عاشقانه های یک مریم
هوالمحبوب
انسانها موجودات عجیبی اند، توی سالهای بودنشان کشفیات عجیبی دارند، اینکه تکه های شکلات توی بستنی حسابی خوشمزه است و آلبالو با نمک هوس انگیز! اصلا چطور به مخیله شان رسید که ناخن های زن با لاک زیباست و موهای بلند در باد ؟ تعاریف زیبایی چطور شکل گرفت ؟ عشق را بگو... این لعنتی را کدام آدم گور به گوری کشف کرد و مثل ویروس سرماخوردگی عطسه اش کرد به جان جهان ؟ چطور شد موسیقی کشف شد ؟ ترکیب لعنتی نی و سنتور و سه تار را بگو، چطور شد فهمیدند که این آهنگها، عصاره جان را می گیرد ؟ چطور توانستند تلفیق شب را با موهای تو کشف کنند و تزریق کنند به این آهنگ " همای " که در دل یک شب تاریک بخواند " در شب گیسوان تو، مست به خواب می روم "
بعد در همین شبی که شبیه موهای توست، زل بزنی به این ستاره های ولنگار
توی آسمان و هی بشماری شان تا بلکه خوابت ببرد. اصلا.. کدام عاشق و کجای
جهان بی خوابی به سرش زده بود و کشف کرد وقتی ستاره ها را میشماری، یکهو
خوابت می برد ؟
از اینجا: ماری جوانا
دوست دارم الان ناری صدایت کنم بر وزنِ ماری
مریم
نسرین
من هم با این حساب می شوم مانی .... :) مینا
آدم ها چه قدر جذاب اند ؛خاص های معمولی جذابیت زیادی هم دارندْ ؛ مثل تو که چرخه ی کتاب خوانی ات ، دست نوشته های خلاقانه ات ، مثلِتو که حرف نداری ؛ پرحرفی نمی کنم
گمان می کنم برای از تو نوشتن در یک روزِ قشنگ شنبه ؛ روزِ خوبی باشدْ
می خواهم بگویم
تو رفیقی بودی این چنین :
از کتابهایی که می خوانی شناختمت ، از دکلمه های صورتی ات
از حرف های با نامِ حضور همیشه غایبت
ما تو را به انتظار می نشینیم برای خواندنت
پس مراقب خودت باشی رفیقِ حاضر منْ.
بابت اینجا و آنجا و این همه پست های خوبی که ما را شریکشان می کنی .ممنونمْ