گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

صلح درون

جمعه, ۱۷ دی ۱۴۰۰، ۰۸:۴۶ ب.ظ

هوالمحبوب


پیشش غر میزنم که چرا پسرها عاطفه ندارند. می‌خندد می‌گوید برای آنها مسئله جور دیگری پیش می‌رود. ساختارمان باهم متفاوت است. توی کتم نمی‌رود. می‌گویم نه این متفاوت بودن ساختار نیست که اذیت می‌کند، این بی‌خیالی ذاتی‌شان است. انگار زخم‌ها بر پیکر ما کاری‌ترند. بعد می‌رسیم به عمیق بودن حس‌ها. به اینکه تو حق داری رابطه‌ای داشته باشی که توی آن اقناع شوی. محبتی را که شایسته‌اش هستی دریافت کنی. چرا فکر می‌کنی مجبوری با آدمی بسازی که حاضر نیست برای حل مشکل رابطه وقت صرف کند؟ جوابش را نمی‌دانم. به مغزم فشار می‌آورم. می‌گردم تا یک دلیل تنها یک دلیل برایش بیاورم و بگویم به این خاطر. 
مطلقا دستم خالی است. وقتی هر دو طرف یک رابطه خود را محق می‌دانند کار گره می‌خورد. وقتی یک طرف ماجرا سکوت کردن را به حل کردن ترجیح می‌دهد فاتحۀ طرف مقابل خوانده است. می‌گویم که همۀ این چیزهایی که توی سرم بزرگ شده‌اند را نوشته‌ام. تمام علامت سوال‌ها را، چالش‌ها. می‌گوید وقتی رسیدی خانه پاره کن و بریز دور.
می‌گویم من اصلا نفهمیدم چطور از نقطۀ آ رسیدیم به نقطۀ ب.
گفته بود شانست را امتحان کن. شاید بشود وصله پینه‌اش کرد. خندیده بودم و گفته بودم سخت است ولی به امتحانش می‌ارزد. آن لحظه دلم قرص بود که اتفاق خوبی در راه است. گفته بودم که آنقدر می‌شناسمش که با اطمینان بگویم حالم بدتر نمی‌شود. ولی شب که اشک‌هایم را پس می‌زدم باورم شده بود که اولین بار درباره‌اش اشتباه کرده‌ام.
آن شب آخرین باری بود که گریه کردم. بعدش سراسر لبخند بود. انگار که رسالتت را به سرانجام رسانده باشی و قلبت آرام گرفته باشد. آن شب بار دیگر به خودم گفتم دمت گرم. راستش را بخواهی دیگر حتی فکرش را هم نمی‌کنم که کاش جور دیگری پیش رفته بودم. دارم به جملۀ الف فکر می‌کنم که دیروز توی گوشم خواند: تو ارزشش را داری که به خاطرت بجنگند. دورۀ به آب و آتش زدن تمام شده است. دوره دورۀ صلح است. اگر هم کسی به جای جنگیدن سپر انداخت و تسلیم شد اوست که باخته.

  • ۰۰/۱۰/۱۷
  • نسرین

نظرات  (۳)

سلام خداقوت

 

واقعا لذت بردم خیلی مفید بود برام البته الان اتفاقی اومدم ولی اینجارو تو گوشیم سیو کردم که فردا دوباره بیام با دقت بیشتر - ممنون

پاسخ:
سلام ممنونم لطف دارید:)

فقط نفهمیدم از این غرنامه چرا لذت بردین یا کجاش مفید بود:)
  • حامد سپهر
  • اشتباه خیلی از ماها اینه که به عشق و دوست داشتن به عنوان یه حس نگاه میکنیم در حالی که عشق فقط یه حس نیست مجموعه‌ایی از احساسات یه فرد هستش که هر کدوم از حس‌ها میتونه قوت و ضعف داشته باشه 

    در مورد عاطفه‌ی پسره میشه گفت اینهم دارای قوت و ضعف هستش و نوع تصور و نگاه عاطفی پسرها و دختراست که باهم فرق داره

    پاسخ:
    حتی اگر مجموعه‌ای از حس‌ها باشه یه جایی برای بی‌معرفتی و بی‌عاطفه بودن طرف، دلت می‌گیره.
    یعنی در واقع اینجا بحث توقعات نیست، بحث بدیهیات یک رابطه است.
  • نسیم صداقت
  • می دانی، کاش همه این دیدگاهها را دیلیت میکردند و مجددا مغز زن و مرد را رفرش میکردند و اینبار هر دو را با احساساتی از برگ گل بهار می افریدند، شاید دیگر اینقدر عاشق های جدا افتاده نداشتیم

    پاسخ:
    وقتی کسی نخواد و قبول نکنه رفرش کردن و اینا هم کارگر نمی‌افته.

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">