گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

برای تو

پنجشنبه, ۱ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۱:۲۱ ب.ظ

هوالمحبوب

هی رفیق، راستش دارد ترس برم می‌دارد. دارم سی و چهار سالگی را مزه‌مزه می‌کنم و از حجم کارهای نکرده ترس برم داشته. دارم به این فکر می‌کنم که بعد ماه رمضان، جلسات تراپی را ادامه بدهم. ویرم گرفته که تراپیستم را عوض کنم. ولی هنوز به قطعیت نرسیده‌ام. می‌دانی؟ عوض کردن تراپیست یعنی دوباره تمام زخم‌هایت را مقابل یک آدم جدید نشتر بزنی. درست شبیه شروع یک رابطه از صفر است، شروع رابطه با یک آدم تازه. من که دیگر حوصلۀ هیچ کدامش را ندارم. 
دوبار با طناب پوسیده‌اش به چاه رفته‌ام و عین دوبار خستگی توی تنم مانده است. حرف زدن همیشه جواب نمی‌دهد. بعضی وقت‌ها باید بِبُری و بروی و خودت بشوی سنگ تمام. برای هیچ آدمی پا روی غرور گذاشتن آسان نیست. هیچ کس دلش نمی‌خواهد توی موقعیتی که طلبکار است، ادای بدهکارها را در بیاورد و گردن کج کند و بگوید ببخشید. آدم برای هر کسی که از غرورش نمی‌گذرد، می‌گذرد؟ 
بگذریم. داشتم می‌گفتم که ترسیده‌ام و این ترس هر چقدر که بخواهم بی‌محلش کنم، هست و از جایش تکان نمی‌خورد. باید یک تکانی به خودم بدهم و لنگرم را در میانه‌های دهۀ چهارم زندگی، به جای سفت و سختی تکیه دهم. 
ترسیده‌ام که نکند روزها بگذرد و من هیچ کجای ایران را درست و حسابی ندیده باشم، سازم را به صدا در نیاورده باشم، کتابم را چاپ نکرده باشم، زبان یاد نگرفته باشم، چم و خم کامپیوتر را بلد نشده باشم، سری توی سرها در نیاورده باشم. نکند سی و چهار سالگی بیاید و برود و من حس خوشبختی نکرده باشم؟
زندگی عجیب شده است رفیق.

باید دست بجنبانم. فرصت کم است. فقط 27 روز وقت دارم که چند تا از آرزوهایم را تا قبل از سی و چهار سالگی محقق کنم. زمان کمی است مگر نه؟ دعا کن از پسش بر بیاییم. 

  • ۰۱/۰۲/۰۱
  • نسرین

نظرات  (۶)

تجربه شخصیم از مراجعه به روانشناس اینه که هر زخمی را نمیتوان به نسخه خشک و بی روح و غیر منعطف علوم تجربی سپرد . گاهی باید نشست و فقط آه کشید . گاهی باید نشست و درد دل کرد برای یک دلی مثل دل خودت . خسته و شکسته . من اگر کاره ای بودم ادبیات درمانی رو تجویز میکردم . نشستن پای قلم درد کشیده هایی مثل خودمان که دردهاشون رو مکتوب کردند ... ادبیات خیلی وقت ها تسکینه . از دستش ندید

پاسخ:
طبعا موافقم باهات.
خب ادبیات همیشه پناه اول بوده برام.
چه نوشتن، چه خوندن و چه حرف زدن با بقیه.
اما یه جایی به این نتیجه رسیدم که هر چقدر بقیه رو کمتر وارد حریم شخصی‌ات بکنی بهتره. 

دعا میکنم، دعا میکنم، دعا میکنم. برای نسرین در آستانه‌ی ۳۴ سالگی دعا میکنم که خوشی‌های بیشتر و تجربه‌های بیشتری رو رقم بزنه و ۳۳ رو با خاطرات بهتری به اتمام برسونه :)

پاسخ:
ممنونم فرشته مهربان😍
امیدوارم ۳۴ سالگی بیشتر خوش بگذره. 

همه‌چیز حتمن بهتر میشه ☺️

نوشتن تسکین دهنده‌س...

 

پاسخ:
امیدوارم این تلاش‌ها نتیجه بده واقعا.
ممنونم یاسی جان.

من هم دارم فکر میکنم سفره ی دلم را ببرم پیش تراپیست باز کنم اما چیزی که مرددم میکنه اینه که برم خودمو بریزم بیرون و بعد ببینم این اونی نیست که میشه حرفا رو بهش زد

امیدوارم چند هفته ی پایانی ۳۳ سالگی به حال خوش بگذره و ۳۴ سالگی شروع حال بهتر و دل خوش تر باشه 

پاسخ:
به نظرم قبلش درباره‌اش تحقیق کنید از کسانی که تجربه رفتن پیش تراپیست رو داشتن. 
و یه نکتۀ دیگه اینکه من از سومین تراپیستم جواب گرفتم و ممکنه یه درصد خطایی همیشه باشه.
ممکنه اونی که برای دوستتون درمانگر خوبی بوده، برای شما مناسب نباشه و برعکس.


ممنونم از لطفت. امیدوارم.

سلام عزیزم، من هم روزی این ترسها را تجربه کردم اما دست آخر فهمیدم زندگی و خوشبختی همان لحظه هایی بوده که من با ترس سپری میکردم، بخاطر همین از یه جایی تو زندگیم تصمیم گرفتم به خودم زور نگم و فقط تلاش کنم و توکل بخدا پیش برم یا نتیجه حاصل میشود و من لذت میبرم از پیروزی ام یا نتیجه نمیدهد میفهمم زمان بیشتری نیاز است و باز ادامه میدهم، گاهی در میانه دستیابی به هدف، سوپرایزهای قشنگی برایت پدید می آید و میبینی اگر چه به آن هدف نرسیدی اما دنیا پاداش تلاش تو را به گونه ای پرداخته است و این نتیجه نداشتن ترس و استرس و داشتن بردباری و تلاش است، فقط بخواه و در مسیر قرار بگیر بدون هیچ ترسی، آنوقت خواهی دید بعد از چند سال از خودت چه چیز شگفت انگیزی ساخته ای و همیشه این را با خودت تکرار کن؛ من باید تلاش کنم و پیش برم نتیجه خودش حاصل میشود یا هدف یا سوپرایز :))

پاسخ:
سلام نسیم جان.
به نظرم این ترس‌های میان‌سالی تا یه حدی طبیعیه. تا جایی که محرک تو بشن برای حرکت به سمت هدف‌ها. اما اگر دست و پا گیر بشن باید بری سراغ درمانش. 
منم دارم تلاشم رو می‌کنم که انرژی‌ام رو بذارم سر حرکت کردن و رسیدن به چیزهایی که می‌خوام.
منتظر سورپرایزها هم هستم:)

درود بر شما دوست عزیز :))

پاسخ:
🤗🤗🤗🤗

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">