جام جهانی چشم هایت
شنبه, ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، ۰۳:۵۴ ب.ظ
هوالمحبوب
ایستاده بودی در برابرم، به همان صلابت همیشگی، با چشم هایی که خیره شده در چشم هایم. نگاهت می کردم و غرق می شدم در حصار بازوانت، نگاهت می کردم و مست می شدم، از شراب ارغوانی چشم هایت. در چشم هایت شعر عاشقانه موج می زد و من خوشه چین غزل های نابت شدم، حرف هایم را واج به واج سرودم تا در برابر شاعرانگی نگاهت تاب بیاورم. دست هایت التیام همه ی غم ها بود، چشم هایت پاسخ همه ی چرا ها، و حرف زدنت لالایی باران در دل شب های انتظار.
چشم هایت مقصد من بود، مامن همه ی دلتنگی ها بود. چشم هایت چکیده ی همه غزل های نسروده ام بود، چشم هایت خاطرات خاطره انگیز زندگی بود برایم. اما حالا که از آغوش زنانه ام سرُخورده ای و رفته ای، حالا که تنهایی شبیه شیر زخم خورده خزیده در بسترم، حالا که لبریزم از زخم های سرباز کرده ی زندگی، حتی یاد چشم هایت هم آرامم نمی کند. چیزی در آن سیاهی مطلق بود که نوید زندگی می داد، در آن سیاهی مطلق نوری می درخشید که زندگی را با همه ی نبودن ها و نرسیدن ها و نداشتن ها شیرین می کرد. شعله ای به وسعت عشق، شعله ای به وسعت دوست داشتن. حالا که جام جهانی چشم هایت را از زبان دیگران می شنوم، سر به زیر و آرام می خزم در پستوی بی کسی هایم؛ حالا دیگر شوقی برای از تو سرودن برایم نمانده است، مرا ببخش مرد تنهای کویری .....
ممنون از فرشته ی عزیز برای دعوتش