نوا نگار
هوالمحبوب
این آهنگ دقیقا همان چیزی است که همیشه وقتی به تو فکر میکنم توی ذهنم شکل می گیرد. غصه ای از دل برآمده، نمکی روی زخم، تنهایی در جمع.
برای همین است که هیچ وقت نمیتوانم این تِرَک را تا انتها گوش دهم، شاید چون مرا یاد تو می اندازد، انگار این مرد، آرشه را بر تن نزار من می کشد نه بر تن ساز جادویی اش. موسیقی اختراع عجیبی است، چطور یک نفر می توانسته سازش را بردارد و تو را بنوازد؟ چطور یک نفر می توانسته تمام فراز و فرودهای یک زندگی را با بالا و پایین کردن نت های موسیقی بنوازد؟ حقیقتا جادوی غریبی است موسیقی. داشتم فکر می کردم که نت های زیر می توانست لحظه های عاشقانه ی من و تو باشد، لحظه هایی که قرار بود بسازیمش، نت های بم می توانست سختی هایی باشد که قرار بود از پسش بر بیاییم. حالا من توی اتاق کوچکم نشسته ام و این ترک غمگین پر از حس و حال زندگی را مدام پلی می کنم و هر بار قبل از پایان غصه ام میگیرد و دوباره.....
+برای ترک ششم از موسیقی های انتخابی رادیو بلاگی ها
+دعوت از حوا، بهار، جناب منزوی
پادکست از جناب صاد