم"
من آسمان را سفت نگه داشته ام...