گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

نامه‌ای برای رابرت لانگدون

جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۳:۵۴ ب.ظ

هوالمحبوب


سلام آقای لانگدون عزیز.
این نامه از غیر قابل‌باورترین مکان ممکن، و از غیر قابل پیش‌بینی‌ترین فرد جهان، برای شما پست می‌شود. پس لطفا با تمام دقتی که همیشه از شما سراغ دارم آن را بخوانید و هر چه سریع‌تر جوابش را برایم پست کنید، به شکل احمقانه‌ای به پاسخ مثبت شما امیدوارم.
هفت سال است که به بچه‌ها طرز صحیح نوشتن نامه را یاد می‌دهم و تمام تلاشم این است که نوشتن نامه اداری و رسمی را از حالت خشک و غیر منطقی‌اش خارج کنم. حالا شما هم فکر نکنید که چون این نامه، فاقد چارچوب تعریف شده است، حتما چیز به درد بخوری توش نیست و راحت مچاله‌اش کنید و کنار باقی نامه‌های طرفداران‌تان توی آن سطل آشغال معروف کنار میز تحریر‌تان پرتش کنید.
وقتی آقاگل گفت که می‌خواهد به یک چالش هیجان‌انگیز دعوتم کند، به خیلی از گزینه‌ها فکر کردم، که می‌شد برای‌شان نامه نوشت، اما در شرایط حساس کنونی، هیچ کس بهتر از شما، نمی‌توانست جواب سوالات مرا بدهد.
برای کسی که توی یکی از بهترین دانشگاه‌های جهان، نمادشناسی تدریس می‌کند و با پیچیده‌ترین نماد‌ها و رمز و راز‌ها سر و کار دارد، برای کسی که چندین مرتبه از مرگ حتمی جان سالم به در برده و توانسته دست خیلی‌ها را رو کند و همزمان توجه، روشنفکران، مذهبیون، تاریخ‌نگاران را به خودش معطوف کند، برای کسی که رد پای نیوتن و داوینچی و ویکتور هوگور را در انجمن‌های مخفی، پیگیری می‌کند و کل باورهای مسیحیت را زیر سوال می‌برد،کشف رازهای ساده و پیش پا افتادۀ من حتما مثل آب خوردن است.
می‌دانم که خیلی مقدمه‌چینی کرده‌ام، من وقتی سر درد و دل‌ام باز می‌شود، حساب زمان و مکان تا حدی از دست‌ام در می‌رود، همین دیشب داشتیم با بچه‌ها توی یک گروه دوستانه حرف می‌زدیم، من چراغ‌های اتاقم را خاموش کردم که بخوابم ولی یکهو به خودم آمدم و دیدم که سه ساعت است که دارم توی یک اتاق تاریک، توی سر و کلۀ گوشی می‌زنم و هی شعر می‌خوانم و ارسال می‌کنم که از مسابقۀ مشاعره عقب نمانم.
لابد مشاعره هم نمی‌دانید چیست و به من حق می‌دهید که در شرایط حساس کنونی، نتوانم برایتان راجع بهش توضیح دهم.
شما کسی هستید که در آن کشور عریض و طویل، با آن‌همه کاراگاه و کارشناس و نخبه، برای کشف راز قتل‌های عجیب و غریب، به او  زنگ می‌زنند، پس قبول کنید که من اشتباه نکرده‌ام. 
شما بودید که با کمک ویتوریای زیبا، از چراییِ مرگ فیزیکدان بخت برگشته، سر درآوردید، (راستی چقدر خوش‌خوشان‌مان شد وقتی ویتوریا با آن لباس‌های جلف، وسط واتیکان، جولان می‌داد و هیچ حواسش نبود که در چه زمان اشتباهی، در چه مکان اشتباهی قدم گذاشته است:)
چقدر نفس‌های ما در سینه‌هایمان حبس می‌شد وقتی دست به کارهای خطرناک می‌زدید و جان‌تان را به خطر می‌انداختید. من تمام آن ماجراها را یک نفس می‌خواندم، خواب و خوراک نداشتم تا به ته قصه برسم. 
از آنجایی که توانستید، با مشقت‌های زیاد و البته با کمک سوفی، ماجرای قتل ژاک سونیر، (رییس موزه لوور) را حل و فصل کنید و به دل سیستم پیچیدۀ آن انجمن اخوت نفوذ کنید، یا با دیدن جنازۀ سولومون بیچاره که که خودش را در آخرین لحظات عمرش به شکل نماد‌های عجیب غریب و پیچیده در آورده بود که شما را به سمت قاتل راهنمایی کند، پی به راز آن قتل مخوف بردید، پس حتما می‌توانید گزینۀ مناسبی برای حل مشکل من باشید.
راستش این را هم بگویم که آخرش توی دل ما ماند که شما به یکی دل ببازید و تهش به ازدواج ختم شود. من بیشتر دلم می‌خواست که با سوفی ازدواج کنید، چون توی هوش و نبوغ دست کمی از خودتان نداشت، تازه خوشگل هم بود. ولی خب ته همۀ قصه‌ها شما تنهایی سوار هواپیما شدید و تنهایی به آپارتمان زیبایتان برگشتید.
راستش را بخواهید همین چند وقت پیش که بازی اسکیپ روم را نصب کرده بودم و توی روزهای کشدار قرنطینه با یکی از دوستان مرحله به مرحله جلو می‌رفتم، ناغافل یاد شما افتادم که اگر بودید الان چقدر برای‌تان این بازی مثل آب خوردن بود. 
می‌دانید چرا اینقد مقدمه‌چینی می‌کنم؟ چون هیچ وقت بلد نبودم که حرفم را رک و راست بزنم، مخصوصا وقتی پای احساسات در میان است، من احساس می‌کنم شما می‌توانید دلیل حضور ما در این جغرافیای عجیب، در این برهۀ حساس کنونی، در این کارزار نفس‌گیر را کشف کنید. من حس می‌کنم، یک رازی پشت تمام این اتفاق‌ها هست، پشت این‌همه زلزلۀ وقت و بی‌وقت، پشت این همه سیل، این همه سقوط کوه و ریزش بهمن و آوار شدن ساختمان و سوختن کشتی و بازار و جنگل و مجتمع‌های تجاری، دلیلی هست که حالا ما افتاده‌ایم به جان همدیگر و به خودی و غیر خودی رحم نمی‌کنیم، لابد یک رازی پشت این‌همه خشم و عصیان هست. 
اگر ما مهره‌های یک بازی کامپیوتری فوق پیشرفته هم بودیم، این حجم از خشونت دور از رحم و مروت بود. این حجم از خون ریخته شده و جان به تاراج رفته، هر جور که حساب می‌کنم، عادلانه نیست. بنابراین فکر کردم که حضور شما به عنوان استاد نمادشناسی هاروارد در ایران الزامی است.
لطفا وقتی نامه‌ام را خوانید با همین شماره‌ای که برایتان به پیوست ارسال می‌کنم تماس بگیرید.
مقدمات آمدن‌تان را شخصا فراهم می‌کنم. فقط لطفا قبول کنید که این طومار در هم پیچیدۀ یک ملت بخت‌برگشته باید به دست شما گشوده شود. اگر ما هم یک جایی از بازی‌های انجمن‌های سری و فراماسونری هستیم، لااقل بدانیم و بعد بمیریم.
الان که این نامه را پست می‌کنم ساعت پنج و ده دقیقه عصر است، شما در آمریکا دم‌دمای صبح را زندگی می‌کنید. امیدوارم به زودی همدیگر را ملاقات کنیم.
                                                                                                                                                                                                         
                                                                                                                                                                                                                                 خدانگهدار
بیست و سوم اسفند ماه هزار و سیصد و نود و هشت
تبریز-ایران
نسرین از زمزمه‌های تنهایی

ممنونم از آفاگل بابت دعوتش، به رسم همۀ چالش‌ها دعوت می‌کنم از عزیزان دلم، فرشته و مریم و آسوکا

  • ۹۸/۱۲/۲۳
  • نسرین

از ناممکن ها

نظرات  (۱۳)

این نامه‌رو لانگدون باید بخونه :))

فقط می‌خوام که حالمو بدونه

کلاغا اطراف منو گرفتن

از دور مزرعه هنوز نرفتن

...

بله خلاصه خیلی عالی بود. منم امضا می‌کنم اخرشو.  

پاسخ:
ان شالله که اونم می‌خونه و میاد پرده بر می‌داره از رمز و راز وطن خسته مون. 
  • مصطفا موسوی
  • ابتکارت در انتخاب شخصیت رو دوست داشتم. یادش به خیر کتاب راز داوینچی رو فکر کنم کاملا یک نفس یا حداکثر در ظرف دو روز خوندم!

    پاسخ:
    ممنانم😊🤗
    من هر سه تا کتابو به همین شکل خوندم. 
  • مصطفا موسوی
  • من فرشتگان و شیاطین فیلمشو دیدم. کتابشو نخوندم. هرچند بعد از دیدن فیلم به این نتیجه رسیدم کاش اینم کتابشو می خوندم! اون یکی کتابشم نخوندم البته

    پاسخ:
    من اول شیاطین و فرشتگان رو خوندم، بعد رمز داوینچی بعد نماد گمشده رو.
    جذاب‌ترین کتابم به نظرم رمز داوینچی بود. 
    فیلمش رو هی می‌خوام ببینم ولی نشده. 

    چه نامه خفنی بابا! ما همه بیانی ها هم امضا می کنیم. از راز داوینچی هم پیچیده تر شده زندگی ما ایرانیا

    پاسخ:
    کاش واقعا می‌شد چنین چیزی رو عملی کرد و راه نجاتی پیدا کرد از این شرایط خفقان آور:(
  • محمود بنائی
  • من فقط فیلم هاشو دیدم، کاش قبل از این میدونستیم قرار همچین اتفاقی میخواد بیفته و زودتر به آقای لانگدون نامه می نوشتی تا قبل از منفجر شدن این بمب! میومد و کشفش میکرد و مردم را نجات میداد. امیدوارم حالا هم جواب نامه ات را بده و به کمکمون بیاد. 

    پاسخ:
    رابرت معمولا بعد از فاجعه می‌رسه و فقط می‌تونه مسببش رو پیدا کنه. فکر نمی‌کنم برای قبل از حادثه کارایی داشته باشه:) 
  • آسـوکـآ آآ
  • برای چه شخصیت خفنی نوشتی. 💪💪

    واقعا طومار درهم پیچیده‌ایم نسرین...

    پاسخ:
    ممنونم عزیز دلم😌
    دقیقا 😔

    سلام و درود خانوم معلم عزیز🌹

     

    اول نامه ک اسم لانگدون رو دیدم تو دلم گفتم : باز یک کاراکتر انیمیشنی 😔

    بعد چند خط متوجه شدم ک همون پورفسور نشانه و نماد شناسی ست ک دن براون خلق کرده ـ بهرحال 

    انتخاب متفاوت و خوبی بود ـ مرسی

     

    درپناه خدای مهربون باشی

    پاسخ:
    سلام جناب جانان بزرگوار
    من به کتاب‌ها متعهدم:)
    خودمم خیلی از این شخصیت‌های کارتونی رو نمی‌شناسم. 
    ممنونم از لطف شما 🤗

    چند وقت پیش این فرصت رو داشتم که یک سری فایل معرفی کتاب برای یک انتشاراتی بنویسم. با این سه‌گانۀ دون براون همون موقع آشنا شدم و یادم اومد که راز داوینچی رو خیلی وقت قبل دیدم. اگر نیمه‌های شب به بعد نت وضع بهتری پیدا کنه، شاید دوباره فیلم‌ها رو دانلود کنم و ببینم. :)

    دوتاش رو می‌دونم که فیلمشون هم موجوده. سومی هم قرار بود بسازن.

    .

    بعد اینکه، خیلی هم طولانی نبودا. در حد همون یک نامه روی برگۀ آچهار بود. :))

     

    پاسخ:
    خودمم فیلم‌ها رو ندیدم.
    گمونم فیلم دانلود کردن رو باید بذاریم برای سال بعد با این لقمه‌ای که وزیر برامون گرفته:|
    چهار تا کتابه که از روی سه تاش فیلم ساخته شده، نقش رابرت رو هم تام هنکس بازی کرده. 

    خب پس خدا رو شکر فکر می‌کردم خیلی حوصله سر بره. 

    نسرین لطفا اگه جواب نامه به دستت رسید همه‌ی ما رو اینجا مطلع کن، به هر حال این به زندگی همه‌ی ما تو این برهه‌ی حساس کنونی ربط داره!

     

    مرسی از دعوتت عزیزم :*

    پاسخ:
    تنها آرزوم در این برهه حساس همینه که رابرتی وجود داشته باشه و واقعا کاری از دستش بر بیاد.

    خواهش می‌کنم سوگلی 🤗
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • شرمسارم از اینکه نه کتابش رو خوندم و نه فیلمش رو دیدم. ولی درک نامه‌ت اصلا سخت نبود:-)

    پاسخ:
    دشمنت شرمسار باشه دخترم.
    معرفی می‌کنم:
    شیاطین و فرشتگان
    رمز داوینچی 
    نماد گمشده 
    دوزخ
    اثر دن براون
    البته تو معرفی کتاب‌ها راجع به رمز داوینچی توضیح دادم. دوست داشتی بخون البته اسپویل شده تا حدی. 
  • قاسم صفایی نژاد
  • باید فولاد آبدیده بشیم. این ملت خیلی ماموریت‌ها داره در دنیا که باید انجام بده

    پاسخ:
    می‌ترسم بسوزیم و آب دیده شدن رو کلا بپرونیم این وسط
  • قاسم صفایی نژاد
  • ان شالله که اینطور نمیشه و به سلامت از این آزمایش‌ها عبور می‌کنیم و رحمت واسعه خدا مثل همیشه بهمون میرسه و می‌تونیم ماموریت خودمون رو تکمیل کنیم.

    پاسخ:
    امیدوارم که همین طور بشه.
    واقعا به این حجم از امیدواری نیاز دارم
  • قاسم صفایی نژاد
  • این ویدئو رو ببینید. 

    https://www.mehrnews.com/news/4847680

    پاسخ:
    ممنون حتما

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">