بحران هویت در دختران متاهل
هوالمحبوب
اولین بار که به بهانۀ تولد همان تازه نامزد کرده، برنامه چیده بودیم، دو بار قرار را عقب انداخت و در نهایت کنسل کرد، بعد از آن دیگر سر گردشهای وقت و بیوقت نمیآید. طبعا چون نامزدش اجازه نمیدهد!
- ۹۸/۰۷/۲۶
هوالمحبوب
در تأیید فرمایش شما:
https://www.instagram.com/p/B3uaei5Adul/?igshid=1tpf2taprmxfr
من یه دوستی دارم که حتی عکس دسته جمعی با حجاب هم باهامون نمیگیره چون شوهرش اجازه نمیده :)
گاهی وقتا فکر میکنم خود این زنها کنار اومدن با این قضیه؟ اگه کنار اومده باشن یه بحثه، اگه نیومده باشن چی کار میکنن با این تناقضا؟
"از این که دیر پیدایت کرده ام لجم میگیرد "
بی هوا برات نظر میذارم...
چقدر این پست خوب بود :)
مرسی بابت تصحیح کلمات و یادآوری .
بله اینم میشه گفت ولی چه کنیم مردم اینو قبول کردن یه سری شرایط رو .
وقتی یه مرد ازدواج میکنه کم کم به مرور زمان دایره دوستیش کم رنگ تر میشه برای زنم یه همچین اتفاقی میفته . تفکرات مذهبی طور هم میتونه تو شرایط این وضعی تاثیر باشه ولی خوب مردم بر اساس شرایطشون تصمیم میگیرن .
چون زن ها .
خیلی وقت ها ..
تنها هنر و موفقیت را ازدواج می دونند ..حالا با شیری که گمان می کنند صیدکردند (صید شدند )فقط هویت پیدا می کنند ...تنها ابزاری برای فخر فروشی ...
واقعیتش من از این پسرا زیاد دیدم...
همکارم رو وقتی میخوام بهش شیفت بدم میگه برم با خانمم صحبت کنم
اون همکارم هم تا وقتی بچه دار نشده بود پروفایلش نوشته های عاشقانه واسه خانمش بود الان لابلای عکس بچه هاش گاهی از اون عاشقانه ها هست
از مردی که دوست دختر داره بدم میاد هرچقدرم تعدادشون زیاد باشه
در موردنوع پوشش هم همون اول باید،حرف زد هم مرد تفکرش بچگانه است و غلطه که پوشش زن رو عوض کنه
خواهی نخواهی کسی که متاهل شده دایره ارتباطاتش فرق کرده و نمیتونه تو دورهمی های مجردی باشه تازه اینم در نظر بگیر که تازه نامزدها دلشون میخواد با هم باشن و با هم بودن براشون هزار برابر جلوه داره :)
و یه چیز دیگه کلا خانم ها انعطاف پذیرتر هستن نه خانمهای مسلمون صرفا هوم?
انعطاف پذیری یه برچسب نیست :)
نسل ها جلوتر میره و پیشرفت میکنه
برای مثال توی تهران این شکلی نیست (مگر خانواده های محافظه کار)
توی تهران خانم از آقا اجازه نمیگیره بلکه باهاش هماهنگ میکنه . یعنی هرچی نسل جلو میره این اتفاق پررنگ تر میشه .
ولی خب همیشه شهرهای دیگر یک کمی دیرتر به این مساله میرسند ولی در نهایت میرسند .
البته نمیگم تهران صد درصد فیکس شده ولی خب حساب کنیم به نسبت گذشته بهتر شده . یواش یواش در مابقی شهر ها هم این اتفاق میفته که ما باید یاد بگیریم کسی دستورگیر ما نیست و ماها سلیقه خودمون رو داریم و باید به همدیگر احترام بذاریم
نظر شخصی منه اگر همسر من بخواد سلیقه هاش رو قایم کنه و اذیت شه و هرچی من بگم بگه چشم ... بیشتر ازش بدم میاد تا اینکه دوستش داشته باشم . تفاوته که زیباست و فهمیدن تفاوت ها .
اینکه ادم چندنفر دور و برش اینطور ببینه دلیل بر این نمیشه همه ی زوج ها اینطور باشن. چرا اتفاقا خیلی از مردها هم هستند که به خاطر زنشون و احترام به عقایدش خیلی کارارو نمیکنن یا میکنن مثل همسر من. حتی کسی مثل همسر من معتقده نظر دادن درباره حجاب و اندام زنش توهین به شخصیت طرف مقابله. اینارو میگم که بگم همه ی مردها یجور نیستن. همه مردها درباره حجاب و آزادی های همسرشون نظر نمیدن و اون رو محدود نمیکنن. این درباره مردها، چون حداقل یکیشون رو خودم دارم میبینم که اینطور نیست . اما در خصوص اون دخترهایی که عوض میشن این ضعف به عوامل مختلفی برمیگرده. اولیش تن دادن به هر ازدواجی که به خاطر بالا رفتن سن، فشار بقیه و متلک ها و خیلی چیزای دیگه تن به هر ازدواجی میدن. دوم اینه که به شناخت کافی نمیرسن از هم و بعد میرن زیر یه سقف. نمیشینن به فرض سنگاشونو قبل محرمیت با هم وا بکنن که فرداش به خاطر حجاب و آرایش مثلا نزنن توو سر و کله ی هم. من خودم یکی از سوالای اساسیم از هر خواستگاری این بود که حجاب زن آینده ش رو چی مد نظر داره و خیلی از خواستگارامو به خاطر اینکه میگفتن باید چادری بشید! رد میکردم چون دقیقا حس میکردم توهین بهم میشه که منو اونجور که هستم کسی نخواد.پس همه ی دخترها هم یجور نیستن .
اما مورد سوم. ببین تا کسی ازدواج نکنه شرایط یه آدم ازدواج کرده رو درک نمیکنه. همین که دوستشون کمرنگ میشه میذارن به پای اینکه شوهره نذاشته! طرف ازدواج کرد دوستاش رو فراموش کرد! اما باید بگم حدودا دوران عقد و آشنایی که فرد واقعا وقت نداره، فکر و ذهنش به شدت مشغوله، مهم ترین اتفاق زندگیش داره میفته، باید روش تمرکز کنه وقت بذاره و ناخودآگاه نیست. اما بعدش خیلی از دخترها خودشونن که دوست ندارن دیگه با دوستانشون به دلایل مختلفی ارتباط برقرار کنن و اینوسط باز شوهر و ازدواج نقشی نداره. آره خیلی هارو شوهره نمیذاره که اون دلیلشو گفتم عدم شناخت از هم و وا دادن دخترا و ازدواج به هر قیمتی که طرف زوجت نیست دلیلشه. اما خیلی وقت ها هم شوهر و ازدواج مانع هیچی نیست. نه مانع درس نه شغل نه ارتباط با دوستان. متاسفانه خیلی از دخترها خودشونن که بعد ازدواج بهونه ی خوبی دستشون اومده برای تنبلی و درس نخوندن و سرکار نرفتن و ازدواج نقش خوبی رو براشون بازی میکنه که سرپوشی باشه روی بی همتی های خودشون. خیلی ها هم برعکسه. یعنی طرف بعد ازدواجش همچنان میخواد با دوستانش ارتباط برقرار کنه اما این دوستانش هستن که به دلایل مختلفی شاید مثل حسادت( میگم شاید) فاصله میگیرن. گاهی هم فرد بعد ازدواج دوست داره با دوستانشم ارتباط داشته باشه اما اونان که هیچ وقت وقت ندارن، حال و احوال دیگه نمیکنن و غیره.
میدونم که کلی نگفتی اما تاکید میکنم بازم که همه یجور نیستن و چون ما مواردی رو دور و برمون میبینم اولا دلیل نمیشه همه یجور باشن. دوما دلیل نمیشه اونجور که ما فکر میکنیم باشه. اینکه دوستت دوتا قرارو نیومده گاهی اونی نیست که تو فکر میکنی، گاهی نه وا داده به شوهرش نه شوهرش نذاشته نه اینکه بعد ازدواج عوض شده و هویتش زیر سوال رفته. گاهی دلایلی وجود داره که تو بی خبری و واقعا نمیشه به راحتی کسیو که ما توو زندگیش نیستیم قضاوت کرد.
برای تیتر:
شایدم بحران هویت در دخترهای مجرد...
خوب تو همه رو با یه چوب روندی و من مخالفتم با همین بود
در مورد خانم های متاهل و مجرد که هیچ صحبتی ندارم.بعضی وقت ها که دارم حرف میزنم یا فکر می کنم مچ خودمم میگیرم دیگه از بقیه چه توقعی دارم که یه کم بدون کپی از مادر بزرگ هاشون فکر کنند.یه کم فقط...
+در مورد پسرها هم دور و برم زیاد دیدم و کافیه بشینی پای صحبت مردهای متاهل مثلا دایی و داداش و داماد و... که بفهمین چه خبره..فقط مردهای متاهل نمیرن جایی ،به دوستاشون نمی گن زنم میزنتم یا نمیذاره..دیرشون شده گریه نمی کنن وای من چقدر بدبختم زنم دعوام میکنه..مردها اکثر تو سکوت این کارها رو انجام میدن به خاطر همینه زیاد نمی شنویم.اینکه پسرها هم بعد ازدواج کلا دور رفیقاشون رو خط میکشن و خط عوض می کنن هم دیدم که میگم.
بعد به نظر من ازدواج باعث میشه یه سری از رفتاراتو تغییر بدی و با همسرت هماهنگ بشی.مثلا معنی نمیده پسری که بعد از کار تا آخر شب با رفیقاش بوده تمام سفرهاشو با رفیقاش میرفته و هر کاری میکرده با رفیقاش بوده الانم همون باشه اینطور دیگه ازدواج معنی نداره..کلا در همه زمینه های زندگی با ازدواج کردن یه تغییرهایی باید به زندگیت بدی ولی نه اینکه قوه عقل و اختیارتم بدی به همسرت.
ببخشید پر حرفی منو...یه زمانی به دخترهای سیزده تا بیست ساله می گفتم بیخودی و بی فکر و...ازدواج نکنید..بی فکر بچه نیارید..بی فکر افسارتونو ندید دست شوهراتون..بی فکر علایقتون رو ول نکنید..قصدم از راه دراوردن و بدبخت کردن دیگران نبوده ولی خب...باید به کارها و رفتار خودم بچسبم که اگر بتونم خودم درست رفتار کنم کلاهمو میندازم هوا :)
اینکه بین پسرا هم شایع باشه اولا خیلی میزانش کمتره و دوما حالت اجبار نداره مثل قضیه زنها.
مردها بیشتر احترام میذارن به نظر همسرشون نه اینکه تحت فشار و خواست اون از دلبخواهیهاشون دست بکشن.
دقیقا، اصلا نمیشه با تمام خودت وارد یه رابطۀ مسترک بشی و توقع داشته باشی موفق بشی.
طبیعتا باید یک سری عادتها و رفتارها تغییر کنه تا زندگی بر مدار صلح و صفا بچرخه.
اما تمام اینها با خواست دو طرف باید اتفاق بیوفته نه اجبار .
اصلا شوکه میشم که منی که سی و یک سالمه و اینقدر راجع به ازدواج و مسولیتهاش دغدغه دارم چطور یه دختر 15-16 ساله خوش و خرم میره ازدواج میکنه سال بعدم بچهدار میشه!
من چندتا از دوستام قبل از ازدواج هی چپ و راست عکس میذاشتن، حتی تو نامزدی هم کلی عکس میذاشتن خصوصا از نامزدشون ولی بعد از ازدواج دیگه هیچ استوری نمیبینم، فکر کنم ما رو بلاک کردن مبادا چشم بزنیم، شاید هم دایرهی روابطشون رو تقلیل دادن.
من خیلی از دخترها رو دیدم که با ازدواج فکر میکنن اورست رو فتح کردن، تقصیر خودشون هم نیست به نظرم، جامعه به سمتی کشیده شده که ذات ازدواج کردن داره به یه افتخار تبدیل میشه، بدون در نظر گرفتن اینکه طرف مقابل کیه و چیه، خودِ ازدواج کردن داره میشه یه هنر!! عجیب هم نیست البته، تو جامعهای که چپ و راست به دختر از بچگی میگه شوهر نیست و اول به جوک تبدیل میشه و بعد چیزی که خیلیها باورش کردن حقیقتا باید منتظر چنین برخوردهای سطحی از بعضی دخترها بود.
حتی کار به جایی رسیده که دیگه خود پسرها هم باورش کردن و فکر میکنن نایابن! :)))
من به این قضیه از چند دیدگاه نگاه میکنم
دختری که بعد ازدواج مانتویی میشه نشون میده عقاید خانواده شو قبول نداشته و دلیل چادری بودنش فقط احترام به اونها بوده و ازدواج براش یه رهایی محسوب میشه
دختری که بعد ازدواج چادری میشه یا واقعا همسرشو و اعتقداتشو دوست داره یا اینکه موقعیت شغلی همسرش طوریه که باید چادری باشه وگرنه اگر به اجبار این کارو میکنه نشون میده تو انتخاب همسر خیلی چیزا رو در نظر نگرفته.
دختری که عکس همسرشو میذاره تو پروفایل، حالا یا واقعا دوسش داره ویا اونهم تحت اجبار اینکارو میکنه چون میتونه و یا میخواد به دوست پسرای سابقش بگه که دور مارو خط بکشین
اینکه کسی بعد ازدواج نتونه به قرارهای دوستانه برسه کمی منطقیه چون برنامه زندگی یه آدم متاهل و مجرد فرق داره
ولی اینکه همسرش اجازه نده اینهم دلیل بر عدم شناخت قبل ازدواجه
در کل زندگیها صفر و یکی نیستن که بشه براش نسخه واحد پیچید
واقعا میبینم عکس پروفایل دوستام یه مرد سیبیل کلفته کهیر میزنم.
نمی دونم چرا اکثر(مون) به این بحران دچاریم
انگار که تمام آرزومون از دنیا شوهر کردن باشه
سلام
راستش اولش بیشتریا داغن و یه جورایی فرق می کنن بعدا درست میشن
ولی من توی پسرها هم کم ندیدم افرادی که جوگیر شدن و دیگه اون خود واقعیشون نیستن
البته بعد چند ماه یا چند سال متعادل شدن
برادر خودم قبل ازدواجش به زور به من می گفت برای دانشگاه رفتن چادر بپوش
انقدر گفت تا مادرم بهش گفت چیکارش داری هر وقت پدر مادرش مردن تو بگو چی بپوشه چی نپوشه
بعد ازدواج راجع به یکی حرف می زدیم من گفتم چادریه
گفت نه بابا فرهنگشون بالاتره و حجاب عادی داره فکر کنم
این تغییر عقیده در عرض 5 الی 6 ماه بود یعنی 6 ماه قبلش منو مجبور می خواست بکنه چادر سر کنم
و کم نیستند این زنانی که در این پست اشاره کردی...
ولی مطمئنم یه روزی یه جایی میزنن زیر این بله ها...
به ندرت دیدم که پسری بعد از ازدواج با خانواده همسرش عقایدش عوض بشه، ولی دیدم. ولی فراوان توی دخترا این وضعو دیدم. واسم سواله چرا انقدر شوهر و خانوادش روی هویت دختر که چندین سال شکل گرفته تاثیرگزارن؟