شب قدر دوم
هوالمحبوب
چگونه است که از تو میخواهم ببخشیام ولی خودم هنوز قلبم را آنقدر بزرگ نکردهام که ببخشم؟!
چگونه سرم را بالا میگیرم، دستهایم را بلند میکنم، قرآن بر سر میگذارم و اشک در چشم و ذکر بر لب، از تو میخواهم پاکم کنی ولی خودم عین سنگ سفت ایستادهام اینجا و هنوز تکتکزخمها را به یاد میآورم؟!
چگونه بخواهم ببخشی مرا که هنوز شهامتِ بخشیدن را در خودم نیافتهام؟!
همیشه هم که مظلوم نبودهام، همیشه هم که حق با من نبوده، گاه یک جاهایی زیادی بودهام و زیادی بودنم را توی صورتم کوبیدهاند، گاه یک جایی رنجشان میدادهام و این رنج را به رویم آوردهاند. گاهی برایشان تمام شدهام، گاه پشیمانشان کردهام و گاه به آخر رسیدهام.
خدایی که خیلی بزرگی و خیلی رحیم، قلبم را برای بخشش آدمهایت گنده کن. دل گنده که شوم سیلی روزگار و آدمهایش را به کتف چپ و راستم حواله میدهم و میگویم خودت را عشق است.
امشب به دل آدمهای باصفایت نور امید بتابان، به جسم آدمها قوت و توان را برگردان، رخت عروسی بر تن جوانان بپوشان و رخت عزا را از این سرزمین ماتم زده دور ساز.
خدایی که رفیق بیرفیقانی، محبتم را در دلش قرار بده و صبرم را زیاد کن. قلبم را استوار کن تا نترسم از پیشآمدهای روزگار.
امیدمان را ناامید نکن، طاعون مرگ را از آسمانمان بزدای و قلبها را پر از مهر کن. بگذار در دوست داشتن تا میتوانیم اسراف کنیم، بگذار در آغوش بیمنت پیشرو باشیم و بوسهها را بیپشتوانه روی گونه هم بکاریم.
خوشحالی جمعی را نصیب سرزمینمان کن. دوستت دارم، بیشتر از جان.
- ۰۰/۰۲/۱۴
به به :)
حاجاتت بر آورده به خیر ان شاءالله
آمـیــــــــــن واسه همه ی دعاهای نابت :)
قبول باشه