گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

هوالمحبوب

یکی که برام بخونه:

کوه و میذارم رو دوشم رخت هر جنگ و می پوشم 
موج و از دریا میگیرم شیره ی سنگ و می دوشم 
میارم ماه و تو خونه میگیرم باد و نشونه 
همه ی خاک زمین و میشمرم دونه به دونه 

اگه چشمات بگن آره 
هیچ کدوم کاری نداره... 

دنیا رو کولم می گیرم روزی صد دفعه میمیرم 
میکَنم ستاره ها رو،جلویِ چشات می گیرم 
چشات حرمتِ زمینه،یه قشنگِ نازنینه 
تو اگه میخوای نذارم هیچ کسی تو رو ببینه 

اگه چشمات بگن آره 
هیچ کدوم کاری نداره... 

چشم ماه و در میارم،یه نَوَردبون میارم 
عکسِ چشمت و می گیرم جای چشم اون میذارم 
آفتاب و ورش می دارم واسه چشمات در میذارم 
از چشات آینه میسازم با خودم برات میارم 

اگه چشمات بگن آره 
هیچ کدوم کاری نداره...

  • ۹۷/۱۲/۱۵
  • نسرین

بازنشر

ارسال نظر

تنها امکان ارسال نظر خصوصی وجود دارد
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
نظر شما به هیچ وجه امکان عمومی شدن در قسمت نظرات را ندارد، و تنها راه پاسخگویی به آن نیز از طریق پست الکترونیک می‌باشد. بنابراین در صورتیکه مایل به دریافت پاسخ هستید، پست الکترونیک خود را وارد کنید.