گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

اون ایکی مینجی اوباشدان(*)

يكشنبه, ۵ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۸:۳۵ ق.ظ

هوالمحبوب 

دیشب و روزهای قبلش، داشتم به سقوط فکر می‌کردم. من داشتم فرو می‌رفتم و تو شبیه یک نقطه کوچک غیرقابل دسترس شده بودی، من نفسم بالا نمی‌آمد و تو هی محوتر می‌شدی، دیشب که میم آمده بود بالای سرم هرچقدر تلاش کرد بخنداندم جواب نداد، گفت پکری چرا؟! 

تو گاهی در لباس آدم‌های خوب قصه سر می‌رسی و نمی‌گذاری غم آدم را بکشد. تو بلدی مغرور باشی و در عین حال دلت به حال آدم‌هایت بسوزد. میم تنها کسی است که این روزها می‌توانم حضورش را تاب بیاورم و ساعت‌های طولانی حرف بزنم و پژمردگی را کنار بزنم. داشتم به رنج مشترک‌مان فکر می‌کردم و به دعای مشترک‌مان. جان کسی شدن. برای خودم و میم و برای تمام تن‌هایی که تنهایند، جان کسی شدن را آرزو می‌کنم. آدم که تنها باشد می‌پکد. 



(*)دوازدهمین سحر 

+لایک‌ها و دیس‌لایک‌های پست قبلی چه معنایی دارند؟!




  • ۰۰/۰۲/۰۵
  • نسرین

نظرات  (۱۲)

بقیه رو نمیدونم

ولی دیس لایک من یعنی نخواستنی نیستین ، فقط نمیبینین...

پاسخ:
خب اینجوری یعنی لایک‌ها معنیش میشه آره خواستنی نیستی؟!

لایک ها یحتمل این معنی و میده که " منم همین حس و دارم "

 یا این که نوشته رو از لحاظ نویسنگی پسندیدن 


ولی خب نمیتونم جای بقیه بگم ولی اینا دلایل خودم توی لایک و دیس لایک های پست های بلاگر هاس

پاسخ:
مرسی از توضیحت زری جان:)

بسوزد!؟ مستی بابا

پاسخ:
وات دِ فاز ؟؟؟

می تونی تایید نکنی اگه تو ظاهر کامنتم موندی 

پاسخ:
سخن چون تیری است که چون از کمان رها شد، شد....

من پست قبلی رو لایک کردم چون هم متن رو خیلی حس میکردم، بعد برگشتم و دوباره خوندمش و ناراحت شدم که چرا نسرین دوست داشتنی‌ چرا اینطور میگه و اینا! پس دیسلایک شد! ;))

 

به هر حال که خیلی مخلصم ;))

پاسخ:
عزیزید. ممنونم:)

خدایا منم هم‌رنج نسرین و میم‌ام، بیش‌تر هوامونو داشته باش...

پاسخ:
الهی آمین:)

من پشیمون از نوشتنش نیستم

کامنت دوم فقط برای تنبه بود که تو کلمات نمونی و اینکه دختر سوپرحساسیو می شناختم که افتخار کرد تو ظاهر کلمات بمونه 

پاسخ:
چیزی که من نفهمیدم اینه که دلسوزی خدا چرا از نظر نشونه مزخرف گفتن منه؟

چون نیست و هروقت این حس به آدم دست میده مزخرف نمیگه، مست شده و نمیفهمه

همه ی ما عقده ای هایی که فقط فکر می کنیم و دوست داریم تخیل کنیم یه دلسوزی اون بالا هست که دلسوز نیست و شایدم اصلا نیست که آرزوهامون اول به رویا تبدیل میشه و بعدم خاکستر!! اگه دلسوز بود باور کن گره ها را حدددداقل شل می کرد که از بن بستها دربیایم

 

 

پاسخ:
اول اینکه من ترجیح می‌دم مست به نظر برسم تا ناامید.
دوم اینکه عقده‌ای نیستم و خوشمم نمیاد اینجوری درباره‌ام صحبت بشه.
سوم اینکه خیلی زیاد دیدم گره باز کردن‌هاشو، دست گرفتن‌هاشو، پس نمی‌تونم بگم همش توهمه و خدایی نیست و ....

ما هم کم ندیدیم همه چیشو

گره بسته های بزرگ که یا وانمیشن یا خیلی دیر وامیشن و ما باید مدام تکرار کنیم حکمت و قسمت و مصلحت تا نکنه به دلسوزی بالایی تو ذهنمون خدشه وارد بشه

راستی دلسوز به عربی چی میشه؟ 🤔 کلا از صفات خدا هست؟ 🤔🤔

پاسخ:
خب این وسط تلاش بنده چی می‌شه؟
نمی‌شه که بشینیم و هی بگیم بده بده........
خود من کم غر نمی‌زنم البته ولی توام داری زیادی غلو می‌کنی به نظرم.
میشه عطوف:)

لایک کردن من دومعنا داره معمولا:

1- خواندم و زیبا بود و لذت بردم. اما چیزی برای گفتن ندارم.

2- احساس مشترک داریم. 

پاسخ:
ممنونم از توضیح‌تون.

من نگفتم فقط بشینم و بگیم

گفتم گره های کور 

اونجاهایی که به در و دیوار خودتو میزنی و باز نمیشه

 

اونجاها که از دستت خارجه

پاسخ:
نمی‌دونم چاره چیه
خودمم بارها تجربه‌اش کردم 
ولی هنوز نفهمیدم‌ حکمتش چیه
که اجابت نمی‌کنه...

خوب دیگه همونطور که گفتم به یکی از کلمات دهن ببند رسیدیم  «حکمت» 

تامام! 

پاسخ:
چارۀ دیگری هم نداریم فی الواقع

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">