گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

سفرنامه قزوین- قسمت آخر

شنبه, ۳۱ ارديبهشت ۱۴۰۱، ۱۲:۲۴ ب.ظ

هوالمحبوب 

روز چهارم سفر، چون قرار نیود متر رو ببینم، با بهار اینا رفتیم باراجین. قرار بود از پارک طبیعت بازدید کنیم که در واقع باغ‌وحش محسوب می‌شه.  باراجین رو قبلا رفته بودم ولیشب بود و نشد که تفرج کنیم و خوب اطراف رو ببینیم. این منطقه چیزی تو مایه‌های شاه‌گلی تبریزه. زیبا و دیدنی و پر از دار و درخت. ذاتا آدمی‌ام که از دیدن حیوون‌ها تو قفس ناراحت می‌شم ولی به پیشنهاد دوستان نه نگفتم و خب تجربه جالبی بود. شاید هیچ وقت دیگه‌ای تو زندگیم شیر و ببر و خرس رو از نزدیک نبینم:)
بخش قشنگش مربوط به پرنده‌ها بود مخصوصا جایی که آزاد بودن و راحت تو محدودهٔ خودشون گشت و گذار می‌کردن. طاووس و عقاب و شاهین و لک‌لک و فلامینگو و حضرت مرغ سقا واقعا جالب و دیدنی بودن.
 بعد رفتیم پل شیشه‌ای رو دیدیم که برخلاف تصور من لرزان نبود و بدون ترس می‌شد ازش رد شد. دره مانند زیر پل هم قشنگ بود و احتمالا تابستون قشنگ‌تر هم بشه. برای ناهار برگشتیم خونه و تا شب خونه بودیم. من بلیط برگشتم رو روز قبل گرفته بودم و روز چهارم تو خونه بهار تموم شد. شب دو تایی رفتیم پیاده‌روی و از دوران بلاگری و دوستای مشترک حرف زدیم و فردا صبح وسیله‌هام رو جمع کردم و با بهار و همسرش خداحافظی کردم و رفتم که محل کار مترسک که قرار بود ناهار با هم باشیم.
وسیله‌ها رو گذاشتم اونجا و بهش گفتم می‌خوام یکم تو شهر بچرخم. مقصد اولم بازار قزوین بود و قرار بود مانتویی که برای خودم خریده بودم رو برای خواهرمم بخرم. بعد رفتم سعدالسلطنه برای بار سوم فقط به خاطر چایی:) و از شانس خوبم با یه کافه‌چی زنجانی مواجه شدم که چایی‌هاش طعم چایی‌های خونه‌مون رو می‌داد.
از اونجا رفتم حموم قجر و شگفت‌زده شدم.

حمام قجر یکی از کهن‌ترین و بزرگترین گرمابه‌های قزوینه که در سال ۱۰۵۷ هجری قمری توسط امیرگونه خان از امیران شاه عباس دوم در دوره صفویه در محله عبید زاکانی فعلی بنام حمام شاهی ساخته شده که با سه بخش اصلی سربینه، میاندر و گرمخانه بالغ بر هزار و ۴۵ مترمربع مساحت داره.
حموم جای خیلی شگفت‌انگیزی بود و بیشتر از هر چیز، ابعاد و وسعتش منو غافلگیر کرد. توی هر کدوم از بخش‌های حمم مجسمه‌هایی قرار داشت که به معرفی یکی از مشاغل قدیمی قزوین می‌پرداخت.
این اثر تاریخی در سال ۱۳۷۹ توسط میراث فرهنگی و گردشگری استان قزوین خریداری و با سرمایه گذاری شهرداری قزوین و مدیریت سازمان نوسازی و بهسازی مرمت شد. هم اکنون این مجموعه به عنوان موزه مردم‌شناسی در ۳ بخش اقوام، آداب و رسوم و مشاغل مورد بازدید علاقه‌مندان قرار دارد.
بعد از موزۀ قجر و گشت و گذار در خیابون‌های اطراف، دوباره برگشتم محل کار مترسک تا بریم ناهار بخوریم. جایی که مترسک برای ناهار انتخاب کرده بود، منطقۀ هفت‌سنگان بود و مجموعۀ ایرانیان. بعد از ناهار هم من رو رسوند راه‌نآهن و این پایان سفر جذابم به قزوین بود.

در ادامه مجموعۀ عکس‌هایی که در طول سفر گرفتم رو براتون می‌ذارم.

سعد السلطنه:








چهل ستون:







عالی‌قاپو:





حسینیه امینی‌ها:


حمام قجر:


مسجد جامع:



باراجین:



عکس‌های باقی‎مونده رو فردا بارگذاری می‌کنم. هم سرعت نت افتضاحه هم سرعت آپلود! از ساعت ده نشستم پای سیستم بابت آپلود این چند تا عکس! چند تای آخری هم چپکی آپلود شدن که پاک‌شون کردم.


  • ۰۱/۰۲/۳۱
  • نسرین

نظرات  (۷)

مشتاق شدم حتما یه سفر به قزوین داشته باشم

پاسخ:
پیشنهاد می‌کنم حتما عملی‌اش کنی🤗

منم با نظر بانوچه موافقم :)

قزوین دم گوش ماست ولی نمیدونم چرا اینقدر ازش قافل بودم!

پاسخ:
بانی خیر شده باشم الهی:))
  • نرگس بیانستان
  • چقد جاهای قشنگی داره. تا قبل اینکه پست های اینستا و عکس پروفایل رو ندیده بودم و پست های قزوین رو نخونده بودم هیچوقت فکر نمیکردم انقدررر شهر جذابی باشه :) 

    دمت گرم‌ که سفرنامه رو نوشتی، همیشه به سفر عزیزم. همیشه به شادی. همیشه کنار رفقای خوب.

    پاسخ:
    خودمم تا قبل رفتن فکر نمی‌کردم همچین شهر قشنگی باشه.
    قربانت. مرسی که خوندی و همراهی کردی.
    ایشالله بری و از نزدیک ببینی.
  • دُردانه ‌‌
  • در مورد زبانشون ننوشتی که. اینکه اونجا با بهار و متر و بقیه چجوری حرف می‌زدی...

    البته مترسک یه کم توضیح داد ولی از زاویۀ دید تو هم شنیدنی بود.

     

    چون حجم عکسات زیاده. من تو همین پینت که همۀ سیستما دارن طول و عرض چندهزار پیکسلیشونو می‌کنم چهارصد پونصد پیکسل که حجم نهاییشون کمتر از یه مگ بشه و سریع آپلود بشه.

    پاسخ:
    اونقدر درگیر عکس شدم که قولم یادم رفت تو پست امروز بهش می‌پردازم حتما.

    آره حجمشون زیاد بود🤦
  • فاطمه ‌‌‌‌
  • یه پل شیشه‌ای فکر کنم سمت اردبیل هست و من همیشه دلم می‌خواسته برم. نمی‌دونستم قزوین هم داره! اون سفری که ما قزوین رفته بودیم کوتاه بود و الان با این جاهای جدیدی که تو سفرنامه‌ت باهاشون آشنا شدم واجب شد دوباره برنامه بریزم :)

    پاسخ:
    توی مشکین‌شهر استان اردبیله. اون پل معلقه انگار و گویا پل قزوین هم شبیه همون پله ولی خیلی طولانی نیست.
    ان‌شالله برین‌ و‌ خوش بگذره بهتون.
  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • به جز عکس دومِ عالی‌قاپو که برای داخل موزۀ چهلستونه، بقیه اوکیه، این از بازرسی فنیِ قضیه! :))

    میگما چقدر حیف به اون شیک شاتوت من اشاره نکردی که به خاطرش کل رستوران رفت هوا ولی من کلاً نصفشو خوردم :))

    یادش بخیر، چقدر دلم دوباره اون ایامو خواست ^_^

    باورت می‌شه من خودم تا حالا سعادت نداشتم دهکدۀ طبیعتِ باراجین برم؟ :(

    پاسخ:
    اصلاح شد جناب متر:)

    راست می‌گی در حق اون شیک توت‌فرنگی واقعا اجحاف شد:))
    یادم بنداز تو کانال راجع بهش بنویسم حتما:)

    منم هی دلم سفر می‌خواد موقع نوشتنش:)

    آره باورم میشه. چون عین گفت که یه روز نسرین رو ببریم باغ وحش و برنامه جور نشد انگار.
    ایشالله این سری باهم میریم:)

    سلام و درود خانوم معلم عزیز 🌹

     

    انشااله همیشه ب سفر 🙏

    سفرنامه‌ات رو خوندم و لذت بردم 😍 "دستت درد نکنه" ! 

    همشهریت (نسرین) مجابت کرد ک با عکسهای قشنگت اینکار رو بکنی ؟  😮

    (اگر راضی هستی) عکس سعدالسلطنه رو ک ب دیوار لم دادی رو مایلم ک داشته باشم‌اش (موتیو فشنگی ست و بدرد نقاشی کردن می‌خوره ـ خدا رو چ دیدی ش ا ی د ......)

     

    شاد و سلامت باشی الهی 

     

     

    پاسخ:
    سلام.
    سلامت باشید:)
    خوشحالم دوست داشتین.
    نه 😁😁😁
    من هیچ وقت تو فضای پابلیک عکس خودمو منتشر نکردم مخثوصا وبلاگ.
    تو پیجم هست همین عکس:)

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">