ترا من دوست می دارم همیشه
هوالمحبوب
وسط فصل امتحانات که به طور طبیعی سر معلم ها شلوغه و توی اوج ترافیک کاری به سر می برن؛ تصمیم گرفتیم با الی جان یه مقاله بنویسیم. مقاله برای همایش عطاره و قراره تا آخر ما ارسالش کنیم. در نتیجه کل روزهای هفته مشغول مطالعه و فیش برداری ام. هنوز سوالات ترم رو ننوشتم و دلمم نمی خواد از آرشیو سال های قبلم چیزی انتخاب کنم. چون هنوزم وسواس سال های گذشته همراهمه و دلم میخواد هر سال بر اساس سطح سواد و دانش بچه ها براشون سوال طراحی کنم.
قراره داستانم رو برای این هفته آماده کنم و توی جلسه ی هفتگی مون بخونم. برای آخر ماه توی نشست کتابخوان باید کتاب«جهان هولوگرافیک» رو معرفی کنم و هنوز کتاب رو تموم نکردم! دارم یکی یکی دورهمی ها رو از برنامه هام حذف می کنم که به کارهام سرو سامون بدم ولی بازم وقت کم میارم. چقدر این فیلترینگ پر برکت بوده. خدا اموات شون رو بیامرزه:) هر چند توی دو ماه گذشته توی تلگرام کمتر بودم و نسخه ی جدید اینستا فقط با وای فای مدرسه باز می شد! ولی به هر حال چک کردن کانال مدرسه، گروه همکاران و گروه های تخصصی زمان می برد. توی این روزهای شلوغ دی ماهی، دلم برای یک چیز خیلی تنگ شده. دلم میخواد برنامه ی قرآن خوانی رو مثل ماه رمضون دوباره شروع کنم و در خلال خوندن مثل دو سال پیش فیش برداری کنم. هنوز اون نوشته ها و برداشت های شخصی و گلچین آیات و خلاصه ی سوره ها رو دارم ولی فقط تا جزو 17 این کار رو تونستم انجام بدم. یه جورایی توی این روزها دارم کم میارم. حس می کنم این خلا عاطفی، این دور شدن از همه ی چیزهایی که حالم رو خوب می کرد، این بهانه های الکی برای اینکه نرم سراغش، داره به ستوه میاره منو. تصمیم دارم هفته ی آینده رو روزه بگیرم و یکم با خودم و خدا خلوت کنم. ببینم چرا اینقدر از روزهای آرمانی که خودم بهش افتخار می کردم درو شدم! مامان یکم به نماز خوندن هام حساس شده، چون دیگه مثل سابق اول وقت نیست. از اینکه بی قید بشم و ارزش هام کمرنگ بشه می ترسم. باید تا دیر نشده برگردم و یه خونه تکونی اساسی بکنم. تنها چیزی که الان حالم رو خوب میکنه، فکر کردن به هفته ی پیش روست.
+ عنوان مصراعی از عطار «ترا گر دوست داری نیست پیشه/ تو را من دوست می دارم همیشه»