ایمی مینجی اوباشدان
دوشنبه, ۱۳ ارديبهشت ۱۴۰۰، ۰۵:۲۸ ق.ظ
هوالمحبوب
محبوب من، دردهای بشر تمامی ندارد. نه به چشم میآید و نه به شمار. درون سینهٔ هر کدام از ما، اقیانوس مواجی است که گاه به گاه طغیان میکند و زار و زندگیمان را طعمه خود میکند. آتشفشانی است که وقت و بیوقت فعال میشود و هستیمان را به باد میدهد.
تو که رفیق بیرفیقانی، شفیق دردمندانی، پناه مظلومانی، انیس از دنیا بریدگانی، نگاهمان کن. پناهمان بده. من از کمرنگ شدن حضورت در زندگی بشر میترسم. از خط خوردنت از زندگیام میترسم. رهایمان نکن. ما بیتو از پس خودمان بر نمیآییم. مهربانیات را بگستران بر زمین تا این سیاهی و شومی از زمین رخت ببندد. دوستت دارم حتی اگر بگویم که ندارم. نیازمند توام حتی اگر گردنم را کلفت کنم، چشمم به دستهای توست حتی اگر ادعای قوی بودن کنم.
- ۰۰/۰۲/۱۳
خدا نکنه لحظهای به حال خودمون رها بشیم که بیچاره میشیم.