گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

داستان‌های ننوشته

دوشنبه, ۴ بهمن ۱۴۰۰، ۰۲:۱۹ ب.ظ

هوالمحبوب


آقای سین میگوید تعجب می‌کنم از شما معلمان عزیز که اینهمه سوژه در کلاس‌های درستان هست و شما دست به قلم نمی‌برد. آقای ز می‌گوید تو فوق‌العاده‌ای، داستان آخرت حیرت‌انگیز بود. سارا مرا یکی از خودشان می‌داند کسانی که من در ته دلم باور دارم که خیلی جلوتر از منند. من هیچ تلاشی برای نویسنده شدن نکرده‌ام. سخت است اعتراف کردن اما من حتی کتابی را هم به صرف نویسنده شدن نخوانده‌ام. بسیاری از کتاب‌های مرجع را نخوانده‌ام، از فلسفه و روانشناسی خیلی کم می‌دانم، توی اسطوره شاگرد کلاس اولم و همۀ اینها مرا می‌ترساند. می‌دانی فکر می‌کنم زمان کم است برای رسیدن به همۀ اینها و من دیگر رمقی برای تلاش کردن ندارم. من دارم می‌جنگم که همچنان در حلقۀ کم‌جان ادبیات باقی بمانم ولی در حقیقت نه می‌نویسم و نه می‌خوانم. کارم زور زدن برای زنده ماندن است و همین یک قلم تمام رمق مرا می‌گیرد. دلم می‌خواهد بار دیگر دکمه‌های کیبورد زیر دستم بلغزند و دوباره به داستانی جان ببخشم ولی وقتی لاشۀ داستان‌های نیمه کاره را نگاه می‌کنم از خودم متنفر می‌شوم. چرا زندگی اینقدر سخت گرفت بر من؟ چرا هیچ چیز کوچک خوشحال کننده‌ای برایم باقی نگذاشته است که به امیدش ادامه دهم؟ شبیه حمال کتاب شده‌ام. ولع خرید را در خودم کشته‌ام ولی نمی‌توانم شعلۀ خواندن را دوباره در خودم روشن کنم. از آخرین کتابی که خوانده‌ام خیلی گذشته است و من مدام دارم جان می‌کنم کتاب‌های نصفه نیمه را تمام کنم و بروم سراغ یک کار جدید. اما در سیکل معیوب زنده ماندن گیر افتاده‌ام. 

  • ۰۰/۱۱/۰۴
  • نسرین

نظرات  (۳)

من در این مواقع : به لیست اهدافم سر میزنم و پادکست های رشد و توسعه فردی گوش میدم  :)

پاسخ:
عالیه:)
  • Violet J Aron 🌸
  • چقدر منی :(((

    یعنی یه بارم نشد یه داستان رو درست به سرانجام برسونم... فقط دو سه تا داستان کوتاه :/

    پاسخ:
    :(

    کسی عاشق بُود کز آتش سوزان نپرهیزد

    ب راه عشق نتوان بودن از پروانه‌ای کمتر (مانی شیرازی)

    سلام و درود نسرین خانوم عزیز(معلمِ مهربونم) 

    امیدوارم ک حالت خوب باشه نازنین !

    با آقای سین موافقم ولی اینو هم خوب میدونم ک حال انسان با اینهمه مشکلات معیشتی و اجتماعی و سیاسی نمی‌تونه  همیشه خوب باشه ک از ایده‌ها و خاطره‌ها بنویسه ، من بیش از چهل ساله ک (مثلن) روزانه نویسی می‌کنم ولی روزهایی میشه با وجودیکه ذهنم ده‌ها مطلب و موضوع توش آشوب براه انداختن ولی دستم باهام قهر کرده و توان نوشتن چند سطر رو هم ندارم اما اینم خوب میدونم ک (حداقل درمورد خودم) این حال و روز نامساعد میگذره ! 

     

    شادی و سلامتی آرامش برات آرزومندم 

    پاسخ:
    سلام جانان بزرگوار
    بهترم فی‌الحال ممنونم:)
    دقیقا بستگی مستقیمی به حال و روزت داره.
    ممنونم از حضورتون

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">