گفتگوهای تنهایی

گفتگوهای تنهایی

سی و پنج سالگیِ یک معلم ادبیات در روستایی همین حوالی...

بایگانی

نسرین هستم یک عدد آینه عبرت

شنبه, ۲۱ خرداد ۱۴۰۱، ۱۰:۳۲ ب.ظ

هوالمحبوب 

۱-بعد چند روز رفتم اینستا یه استوری آتشین گذاشتم که ای داد، ای هوار، کتاب بند محکومین من دست کیه، خجالت نمی‌کشین کتاب امانت می‌گیرین نمیارین پس بدین؟

بعد نت رو بستم و رفتم پایین شام بخورم. برگشتم دیدم یکی از خفن‌ترین نویسنده‌های زن تبریز بهم زنگ زده، اینستا رو باز کردم دیدم چند تا ویس گذاشته، که کتابت دست منه و از فلان جلسه مونده دستم بعد کرونا اومد و ندیدمت و فلان. 

کاش اون لحظه از صحنه روزگار محو می‌شدم.

۲- تو دفتر نشسته بودیم و راجع به فرزند‌آوری حرف می‌زدیم و یهو منِ خر گفتم وای الان دیگه کی بچه دوم میاره تو این شرایط، طرف باید خیلی فلان باشه که فکر بچه دوم بیوفته.  همکارم که کنارم نشسته بود بچه دومش رو‌ باردار بود. از خجالت زمین رو گاز می‌زدم بعدش.

۳-تو سالن پشت در اتاق استاد ایستاده و منتظر بودیم که بیاد ازمون امتحان شفاهی بگیره. گمونم درس‌مون مسعود سعد بود. استاد نیم ساعتی دیر کرده بود و من سالن رو گذاشته بودم رو سرم که واقعا استاد معنی وقت رو نمی‌دونه، وقت دانشجو اصلا ارزشی نداره و فلان که از پیچ ته سالن استاد لبخند‌زنان نزدیک شد و من باز می‌خواستم زمین دهن باز کنه و منو ببلعه.

این روزها که بابت پرخاشگری بی‌دلیل و صد البته چند باره یه نفر، دمقم، یاد این سه قضاوت و عجول بودن و پرخاش خودم افتادم. اولی همین امشب رخ داد، دومی سال ۹۶ و سومی ترم پنج کارشناسی.

خواستم یادم بمونه و یادش بیاد که چقدر نحوه تعامل آدم‌ها در تاثیری که می‌ذارن نقش داره. چقدر زشته تصویری که از خودمون ارائه می‌دیم اینقدر دهشت‌ناک باشه که کسی رو چند روز فلج کنه. چقدر زشته آدم‌ها رو بی‌دلیل رنجوندن و خنجر زدن به بهانه‌های واهی. زندگی اونقدر کوتاهه که همین امشب ممکنه اون نفسی که فرو می‌دیم دیگه بالا نیاد و تموم. نوشتم که یادم بمونه اینکه من غمگینم، افسرده‌ام، کسلم، داغونم و ....هیچ کدوم دلیل موجهی برای پرخاش کردن نیست. اینا رو اول دارم به خودم می‌گم. شاید اگه اون شب جفت‌مون می‌زدیم به در شوخی و خنده، اعصاب هیچ کدوم‌مون امروز اینقدر خرد نبود.

  • ۰۱/۰۳/۲۱
  • نسرین

نظرات  (۱۱)

  • نرگس بیانستان
  • یه پیشنهاد ویژه برات دارم

    برو فامیلت رو از رنجبر به حقگو تغییر بده :)

    پاسخ:
    :)

    :""" XDDD

    حداقل فرزند سوم یا چهارم میگفتین که احتمال ضایع شدن کم باشه XD

    پاسخ:
    از این به بعد لحاظ می‌کنم.

    فکر می‌کردم با یه پست طنز طرفم اولشو که خوندم.

    و اینکه، آره کاملا باهات موافقم. پرخاش کردن هیچ توجیهی نداره.

    پاسخ:
    قرار بود طنز بشه واقعا هم😑
    حالا اگه دلیلی داشته باشه باز آدم می‌پذیره.
    پرخاش بی‌دلیل زیادی رو مخه.
  • دُردانه ‌‌
  • ما یه اصطلاح داریم تحت عنوان دیسکورس! که معادلش گفتمانه (کلام هم می‌گن) و تعریف سخت و پیچیده‌ای داره. انقدر سخته که یه عده براش یه کتاب نوشتن. مجموعه‌ای از همه چیه. مثلاً گفتمان بعد یا قبل از انقلاب شامل همه چی میشه؛ از سینما و کتابای درسی گرفته تا شعر و رمان و... . همیشه می‌گیم مردم این واژه رو با گفت‌وگو و تعامل اشتباه می‌گیرن و به‌اشتباه تو جمله‌هاشون استفاده می‌کنن. الان حس کردم این گفتمانی که استفاده کردی همون گفتمانیه که اصطلاحه و به‌اشتباه جای گفت‌وگو و تعامل به‌کار رفته.

    پاسخ:
    یعنی واژه گفتمان اینجا درست نیست و باید تغییر کنه؟ 
  • مترسک ‌‌‌‌‌
  • گفتنیا رو خودت گفتی، چیزی واس گفتن ما نذاشتی بمونه :)

    پاسخ:
    :)

    اولش لبخند به لبمون نشوندی و آخرش به این نتیجه رسیدیم که حقیقت تلخه😒 :))

    پاسخ:
    می‌ارزید به تلخیش نه؟
  • دُردانه ‌‌
  • یه اصطلاح تخصصیه که معمولاً جاش تو متن‌های روزمره و عادی نیست. مگر اینکه کسی که استفاده می‌کنه بدونه معنیشو. برای همین پرسیدم ببینم عمداً و آگاهانه استفاده کردی یا نه. اگه به جاش گفت‌وگو بذاری و جمله معنی بده، ینی گفتمان اشتباه به‌کار رفته تو اون جمله. اگه گفت‌وگو معنی نده و منظورت فضای ذهنی و مجموعه‌ای از تفکرات باشه، گفتمان می‌گیم. 

    مثلاً من یه دوستی دارم که دنیای خودشو داره و سبک زندگیش انقدر با من فرق داره که هیچ نقطهٔ مشترکی نداریم. در مورد اون می‌گم گفتمان مشترک نداریم. چون علاوه بر حرف مشترک، پوشش و فکر و خوراکی و سفرها و دغدغه‌هامون هم متفاوته. کتاب‌هامون هم متفاوته. سوادمون هم. پس گفتمان مشترک نداریم حتی اگه باهم راجع به گربه حرف بزنیم، گربه گفت‌وگوی مشترکمون میشه نه گفتمان مشترک. اون یه بار یه گربه از خیابون پیدا کرد که چشماش ظاهراً ضعیف بود. برد بستریش کرد و کلی خرجش کرد. الانم به فرزندی قبولش کرده. من ولی از این کارا نمی‌کنم. اولاً پولشو ندارم. تازه پولشم داشته باشم اختصاص می‌دم به آدما نه گربه‌ها. ینی اگه پستای اون و پستای منو مقایسه کنید، باید بگید اینا گفتمان مشترک ندارن.

    تو تلویزیون از مسئولین زیاد شنیدم بگن گفتمان و منظورشون گفت‌وگو و تعامل باشه. اگه منظورت، گفت‌وگوئه همون گفت‌وگو رو بگو. مثلاً دیدی می‌گن بیا بشین دو کلمه اختلاط کنیم؟ به جاش میشه گفت دو کلمه گفت‌وگو کنیم نه دو کلمه گفتمان کنیم. گفتمان رو نمی‌کنن در واقع :))

    پاسخ:
    مرسی از توضیحت یاد گرفتم🥰
    جاش تعامل گذاشتم. 
    که هم گفتگو رو شامل می‌شه هم برخورد و ارتباط غیرکلامی رو.

    تجربه نشون داده کلا زود قضاوت کردن یا با عجله تصمیم گرفتن یا بدون فکر حرفی رو زدن، عاقبتش پشیمونیه 

    اینجانب یک با تجربه:))

     

    پاسخ:
    این که واضحه و تقریبا هممون معتقدیم نباید قضاوت کرد.
    ولی اغلب‌مون هم گرفتارش می‌شیم تو برهه‌های مختلف.
    ولی جالبیش اینجاست که خودمون رو محق می‌دونیم ولی بقیه رو نه.
    یعنی من به خودم حق می‌دم بهت حمله کنم چون احساس کردم داری وارد حریم شخصی‌ام می‌شی، ولی متقابلا به تو این حق رو نمی‌دم که قضاوتم کنی:)
  • دُردانه ‌‌
  • و اما در رابطه با موضوع پستت

    من خودم از این سوتیا ندادم (داده باشم هم یادم نیست) ولی یه بار هم‌اتاقیم داشت راجع به راننده کامیونا و این شغل حرف می‌زد و چیزای خوبی نمی‌گفت. پدر یکی دیگه از هم‌اتاقیا راننده کامیون بود و وقتی گفت پدرم این شغلو داره، اون یکی هم‌اتاقیم خیلی خجالت کشید.

    یه هم‌کلاسی هم داشتم تو دورۀ ارشد که یه بار سر کلاس صحبت مدرک و دانشگاه شد و گفت دانشگاه آزاد فلانه و بهمانه. من می‌دونستم استادمون فارغ‌التحصیل آزاد هست و هر چی به این دوستمون اشاره می‌کرد بی‌خیال نمی‌شد. بعد از کلاس بهش گفتم و خب خجالت کشید. 

    پاسخ:
    من گاهی مراقب نیستم و اتفاق میوفته برام و خب الان خیلی بهتر شدم نسبت به قبل.
  • مسعود کوثری
  • اوه اوه :))

    منم یه بار واسه بدهی به یکی از دوستام زنگ زدم فهمیدم عدد 15 هزار تومن بوده فقط نه 1.5 میلیون :))

    پاسخ:
    یعنی ۱۵ تومن بدهکار بود و تو فکر می‌کردی یک و نیم بدهکاره؟
  • مسعود کوثری
  • بله :))

    پاسخ:
    این بده:))
    ولی چطوری آخه؟ 
    طبیعتا آدم می‌دونه حساب و کتابش چیه دیگه🤔

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">