گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

کامنت‌بازی

چهارشنبه, ۵ تیر ۱۳۹۸، ۱۰:۳۰ ب.ظ

هوالمحبوب

داشتم به این فکر می‌کردم که انگار چند وقتیه، شیوۀ نوشتن را گم کرده‌ام، انگار تمام سلول‌هایم در روان‌شناسی گیر کرده و هر فکری که به سرم می‌زند، یک جوری به روان‌شناسی ربطش می‌دهم. توی پست‌های اخیر انگار خودم نیستم، یک نفر دیگر نشسته است و این جملات را تایپ کرده‌است. خودم را لا‌به‌لای صفحات کتاب‌ها جا گذاشته‌ام. دوست دارم مثل قدیم راحت و بی‌تکلف حرف بزنم، از مدرسه، از کتاب، از نوشتن، از فوتبال و هر چیزی که مرا به نوشتن وصل کرده است. این روزها هر تفریحی را به بعدا موکول می‌کنم، هر قراری را به هفتۀ بعد می‌اندازم، هر جلسه‌ای را کنسل می‌کنم، جشن پایان تحصیلی دخترها با یک ساعت تاخیر رسیدم و جشن پسرها را اصلا نرفتم، توی این گرمای دیوانه کننده، نشسته‌ام و مدام زور می‌زنم تمامش کنم.

اما حالا که من در شرایط نرمال نیستم، بلاگستان هم انگار به خواب رفته، کمتر کسی هنوز دست به قلم می‌برد، کمتر کسی کامنت می‌گذارد و بحث‌های زیر پست‌ها دیگر داغ نیست.

گفتم حالا که من گرفتارم و مغزم دیگر کشش این‌همه خواندن و نوشتن را ندارد، کمی فضای وبلاگ را تغییر دهم، بیایید از کامنت‌های دوست‌داشتنی‌تان حرف بزنید، از کامنت‌های خنده‌دار، از کامنت‌های عجیبی که در این چند سال وبلاگ‌نویسی دریافت کرده‌اید. دور هم خوش می‌گذرد.

  • ۹۸/۰۴/۰۵
  • نسرین

نظرات  (۳۶)

  • مریــــ ـــــم
  • نسرین من یه بار یه کامنت با محتوای فحش ک دار دریافت کردم
    فحش رکیککککککک
    خیلی رکیککککک
    دودقیقه فقط به کلمات خیره بودم که چرا؟چی شده؟؟
    هنگ بودم اصلا
    بعدشم کلی خندیدم و پاکش کردم://
    هنوز برام عجیبه چرا
    پاسخ:
    وای چه عجیب
    یعنی همین جوری بی دلیل؟
    الان خودمم می‌خوام بنویسم چند مورد
  • مریــــ ـــــم
  • تواین مدتی که حوصله هیچ جارو نداشتم و به نوعی نبودم اینجا کلی کامنت دلگرم کننده دریافت کردم از ادم هایی که اصلا نمیشناختمشون.و حتی یک بارهم وبلاگشونو باز نکرده بودم.ادمهایی که ناشناس کامنت گذاشتن ومنو تشویق به برگشتن کردن.هی کامنتاشونو میخوندم و هی قربون صدقشون میرفتم و خودم متعجب بودم از این حجم محبت.ازاینکه برای عده ای مهمم.عده ای که هیچوقت منو ندیدن.که چقد حوصله به خرج میدن و اندازه یه برگه آچار برام نصیحت نامه مینویسن!واقعا شگفت زده شده بودم از این‌حجم نزدیکی!
    پاسخ:
    منم وقتایی که داغونم کامنت‌هایی می‌گیرم که شگفت زده میشم، کسایی هستن به قول تو که کامنت‌های مفصل مینویسن برای انگیزه دادن که آدم میره تو شوک. تو خیلی مهمی برای بلاگستان مریم شک نکن
  • مریــــ ـــــم
  • روی یکی از پستام.فکرکنم با نظرم مخالف بود و منو بست به فحش :))))))
    یادمه تمام اون پستم شوخی بود حتی!
    ناشناس گذاشته بود و خیلی دلم میخواد بدونم کدوم یکی از ادمای اینجا اینقد دایره ی واژگان فحشیش بزرگ و وسیعه 

    پاسخ:
    ملت درگیرن:)
    دقیقا بابت دایره فحشش فقط؟ ؟:)))
    شاید خواسته دکمه ناشناسش رو امتحان کنه:) 
  • معلمی از جنس اینده
  • شکستن نفسی نفرمایید ما بازم کسانی رو داریم که وبلاگ نویسیی کنند از جمله دختری از نسل حوا فیشنگار یا حتی خودم یا شما در همین حد کافیه
    پاسخ:
    من نگفتم نیستن، گفتم تعداد بلاگرهای فعال خیلی کم شده تازگیا
  • معلمی از جنس اینده
  • بله منم با حرفتون موافقم انشا الله که فعال شوند.
    پاسخ:
    ان شالله 
    یکی دیگه از کامنت‌های بامزه این بود که تو یکی از پست‌های عاشقانه یکی کامنت داده بود که همسر شهیدی؟ :) 
  • مریــــ ـــــم
  • کامنت خواستگاری دیگه اخرشه :)))))))))
    ممنون نسرین که فکرمیکنی مهمم 

    پاسخ:
    😊😊😊😊😊
    چند تا از بلاگرها با هم همین‌جا آشنا شدن مریم بعدم ازدواج کردن. 
    چرا ایمان نمیاری؟؟  
  • آقاگل ‌‌
  • عجیب‌ترین کامنت؟
    یادمه یه بار بیتی رو گذاشته بودم توی وبلاگ و اسم شاعر رو نمی‌دونستم. برا همین نوشته بودم لاادری همایونی. یه بار خیلی اتفاقی خود شاعر برام کامنت گذاشته بود و تشکر کرده بود که شعرش رو توی وبلاگ ارسال کردم. بعد هم با ارسال تصویر کتابش توی تلگرام متوجه شدم که حق با ایشونه. کلی هم صحبت کردیم با هم و اتفاق خوبی بود.
    .
    دیگه؟
    یکبارم سر یه پست(نقد آلبوم یکی از خواننده‌ها بود) جنجال بیخودی درست شد. دو روز تمام داشتم فحش می‌خوردم. دست آخر پست رو پیش‌نویس کردم تا حجم فحش‌ها کم شد. : |

    پاسخ:
    لاادری همایونی:) 
    قدیما یه گروه شعری داشتیم که گذاشتن شعر بی نام ممنوع بود، یکی زیر شعرش نوشته بود لاادری، مدیر تذکر داد، گفت من فکر می کردم لاادری اسم شاعره😁
    به نظرم این می‌تونه رکورد عجیب بودن رو به تنهایی بزنه:)
    خدا رو شکر فحش خیلی کم خوردم من:) 


  • مریــــ ـــــم
  • اره شنیدم.خیلی برام عجیبه و غیرقابل هضم!

    پاسخ:
    اگر شناخت درستی صورت بگیره به نظرم جالب باشه:)
    مخصوصا اگر همشهری باشن
  • احسان ‍‍
  • عجیب ترینش به نظرم مال یکی از خواننده‌های قدیمی‌م بود که گذاشته بود «وای شما پسرین؟!!» :|
    البته اون موقع‌ها با نام مستعار می‌نوشتم.
    پاسخ:
    من همین چند وقت قبل برای لنی یه کامنت با این مضمون گذاشتم:)
    یعنی اونم چنین برداشتی کرده😁😁😁
    کامنت عجیب نداشتم 
    اما بهترین دوستانم اینجا هستن تو همین وبلاگ 
    حتی گاهی دلم واسه اونایی که باهاشون قهر کردم بدجور تنگ میشه 
    حسن نیت تو بیان بیشتر از فضای واقعیه 

    پاسخ:
    باورت میشه من گاهی حتی کامنت بچه‌ها رو تو وبلاگ های مختلف دنبال می کنم؟ اونقدر که دیوونه اینجام
    عجیب ترین کامنتم...
    آحرین قسمت داستانمو که نوشتم سردبیر رادیو برام کامنت و شماره تلفن گذاشت که برم ببینمش😁 منم رفتم😁😁 
    بعد گفت داستانت بی محتواس مزخرفه چرنده ولی مردم این چیزا رو دوست دارن و تو با استعدادی😶😶 
    یه پسر ایلامی هم بود کامنتای عااااااااشقانه جانسوزی میزاشت که من مادر و همسر خوبی میشم 😁😁 
    کامنت عجیب تا حالا نداشتم🤔 
    پاسخ:
    یاخدا عجب آدمی بوده😁😁😁😁

    از این پسرای با احساس پر سوز و گداز فکر می کنم هممون داشتیم:)
    سوژه ای هستن واسه خودشون.

    من متوجه پست نشدم
    پاسخ:
    داریم راجع به کامنت‌هایی که دریافت کردیم حرف می‌زنیم. عجیب‌ترین، بامزه ترین، قشنگترین کامنتی که دریافت کردین چی بوده
  • مصطفا موسوی
  • من تنها چیزی که میتونم بگم درمورد کامنت ها اینه که همیشه درمورد پاسخ به کامنتا مورد تعجب و بازخواست بقیه ام. یا میگن چرا انقدر صمیمی شدی و شوخی میکنی. یا میگن چرا انقدر یهو بد جواب میدی. کلا درگیرم :))
    پاسخ:
    اون اوایل اگه یادت باشه منم جزو دستۀ دوم بودم :))

    خیلی وقت پیشا که فروغ وبلاگ هنوز باقی بود حریر پست چالشی صندلی داغ گذاشته بود منم شرکت کردم. کامنتایی که ملت اونجا میذاشتن خیلی جالب بودن.
    جذاب تر از همه برای من، یه کامنت ناشناس بود که پرسیده بود بین بسته شدن وبلاگ شما و وبلاگ فلانی ارتباطی وجود داره؟ کلی خندیدم ولی حس خوبی هم داشتم که ما وبلاگیا هم مخاطبای انقد پیگیر و جدی داریم.
    پاسخ:
    بعضی از کامنت‌های صندلی داغ شبیه تفتیش عقاید بود:)
    دقیقا، من یه سری مخاطب دارم که وبلاگ هم ندارن ولی پیگیرتر از خیلی از بلاگر ها هستن، وقتی یه مدت نیستم مدام سراغمو می‌گیرن:)

    همین یه ساعت پیش یه کامنت خصوصی دریافت کردم که خیلی خوشحالم کرد. :)
    من الان حضور ذهن ندارم ولی تعدادی از کامنت های صندلی داغ که پارسال عید پستش رو گذاشته بودم باحال بودن :)
    پاسخ:
    الان دقیقا باید به صورت عمومی بگی که اون کامنت خصوصی از کی بود و چی می‌گفت
    وگرنه امتیاز این مرحله رو از دست می‌دی:))
    من انقد گیر کردم تو محیط کار و دانشگاه که به سختی میرسم به جواب یام رسان های داخلی حتی
    تعجب می کنم که چطور یه عده هم توییتر دارن هم اینستا هم تلگرام هم واتساپ هم وبلاگ هم همش! :/ بعد تو همشم فعالن! 
    به نظرم سخته :/ 
    شایدم من مدیریت زمانم تک بعدیه :/ 
    البته بعضی وقتا هم با خودم میگم خب برا چی همه جا همه وقت؟ 
    این برا چی گفتنم در مورد وبلاگ کمتره چون حس می کنم اینجا آدم ها واقعی تر هستن :) 
    پاسخ:
    من توییتر ندارم، اینستاگرام رو هم یه مدته حذف کردم، وقتی هم بود خیلی پررنگ نبود برام.
    واتس آپ رو نصب کردم برای کسی که ایران نیست و تماس با واتس آپ راحت تره براش
    تلگرامم که یه پیام رسانه و خیلی کاربرد داره.
    و اما وبلاگ، به قول خودت یه فضای خوب با یه سری آدم خوب که واقعی هستن و حالت باهاشون خوبه.
    اتفاقا به نظرم کار درست رو تو می‌کنی
  • حمید آبان
  • از عجیب ترین کامنت هایی که دریافت کردم؛؛؛
    مثلاً از درد و بدبختی نوشتم، طرف اومده نوشته عالی بود! چی عالی بود؟! درد من؟!!
    یا مثلاً به وقت بلاگفا و اون قدیما یکی شماره تماس گذاشته بود و ازم خواهش کرده بود بهش زنگ بزنم!! منم بعد از چند روز کلنجار رفتن با خودم که بزنم یا نه، شاید دوست و رفیق قدیمی باشه و این حرفا، زنگ زدم، یه خانم برداشت و گفتم شما شماره تماس گذاشته بودید، چشمتون روز بد نبینه، به عمرم انقدر فحش نخورده بودم!!! خودمم نفهمیدم چرا!!!
    ولی عحیب ترین کامنتی که دریافت کردم و به همون سالها پیش برمیگرده، زمینه ساز نوشتن من شد...
    ایده جالبی بود این پست، همه رو بیدار کرد :)
    پاسخ:
    اونایی که می‌نویسن عالی بود، هدف شون دیده شدنه که مجبور بشی بری بهشون سر بزنی، اینجور وقتا آدرس وبلاگشون رو حذف کنید که دیده نشن:)
    اینو هاتف بهم یاد داده خیلی خوشم اومده از ایده‌اش:)
    وای خدا:)
    احتمالا اینی که شماره گذاشته با صاحب اون شماره مشکل داشته خواسته اذیتش کنه:)


    مورد خاصی یادم نمی آد
    اکثرا تعریف های الکی بوده
    پاسخ:
    تعریف هرکی هم الکی بوده باشه
    تعریف من الکی نبوده

    سلام نسرین من شخصا یادم نمیاد نظر{کامنتِ} خاصی داشته باشم. ولی دوتا آدم مهم برام نظر گذاشتن (مهم از نظر شهرت والا که خدا میدونه تک تک خواننده های من برام مهم هستن. بدون ذره ای تبعیض)
    یکیش تو فتو بلاگی بود که مربوط به باشگاه عکاسان جوان بود و آقای سلیمانی بودند یکی از عکسهامو نقد کرده بودن که خیلی شگفت زده شدم. یکی هم آقای بازیگری  که در سریال گاندو هم نقش مهمی دارند  ، بودند. ایشون برای داستانی که تو بلاگفا به صورت سریالی مینوشتم، نظر میدادند. که بلاگفا بلعیدش.
    ولی فکر کنم خودم نظرات خاصِ زیادی برای دوستان گذاشته باشم.D:
    پاسخ:
    سلام
    کامنت‌های شما جزو درخشان ترین کامنت‌های هر وبلاگیه به نظرم.
    طنزی که دارین کاملا خاص و منحصر به فرده
    آقای سلیمانی رو متاسفانه نمی‌شناسم.
    آقا محمد براتون کامنت می‌ذاشت؟ ایول بابا کارتون درسته :))
  • دچارِ فیش‌نگار
  • والا من راستش الان تمرکز ندارم ولی زیاد بوده کامنت منفجر کننده و جذاب :)
    مخصوصا کامنتای میرزا / مخصوصا خصوصیاش

    + واسه شما کامنت جالب گذاشتم آیا؟ :)
    پاسخ:
    وبلاگ شما که پر از هیجانه احتمالا:)
    هر لحظه یه آتیشی به پا میشه اونجا :))
    کامنت‌های خصوصی‌تون چرا گاهی خیلی بامزه است و جواب‌های خودم :))
    داریوش فرهنگ منظورم بودD: 
    مرتضی هم هرچی درمورد نظرات خصوصیِ من میگه دروغه و داره مثل "کوآلا" دروغ میگه
    پاسخ:
    داریوش فرهنگ بهش نمیاد وبلاگ بخونه آخه :)
    دیگه عمومی‌هاتون اگر اونا باشه وای از خصوصی‌ها :))
  • دچارِ فیش‌نگار
  • دو موردشو راضیم عکس بگیری بذاری :)
    پاسخ:
    رضایت منم شرطه ها :)
    خصوصی رو که نمیگم چون برا خودم نبود. :)
    ولی دو مورد کامنت عجیب داشتم. فکر کنم اگه بگردم تو کامنت ها پیداشون میکنم. اولی توهم زده بود که من با یکی از بلاگرا قراره ازدواج کنم و خودش رو تو همون یه دونه کامنت کشته بود که بهم بفهمونه دارم خودمو بدبخت میکنم و باحال ترین قسمت توهمش دلیل این حدسش بود. منم که حوصله همچین آدمی ندارم فقط از خدا براش شفای عاجل خواستم.
    دومی هم که کلا نگم الکی جوگیر شده بود هی برا خودش حرف میزد. منم هاج و واج با خودم میگفتم: خب، کی، چرا، من کجام؟! هان؟! رسما همینقدر گیج :|
    پاسخ:
    شوخی کردم بابا :))

    نه خدایی فکر کرده بود با کی داری ازدواج می‌کنی اینو خصوصی بهم بگو تا نمردم از فضولی:))

    وای ملت رد دادن ها

    از این دومی ها هم دیدم یکی دو مورد رو اعصابن کلا
  • روناک رخساری
  • نمیدونم منظور مریم فحش رکیک بود یا ابراز علاقه رکیک :))
    من تو پرشین بلاگ ابراز علاقه رکیک برام کامنت میومد. اینجا انگار یه کم با کلاس تره. تا حالا از این چیزا برام نیومده
    پاسخ:
    منظورش دقیقا فحش رکیک بود.
    ابراز علاقه رکیک دیگه چه جورشه؟؟؟
     خدایا توبه🙄🙄🙄🙄
  • روناک رخساری
  • خصوصی بهت میگم :))
    پاسخ:
    اوکی
    اتفاق و فانتزی باحال وبلاگی هم دیدن خیلی اتفاقی تو توی ایستگاه بی آر تی بود. الان یادم اومد دقیقا امشب خواب همون روز رو دیدم :)
    پاسخ:
    ای جانم:)

    آره دقیقا خیلی باحال بود، گاهی یه سری اتفاق‌ها همین‌جوری پشت سر هم ردیف می‌شن که تو رو به یه چیز خوشایند برسونن. اون روز قصۀ کارت هدیه برای من تداعی کنندۀ همین جمله بود:)
  • دچارِ فیش‌نگار
  • اون جلد کتابه رو بذار
    پاسخ:
    :)) خب فعلا که جایی نداره
    اگر پستی نوشتم حتما ازش استفاده می‌کنم
    کلی نظر نوشتم که ثبت نشد
    دوباره فکر می کنم مینویسم چون یادم رفت .

    پاسخ:
    چه حیف
    باشه منتظرم
    چرا بعد از دوسال من هیچ کامنت خاصی یا جالب انگیزی دریافت نکردم :|
    پاسخ:
    لاادری:)
    یه بار یه خانمی خصوصی و خیلی خودمونی یه حرفایی رو گفت. منم گفتم لابد ایشون خیلی روشنفکره و ما امل تشریف داریم. خلاصه یه مدت گذشت و این نظرات خیلی خودمونی ادامه داشت تا اینکه توی یه نوشته که از زاویه یه مرد بود نظر داد مگه شما پسرید؟ من فک می‌کردم نویسنده دختره. بعد از اون دیگه ایشون کاملا محو شد :)))
    ولی تجربه جالبی بود. این که ببینی جنس مخالفت توی خصوصی درباره چه چیزایی حرف می‌زنند و با چه لحنی :))
    پاسخ:
    اینجوری نمیشه باید برم اسمم رو عوض کنم ببینم کسی پیدا میشه منو با یه پسر اشتباه بگیره:)
    چطوریه که همیشه جنسیت پسرا را رو اشتباه می‌گیرن آخه؟؟
    تو نفر چهارمی گمونم که چنین اتفاقی براش افتاده
    در ضمن چطوری تو؟ نیستی چرا؟
  • حامد سپهر
  • یه خواننده وبلاگم بود دومین باری که واسه وبلاگم کامنت گذاشت از سیر تا پیاز زندگیشو برام نوشت اندازه چند صفحه بعد منم متعجب از اینکه چرا همچین حرفایی رو به من و تو وبلاگم گفته براش فقط چند کلمه نوشتم ایشالا که مسیر خوبی رو تو زندگیت پیدا کنی آقا همینو که گفتم برگشت به شدیدترین لحنی که میشه حرف زد منو به فحش گرفت که پیش خودت چی فکر کردی فکر میکنی آدم حسابی هستی؟ منم!!!!!!
    توی میهن بلاگ هم که بودم چندتا بلاگر بودن خیلی صمیمی بودیم یه روز یه نفر کامنت گذاشته بود با فلان بلاگر چقدر صمیمی هستی کی بیاییم واسه عروسی:)))
    پاسخ:
    گاهی همی‌جور الکی آدم با یکی احساس صمیمیت می‌کنه و می‌تونه یه بخش‌هایی از زندگی‌اش رو براش تعریف کنه، اما اینکه کل زندگیت رو بگی یکم عجیبه!
    اونم تازه بعدش شاکی بشی از طرف:)
    اینم از اون حرف‌های خیلی لوسه ها، خب اینجا همه چند ساله همدیگه رو میشناسیم گاهی این صمیمیت اجتناب ناپذیره.
    بعضیا واقعا خیلی حساسن دیگه.
    اینا جزو کامنت‌های عجیب دسته‌بندی میشن:)
  • خارق العاده ...
  • خواستگاری و ازدواج در بیان😂😂😂
     مگه میشه مگه داریم؟!😂😂😂
    پاسخ:
    دو تا از زوج‌های بلاگرِ معروف تو همین بلاگ با هم آشنا شدن و ازدواج کردن، قدرت بلاگستان رو دست کم نگیرین:)
    شاید دلیلش این باشه که مردم در حال حاضر وبلاگ‌نویسی رو به طور پیش‌فرض یه کار دخترونه می‌دونند مگر اینکه خلافش ثابت بشه.
    ماجرای حامد سپهر دقیقا برای منم اتفاق افتاد. فک کنم جفتشون یه نفر باشند :))) یه مدت نظرات رو بسته بودم بعدش اومده بود داد و هوار که لابد به خاطر من نظرات رو بستی که نظر ندم و خیلی فلان و بهمانی. منم فقط این‌طوری :| بودم که چی داره میگه این؟ فازش چیه؟
    در ضمن خوبم. درضمن هستم فقط در ضمن یه کم خسته‌ام. :))
    پاسخ:
    امیدوارم این پیش فرض دیگه تغییر کرده باشه:)
    منم همین اواخر یکی بود اومده بود داد و هوار که چرا نظرات رو بستی؟
    منم گفتم بهتره یکم به سلیقه نویسنده احترام بذارین، شما که تو بقیه پست‌ها نظرات بازه، هیچ کامنتی ندادی، دقیقا اینجا که نظرات بسته است می‌خواستی کامنت بدی؟ گفت آره می‌خواستم نظر بدم. تازه سه چهار تا کامنت گذاشت ولی هیچی راجع به پست مورد بحث نگفت:) 
    آخرشم گفت فکر کردی کی هستی و چرا اینقدر مغروری:|
    خسته نباشی دلاور:) در ضمن کجایی دقیقا ما که خیلی کم می‌بینیمت. 
    قصد برگشتن نداری ؟
    یعنی من عاشق این جمله‌شونم «فکر کردی کی هستی؟» به محض اینکه از این جمله استفاده می‌کنند برای من می‌رند جزو یه دسته خاص :))
    با کم دیدن ما چیز خاصی رو از دست ندادی :))
    همین که از نوشته‌های دوستان استفاده می‌کنیم، شاکریم.
    پاسخ:
    :)
    منم نگفتم چیزی رو از دست دادم :)
    اما نبودن یه بلاگر خوب یعنی ضعیف شدن بلاگستان، شک نکن. 
    خوبه که شاکری، خدا این نوشته‌های خوبو زیاد کنه :)
    یه سوال: چه جوری میشه آدرس وبلاگ رو از کامنت یه نفر حذف کرد؟
    پاسخ:
    بالای هر کامنتی که دریافت می‌کنید چند تا گزینه مشاهده می‌کنید، یکی از اونها یه مداده، روش کلیک کنید و کامنت رو ویرایش کنید، توی این ویرایش می‌تونید آدرس رو پاک کنید.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">