باید بلاگر باشه
سه شنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۷، ۰۶:۳۰ ب.ظ
هوالمحبوب
داشتم به این فکر می کردم که چرا یکی از بلاگرها خیلی وقته کامنت نمیده بهم، نشسته بودم پست هایی رو که کامنت نداده رو حساب می کردم که رسیدم به پست یک آبان، میخواستم برم بهش بگم چرا خیلی وقته حرف نمی زنی، شاید یکی از حرف زدن با تو حالش خوب بشه، شاید همین که آدم کامنتت رو میبینه، به نوشتن امیدوار میشه، اما نرفتم بهش بگم، گفتم بذارم آدم ها خوندن یا نخوندن اینجا رو خودشون انتخاب کنن، نه به اجبار من، نه تو رودروایسی، من حتی برای آدم هایی که یواشکی اینجا رو میخونن و نظر نمیدن هم احترام قائلم، حتی برای آدم هایی که خیلی وقته قهریم ولی هنوز رد حضورشون رو توی وبلاگم می بینم هم احترام قائلم.
توی این چرخیدن برای یافتن کامنت های بلاگر مذکور، به این نکته پی بردم که چقدر توی آبان ماه حرف زدم، چقدر غر زدم، چقدر حالم خوب و بد شده این بیست و چند روز. چقدر سخت گذشته این بیست و چند روز؛ بدون اینکه اتفاق خاص و ویژه ای رخ داده باشه، گاهی همین روزمرگی هایی که درگیرش هستیم میتونه تا مرز نابودی آدم رو ببره. گاهی حتی کامنت ندادن یه آدم خاص هم میتونه وسط یه روز شلوغ کاری تبدیل به دغدغه بشه، نمیدونم اگر یک روزی نتونم بنویسم، اگر یک روز انگیزه ای برای وبلاگ نویسی نداشته باشم، چطور میتونم با این حجم از دلتنگی برای شماها کنار بیام، برای همه ی شمایی که یکی یکی کشف تون کردم، کشفم کردین، برای تک تک شمایی که با یه قصه به هم برخوردیم، با یه سلام رابطه ای رو شروع کردیم، با تک تک شمایی که گاهی حرف هامون تبدیل به دوستی های خوب شده، تبدیل به همکاری های دلچسب شده، آدم با این همه رفیق ندیده چه کنه اگر دیگه بلاگر نباشه. از اول هفته که دارم به حسرت های برخاسته از تنهایی فکر میکنم، یه دغدغه ی جدید هم پیدا کردم، اینکه اوجان حتما باید بلاگر باشه، بلاگری که من عاشق قلمش باشم، بلاگری که یه روزی بتونه برام عاشقانه بنویسه و کمی از رنج این چند ساله ی من، کمی از اندوه تنهایی های این چند ساله ی من رو کم کنه، مردی که اهل نوشتن باشه، راحت تر میتونه با من کنار بیاد، آدم ها با نوشتن میتونن به خیلی نقاط مشترک برسن، کاش خدا تک تک این دغدغه ها رو جدی می گرفت و توی آپدیت جدید اوجان لحاظ می کرد، به لحاظ عاطفی جدی جدی دارم کم میارم.....