گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

هنوز هم..

چهارشنبه, ۴ خرداد ۱۴۰۱، ۰۸:۳۵ ق.ظ

هوالمحبوب 

دوستام اسمش رو می‌ذارن سادگی ولی من می‌گم رهایی. من حرف زدن از احساساتم همیشه برام راحت بوده. مخصوصا نوشتن‌شون. همیشه تو نوشتن راحت‌تر خودمو بروز دادم. خیلی روی خودم کار کردم، خیلی تراپی رفتم، باشگاه رفتم، خودمو با تفریحات مورد علاقه‌ام سرگرم کردم که فراموش کنم چه اتفاقی رو از سر گذروندم.‌ الان می‌تونم بگم هفتاد درصد اون غمی که رو سینه‌ام چمبره زده بود، رفته پی کارش. با خیلی چیزها کنار اومدم، تو خیلی وجه‌ها به پذیرش رسیدم ولی هنوز هم گاهی حسود می‌شم. به حس‌هایی که دیگه ندارم‌شون، به چیزهایی که دیگه قرار نیست تجربه کنم. حسادتم وقتی پررنگ‌تر می‌شه که می‌بینم بی‌رحمانه و بی‌دلیل از دست دادم‌شون. وقتی که تنها خواسته‌ام حرف زدن بود و بهش بی‌توجهی شده. وقتی دوست داشتم و جوابم شد بی‌رحمی. میم همیشه می‌گه اونی که از دستت می‌ده فقیر شده. من لبخند می‌شم با حرفش ولی ته دلم هنوز دوست داره برگرده به اون حال و هوای قبل. و وقتی فقط با دیوار مواجه می‌شه می‌خوره تو‌ ذوقش. خیلی عجیب بود می‌دونی؟ اینکه تو با گوشت و‌ پوست و استخوان دردی رو حس کنی و برای کسی ازش حرف بزنی و طرف مقابل خنجر بکشه روت و دقیقا خنجرش رو تو عمیق‌ترین جای زخمت فرو ببره. انگار علاوه بر زخم خودت، زخم نامردی هم باید تحمل کنی اونم بی‌دلیل. قسم می‌خورم هیچ جهنمی بدتر از بی‌دلیل رها شدن نیست. اونم وقتی تو مدام دست و پا می‌زنی برای شنیدن دلیل و جواب. 



  • ۰۱/۰۳/۰۴
  • نسرین

نظرات  (۷)

  • نرگس بیانستان
  • با میم موافقم. خیلی هم موافقم. ویس میدم پی وی هر وقت تونستی گوش کن

    پاسخ:
    تو واتساپ بفرستی زودتر چک می‌کنم.
  • نرگس بیانستان
  • عخی😂😂😂😂😂

    خب حالا🥺

    بچه ک زدن نداره 🥲🥴

    پاسخ:
    🤣🤣🤣🤣🤣🤣
  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • :(

    پاسخ:
    :(
  • مسعود کوثری
  • میم چقدر قشنگ گفته !

    پاسخ:
    🤗🤗🤗

    با میم موافقم.

    تو روح بزرگی داری. منی که تجربه دوستی با تو رو دارم و می‌بینم چقدر برای این رابطه مایه می‌ذاری میفهمم که اگر وارد روابط خاص‌تری بشی چقدر قشنگ‌تر می‌کنی همه‌چی رو.

    نمی‌دونم و نمی‌خوام طرف دیگۀ ماجرا رو قضاوت کنم. اما به نظرم حالا که به اینجا رسیده تمام سعی خودت رو بکن که زودتر اون 30 درصد رو هم بگذرونی. وقتی بی‌دلیل کنار گذاشته می‌شی، وقتی به ناحق چنین دردی رو می‌کشی. حقته که زودتر همه‌چی برات خوب پیش بره و این رنج رها بشی. اونی که از دست داده مطمئنا یه روز به سوگ این فقدان می‌شینه.

    پاسخ:
    مرسی ثریا جانم.

    به نظرم اشتباهم زیاد مایه گذاشتن و زیاد خودم رو درگیر رابطه کردنه. اینو خودم می‌پذیرم. وقتی زیاد درگیر یه چیزی می‌شی اشتباهات خودت رو نمی‌بینی و کم کاری‌های بقیه بیشتر به چشمت میاد. چون تو داری از یه زاویه نزدیک به قضیه نگاه می‌کنی. لازمه گاهی دور بشی تا بتونی قضاوت درست‌تری داشته باشی.
    مرسی که منو اینقدر قشنگ می‌بینی این از خوبی خودته عزیزم.
    به نظرم به پایان اون سی درصد خیلی نزدیک شدم. 
    امیدوارم که اینطور باشه که می‌گی:)

    هیچ جهنمی بدتر از بی دلیل رها شدن نیست اینو میفهمم:(

    پاسخ:
    😔😔😔😔

    هیشکی نمی فهمه درد رها شدن درد دوست داشته نشدن ادم نابود می کنه 

    امید اونیه که ادم می خواهد که سرپا بمونه ...دیگه وقتی ناامیدیم ...چه فایده داره این زندگی 

    پاسخ:
    شایدم می‌دونن ولی به روی خودشون نمیارن. 
    ولی ناچاریم ادامه بدیم.
    خودمون رو گول بزنیم و...

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">