گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

به تو که رفته‌ای از من

شنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۹، ۱۱:۴۱ ق.ظ



سرم شلوغ است
توی سرم من هستم
اما تو نیستی
تو از من رفته‌ای
بعد از تو، پرنده‌ها از سرم تا ابرها 
اوج گرفته‌اند
پریده‌اند
رفته‌اند
درست مثل تو
که آغوشت اندازه نبودن‌هایت بی‌انتها بود.

#خودم


  • ۹۹/۰۵/۰۴
  • نسرین

از جدایی ها

نظرات  (۵)

  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • چقدر این «آغوشت اندازه نبودن‌هایت بی‌انتها بود» به احوالاتم می‌خوره، منتها با فعلِ «است»...

    پاسخ:
    امیدوارم همیشه فعل‌های مثبتت مضارع باشه :)
  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • البته این یکی با فعل مضارع، منفی می‌شه 😉

    پاسخ:
    من هم نظرم ذو فعل‌های مثبت بود😊

    اره، نبودن بعضی‌ها واقعا هم بی‌انتهاست، اونقدر بی‌انتها و وسیع که خودت رو وسطش گم میکنی ...

    پاسخ:
    منم خودم رو گم کردم توی نبودن‌هاش....

     تو درمنی            

    مثل عکس ماه در برکه 

    در منی و دور از دسترس من 

    سهم من از تو  فقط همین شعرهای عاشقانه است

    و دیگر هیچ. 

    ثروتمندی فقیرم؛                   

    مثل بانکداری بی‌پول 

    من فقط آینۀ تو هستم.    

     

    رسول یونان

     

     

    شعرتون عالی بود:)

    پاسخ:
    یکی از زیباترین سپیدنوبس‌ها برای من رسول یونانه.
    ممنونم انتخاب دلچسبی بود.

    مرسی😍

    اون قسمت که گفت "تو از من رفته ای"، منو یاد یکی از نوشته های قدیمم انداخت

    خیلی زیبا بود

    پاسخ:
    چه خوب. امیدوارم تداعی خوشایندی بوده باشه.

    لطف دارین :)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">