گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

چالش‌های تدریس آنلاین

دوشنبه, ۲۵ فروردين ۱۳۹۹، ۰۱:۵۹ ب.ظ

هوالمحبوب


اوایل که شروع کردیم، داشت خوشمان می‌‌آمد. نه حوصله‌مان سر می‌رفت، نه بچه‌ها عقب می‌ماندند. سوالات و تکالیف را توی فایل pdf می‌فرستادیم کانال مدرسه، فکر می‌کردیم هفتۀ بعد که رفتیم مدرسه تک‌تک چک می‌کنیم. بعدتر که خانه‌مانی مدام تمدید شد، فهمیدیم حالا‌حالا‌ها درگیریم و تصمیم گرفتیم یک گروه بسازیم و همۀ بچه‌ها را اد کنیم تا تدریس و ارائه تکلیف هم‌زمان انجام شود. گرفتن لیست اسامی و شماره‌ها از مدرسه و تک‌تک اد کردن‌شان به گروه تنها بخشی از معضل من بود.
گروهی از اولیا نه واتس‌اپ داشتند نه تلگرام، برایشان اس‌ام‌اس فرستادم، زنگ زدم، یک هفته طول کشید تا همۀ بچه‌ها در گروه حاضر شدند. روز و شب‌مان شد، تولید محتوا، نصب نرم‌افزار جدید، پیشنهاد وبینار و هزار کوفت و زهرمار دیگر. 
توی دو سالی که این گوشی را خریده‌ام اینقدر نرم‌افزار رویش نصب نشده بود، فیلم گرفتن به تنهایی یک معضل بود، ضبط صدا با صداهای محیط یک معضل دیگر. با همۀ این‌ها کنار آمدیم. روزی که خواستم با کمک یک ربات، آزمون آنلاین برگزار کنم، برای بچه‌ها نوشتم: «گل‌های توی خونه، من بهتون اعتماد دارم، می‌دونم که بدون استفاده از کتاب و دفتر و با تکیه بر دانش خودتون جواب خواهید داد.» زهی خیال باطل، وقتی سر آزمون فیزیکی، باید جای چند نفر را عوض می‌کردی، بالا سر چند نفر مدام رژه می‌رفتی، کتاب زیر دست یک نفر را چک می‌کردی که مطمئن شوی تقلب نمی‌کنند، حالا توی آزمون آنلاین چطور می‌خواهی خیال جمع شوی که تقلب نمی‌کنند؟
بچه‌ها حالا شمارۀ معلم‌هایشان را دارند، هر وقت دلشان تنگ شد، زنگ می‌زنند، تماس صوتی-تصویری، هر وقت عشق‌شان کشید، تکلیف ارسال می‌کنند، ساعت دو نصف شب، دوازده شب، هفت صبح! املا گفتن توی واتس‌اپ، از کسالت‌بارترین کارهای یک معلم است، تصحیح تک‌تک این برگه‌های مجازی از آن هم کسالت‌بارتر.
تازه بعد از اینکه آزمون آنلاین تمام شد، باید بروی پرس و جو کنی که این علامت رژلب، یعنی سارا، آن گل پنج پر شیواست، مبل حمید بابای فاطمه است، خلیل شهابی، پدربزرگ امیرمحمد است، رسا رفته شیراز از این به بعد خاله‌اش به تکالیفش رسیدگی می‌کند، معین روزهای فرد توی دفتر پدرش است و روزهای زوج مادرش تکالیفش را می‌فرستد، مادر صبا گوشی هوشمند ندارد، پس مجبور است شب‌ها که پدرش آمد تکالیفش را انجام دهد و فردا با یک روز تاخیر ارسال کند. وضع مالی زهرا خوب نیست و فقط هفته‌ای یک بار می‌توانند نت ساعتی بخرند، مهسا رفته ارومیه و آنجا کتاب و دفترهایش همراهش نیست. سوین شب‌ها تا دیر وقت توی لایو تتلو و هیچکس است و صبح‌ها به کلاس آنلاین نمی‌رسد. شقایق همیشه دیر می‌کند، نازی توی پرس و پاسخ شفاهی، اغلب غایب است، سحر و برادرش از یک گوشی استفاده می‌کنند و معمولا تاخیر دارند، پدر پری‌سیما نمی‌گذارد مادرش واتس‌اپ نصب کند، خانم سین باید هر هفته تکالیف را از همۀ معلم‌ها جمع کند و بزند روی فلش و برایش ببرد. ثنا گوشی و تبلت ندارد، پدرش هر هفته می‌آید مدرسه تا دخترش از گوشی خانم سین تکالیف و فیلم‌ها را تماشا کند. هر روز ساعت شش فرشاد زنگ می‌زند تا نیم ساعت کلاس برایش تشکیل دهم، ساعت هشت شب سونیا زنگ می‌زند برای رفع اشکال، معصومه همیشۀ خدا از قافله عقب است و این کفرت را در می‌آورد.
تلاش می‌کنی، نظم را یادآوری کنی، به تکالیف خارج از زمان تعیین شده، بازخورد نمی‌دهی، مادرها پا در میانی می‌کنند، پدرها التماس دعا دارند، عذرخواهی می‌کنند، مدیرها مدام بخش‌نامه می‌فرستند، از واتس‌اپ به سروش، از سروش به شاد. من یک معلمم، باید مهربان، خلاق، کوشا، مدیر، دانا و پرحوصله باشم. من توقع بیمه و حقوق ندارم، من برای پول کار نمی‌کنم، من عاشق شغلم هستم، من برای بچه‌ها وقت می‌گذارم، خیلی بیشتر از زمانی که مدرسه می‌رفتیم، من هر روز دنبال کشف یک روش جدید برای تدریس آنلاینم. من خیلی چیزها را قبلا بلد نبودم اما امروز به لطف قرنطینه آموخته‌ام. ما نه تقدیر می‌شویم، نه دیده می‌شویم و نه صدایمان شنیده می‌شود. ما همان‌هایی هستیم که هیچ وقت استخدام نمی‌شوند. ما معلم غیررسمی هستیم. ما اسم‌مان نیروی آزاد است، آزاد از هر قانونی. ما مقید به بخشنامه‌های وزارتی هستیم، اما اسم‌مان توی لیست وزارتی ثبت نشده، ما برای هر کار اشتباه‌مان از صد جا بازخواست می‌شویم، اما برای اینترنت رایگان باید اعتراض کنیم تا معلم محسوب شویم، ما صبح که بیدار می‌شویم، تا شب که بخوابیم معلمیم، همان‌هایی که توی کوچه و خیابان و اتوبوس و مترو، به اسم معلم الکی می‌شناسیدمان، همان‌هایی که حقوق کم‌مان را مسخره می‌کنید و برایمان دل می‌سوزانید، ما همان‌هایی هستیم که به خاطر رسمی نبودن، بهشان دهن‌کجی کرده‌اید. بیایید و قضاوت کنید که توی آموزش آنلاین معلمان غیردولتی بهتر عمل کرده‌اند یا معلمان رسمی. آنهایی که نه نگران بیمه و حقوق‌شان بودند، نه دغدغه بازخورد مدیر و اولیا را داشتند. 

  • ۹۹/۰۱/۲۵
  • نسرین

نظرات  (۲۱)

بعد از این همه به در و دیوار زدن و پس از عمری سر و کلمه زدن با این بچه‌ها که هر کدوم محدودیتا و خوبیا و بدیای خاص خودشون رو دارند، آخر سر به خاطر یه اشتباه که آنلاین رو گفتید آیلان باید نظاره‌گر تمسخر هم باشید.

+ وای از این زهرا خانم و ثنا خانم... وای...

پاسخ:
ماها خیلی عجیب غریبیم.
عشق معلم به بچه‌ها رو باید توی این کار باشی تا ببینی. 
دکور اتاق من بیشتر وسایلش از هدیه‌هایی هست که برام گرفتن. 
نامه‌های بچه‌ها توی این هفت، هشت سال همشون مثل یه گنجینه نگهداری می‌شه. شاید خود بچه‌ها ما رو یادشون بره ولی ما یادمون نمیره. 
  • دچارِ فیش‌نگار
  • گزارش جالبی بود.

    دیگه شما هم باید صبح و شب آیلاند باشید با این وضع

    پاسخ:
    ممنون.
    می‌شه هی این آیلاند رو نگین؟
    من جدا اذیت میشم. 
  • محمدحسین قربانی
  • عشق به شغلتون از عشق توی فیلما رمانتیک تر شده. عشقی بدون توقع با تحمل همه چیز. 

     

    پاسخ:
    لطف دارین.
    جدا توصیف قشنگی کردین از معلمی. 
    انقدر خوب نوشتی که دلم میخواد به همه ی آدمهایی که می شناسمون نشون بدم که حس نوشته هات منتقل بشه .
    خدا قوت عزیزم.
    دورود بر تو و عشق به کارت
    پاسخ:
    عزیزمی لادن جان:)
    ممنونم، لطف داری به من. 

  • دچارِ فیش‌نگار
  • چَرا؟ :) باشه

    پاسخ:
    نمونه‌ای از همون تمسخرهاست که تو متن بهش اشاره شده. 
  • نیمه سیب سقراطی
  • حق داری ... خیلی سخته ... 

    اینکه مجبوری همه رو درک کنی و کسی شما رو درک نمیکنه ... 

    پاسخ:
    و حتی کسایی که نیازی نیست درک کنن، حداقل زخم نزنن بهمون.
    ممنونم عزیزم :) 

    الان چی بگم که حق مطلبت ادا بشه؟

    میدونم هر روز چقدر گرفتاری، چقدر باید دنگ و فنگ همه‌ی این مشکلات رو تحمل کنی و تهش صدات به هیچ‌جا نرسه، اصلا اون روز وقتی از بیمه و... گفتی شوکه شدم!

    اصلا میخوای به جای همه‌ی اینها به هوشنگ‌هات بخندیم که غصه‌ها کمتر بشه؟:)

    پاسخ:
    ما خوشبختانه موسس انسانی داریم، حق و حقوق رو تمام و کمال پرداخت می‌کنه ولی همکارایی رو می‌شناسم که هم حقوق نگرفتم و هم همچنان دارن کار می‌کنن.
    چند روزه حسابی فشار اومده بهم. نمی‌دونم شاید اصلا نباید می‌نوشتم.
    گاهی باید یاد بگیرم سکوت کنم.

    سلام . من کشته مرده اونی شدم که گفته از درس ۱۲ دوباره همه رو بفرستین.

    دارم به راه حل فکر میکنم،که چطور میشود راه تقلب رو بست و ...

    راهی نمی‌بینم به جز اینکه از والدین کمک گرفت . یا آنهارا از موضوع آگاه ساخت .

    وقتی پدر و مادر راضی هستن فرزندشون با تقلب نمره بگیره ، خود دانش آموز هم همینو می‌خواد دیگه زیادی خودت و افکارت رو درگیر نکن .

    تورسالتت رو انجام دادی

    یا مثلا درس املا 

    دیگه املا گفتن رو همه تو خونه می‌تونن تمرین کنن.

    و ...

     

    البته اینا نظر یه شخصیه که وجدان معلمی نداره.

     

    پاسخ:
    سلام:)

    جوابش رو ندادم خیلی سعی کردم کنترل کنم خودم رو که به فحش نکشمش:))

    مشکل اساسی ما همین مامان و باباها هستن.

    پیام می‌دیم پسرت کار نمی‌کنه، پیام ور می‌خونه جواب نمی‌ده!

    ممنونم:)
  • قاسم صفایی نژاد
  • خدا قوت. ان شالله که موفق باشید. خیلی سخت‌تر از اون چیزی بود که فکر می‌کردم. همیشه به مزایای آموزش مجازی فکر می‌کردم.

    پاسخ:
    ممنونم لطف دارین.
    مزیت‌ها زمانی معنی داره که بسترها فراهم باشه. 
    نه اینکه من معلم با وسیله شخصی و بدون آموزش کافی تنهایی شروع کنم. 
    اونم وقتی برای خیلی‌ها جا نیوفتاده هنوز. 

    چقدر کارتون سخته. کاش قدر بدونن

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم اونی که باید بدونه می‌دونه ان شالله :) 

    سلام علیکم

    هزار حرف دارم و نمی دونم کدوم رو بگم که مهم تره

     

    اول اینکه آرزوی من معلمی هست واقعا دوست دارم، مخصوصا بچه ها

     

    دوم متن جذاب و پر فراز و نشیبی بود

     

    سوم اینکه خیلی سخت نگیرید به بچه ها، تقلب هم بخشی از زنذگی درسی هست.

    پاسخ:
    سلام بر شما

    ان شالله در سایۀ تلاش‌تون بهش برسید.
    سخت نگرفتیم که مملکت رو به یغما بردند دزدان و چپاول‌گران.

    خداقوت میدونم روزهای طاقت فرسایی برای معلم ها و خانواده هاستتتت ...اره واقعا سخته

    پاسخ:
    ممنونم. شرایط دردناک و عذاب‌آوریه.

    وای خدا چجوری اعصابت میکشه؟

    چقدرررررر سخت :((((

     

    پاسخ:
    اعصابم تا یه جایی می‌کشه بعدش رد می‌ده :) 

    سلام 

    شرح کوتاهی از به هم ریختگی سیستم آموزش در کشور است .

    من با اجازتون لینک مطلب رو توی پستی مرتبط به اشتراک گذاشتم. 

    پاسخ:
    سلام
    خیلی مختصر و مفید :)
    ممنونم. خواهش می‌کنم. 

    من دوتا برادرام دوران ابتدایی هستن.رسیدگی به درس و مشق اینا انقدر از ما انرژی میگیره چه برسه به معلم ها با این همه بچه. امیدوارم موفق باشین و واقعا از زحماتتون ممنونیم

    پاسخ:
    عزیزم، موفق باشن الهی.
    ممنونم از قدردانی‌تون :)
  • منتظر اتفاقات خوب (حورا)
  • خدا صبرتون بده.

    ولی واقعا کاش میشد از همون اول میگفتن تکرار سال تحصیلی و تکرار ترم تحصیلی و این سختی بیشتر رو تحمیل نمی‌کردند!

    پاسخ:
    ممنونم عزیزم.
    من می‌گم کاش بستر لازم رو مهیا می‌کردن و بعد آموزش آنلاین رو شروع می‌کردن.

    اتفاقا تو خونه ما کسی مدرسه دولتی رو قبول نداره اونقدر 

    داداشم غیر انتفاعی درس میخونه و معلم هاش چه قبل قرنطینه و چه تو قرنطینه همیشه فعال بودن

    حتی چند تا از همکلاسی هاش که اول سال دولتی رفته بودن برگشتن مدرسه قبلی 

    سروکله زدن با یکی شون خیلی انرژی میگیره چه برسه به بیست سی یا بیشتر شاگرد  ،خسته نباشی عزیزم امیدوارم بهترین اتفاقا برات بیفته و همیشه موفق باشی 

    پاسخ:
    مدارس دولتی خوب هم کم نداریم البته.
    ولی خب اسم مدارس دولتی بد در رفته متاسفانه.
    ممنونم. لطف دارین.
    روز و روزگار به کام‌تون :)

    اونکه اره ولی انگشت شمارن 

    :)

    ممنون همچنین :)

    پاسخ:
    بله توی هر شهر شاید چند تا :)

    تشکر:)

    :)

    💜💜💜💜

    پاسخ:
    :)
  • مریــــ ـــــم
  • خدا صبرت بده نسرین و اجرت بده.

    قبل اموزش انلاین چقدر سختی داشت واویلا به الان.

    سیستم آموزشی کشور واقعا نقصای عجیب غریب داره.

    پاسخ:
    ممنونم گلم.

    کلا یه ملغمه‌ای ساختن بیا و  ببین !

    این قرنطینه واقعا اوضاع بغرنجی به وجود آورده

    از یه طرف معلم های باوجدان و سخت کوشی که کارشون ده برابر شده 

    از یه طرف معلم هایی که به استراحت مطلق می گذرونن و هر از گاهی فیلم های شبکه آموزش رو فوروارد می کنن به گروه و خدافظ!

     

     

     

     

     

    من دیدم دانش آموزایی که هنزفری میزارن گوششون و مامانشون توی خونه از رو کتاب میخونه و اینا می نویسن. بعد اینا توی مجازی تقلب نکن؟؟؟ :)))

     

    پاسخ:
    این وجدان و بی‌وجدانی همیشه بوده و هست. ربطی چندان به تدریس آنلاین نداره.
    این معلم‌های کپی کار تو تدریس حضور یهم همینقدر بی‌کیفیت بودن.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">