از سکوت سرد زمان
هوالمحبوب
دیگه اونقدر حالمون بده که هر وبلاگی که میری یا به روز نکرده یا کامنتها بسته است، خیلی از کانالا لینک ارتباطی رو بستن، از بس که این مدت به هم دیگه پریدیم، فحش دادیم، خط کشیدیم بین خودمون. از ضمیر ما و شما استفاده کردیم. الان که دارم هفتۀ سیاهی رو که گذروندم رو مرور میکنم میبینم اون مجریه حق داشته با این جسارت جلوی دوربین بگه که اگه مثل ما فکر نمیکنین پاشین برین. حالا هر کدوم از ما ملت، یه خط کش دستمونه، هر کی کوتاهتر یا بلندتر از خطکش ما باشه، علیه ماست.
یه دقیقه هم به این فکر نمیکنیم که شاید باید صبر کنیم و فعلا چیزی نگیم، استوری نذاریم، پست ننویسیم، تز صادر نکنیم. به خدا چند روز سکوت هیچ کس رو نکشته.
نمیگم اعتراض نکنیم، ولی اعتراض مدنی که بشه ازش جواب گرفت، نه اینکه دوباره خون کسی ریخته بشه، گلوی کسی پاره بشه و بعد از چند روز دوباره همه چیز رو فراموش کنیم و برگردیم زیر لحافمون. ماها حافظه تاریخی نداریم و زود عافیتطلبی میاد سراغمون. تب تند نباشه که زود سرد بشه. این خشم باید مدیریت بشه که بتونیم یه نتیجهای بگیریم. این بازار آشفته فضای مجازی هممون رو خسته کرده، من حق میدم بهتون که بخزین توی لاک تنهایی ولی خب ماهایی که لاک تنهایی نداریم و نوشتن شده جزئی از وجودمون، نمیتونیم این منفعل بودن رو بپذیریم.
یه چیزی هم بگم و برم، بچهها رو وارد معرکه نکنیم تو رو خدا. اونا گناه دارن، نباید این اخبار تلخ و سیاه، روحیهشون رو خراب کنه. چیه نشستین جلوی تلویزیون، از بیبیسی به سیانان، از صدای آمریکا به فلان جا. یکم ترمز کنید و دور و برتون رو بپایین، ببینین بچهها و نوجوانهاتون دارن چه واکنشی نشون میدن؟ اونا حقشون نیست وارد این سیاهی بشن. تحلیلهای سیاسی رو بذارین برای وقتی که اونا نیستن. یکم فضای خونهها رو شاد کنید برای دل این طفلای معصوم.
Like madam
😘