گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

خاطره سازی ممنوع

پنجشنبه, ۸ مهر ۱۳۹۵، ۱۰:۴۸ ق.ظ

هوالمحبوب


آدم ها ساده می آیند و کنجی از قلبت را تصرف می کنند و بخشی از لبخندهایت را به یغما میبرند؛ آدم ها می آیند تا از غربت نفس گیرشان به قلب تپینده ی تو پناهنده شوند؛ می آیند و مینشینند و شروع میکنند به خاطره شدن، با هر لبخندی، با هر عطری، با هر بیت شعری که سمتت تو میفرستند، خاطره ای به پهنای وجودت در تو شکل می گیرد، آدم ها می آیند و اضطراب یک لحظه نداشتن شان روز به روز در تو قد می کشد، دلت را می سپاری به دست نوشته های او، به دست خنده های عطرآگین او، به دست طنین صدای مسحور کننده اش، می نشینی به تماشا تا کی و کجا سیم این ارتباط پاره خواهد شد....

کی دست هایت را رها خواهد کرد، کی تصمیم به مسافر شدن خواهد گرفت، در سالهای پایانی دهه ی سوم زندگی ترس بزرگ تو ترس از دست دادن است، از دست دادن آدم های مهم زندگی ات، ترس از دست دادن شغلت و ترس از دست دادن زندگی....

آدم ها یک بار تجربه می کنند و دفعه های بعدی عاقل می شوند؛ که قبل از اینکه بنشینند و زل بزنند به جاده های کشداری، که آدم های زندگی شان را با خود می برد؛ این بار خود دست به کار چمدان بستن شوند.

قبل از اینکه خاطره ها در وجودت جوانه بزنند؛ قبل از اینکه به ساعت های بودنش معتاد شوی، قبل از اینکه مرض چک کردن گوشی به جانت بیوفتد، قبل از هر ترس دلهره آوری که رفتن آدم ها به جانت می اندازد؛ باید خودت بروی و در هزارتوی زمان گم شوی...



+ شاید این لحظه ها شروع یک عاشقی باشد، شاید شروع دل بستن باشد ولی هر چه که هست باید در نطفه خفه اش کرد چرا که دل بستن ها در این دنیای وانفسا اشتباه ترین کار ممکن است که آدم ها آفریده شده اند برای شکست دادن همدیگر....

  • ۹۵/۰۷/۰۸
  • نسرین

از ناممکن ها

نظرات  (۸)

  • صحاف امین
  • گاهی بعضی ها اگرهم نباشند


    یادگاری که در روح ما می گذارند چنان زیباست که تلخی


    نبودنشان را همان یه خاطره کوچک پر می کند

    پاسخ:
    ولی برای من که زود وابسته میشم به آدم ها خاطره های شیرین عذاب آورن خیلی...
  • مداد کوچک
  • چه تیترِ نازی
    خاطره سازی ممنوع

    یادِ عشقِ ممنوع : سریال ترکیه ای افتادم نسرین



    پاییزت به کام
    پاسخ:
    ممنونم
    ندیدمش ولی وصفش رو شنیدم:)
    ممنون پاییز توم به کام
    با تمامی  تلخ بودن متن کاملا عاقلانه نوشته شده بود

    و همچنان حقیقت ها تلخ اند...

    آرزوی بهترینها برایت بانوی عزیزم❤
    پاسخ:
    به نظرم این تنها راه ممکنه گاهی...
    مرسی که منو عاقل میدونی:)
  • رقَـیـه ..
  • سلاااام من دانشکده حکیم سبزواری رشته فقه و مبانی حقوق قبول شدم عزیزم :ّ)))
    پاسخ:
    سلام
    موفق باشی عزیزم:)
  • رقَـیـه ..
  • آدما واسه شکسته شدن آفریده شدن، یک بار من میشکنم، یک بار او...
    پاسخ:
    ولی بعضی ها شکست هاشون تمومی نداره...
  • بهارنارنج
  • و کِی این خاطره سازی ها تمومی خواهد داشت خدا میدونه...

    حالم گرفته شد
    پاسخ:
    اه لعنت به هرچی خاطره است:(
    سلام بانو میتونم ار متنتونو وبلاگم بزارم؟
    پاسخ:
    سلام
    با ذکر منبع اشکالی نداره
    خوشحال هم میشم:)
    ممنون
    پاسخ:
    :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">