نسرین هستم یک عدد آینه عبرت
هوالمحبوب
۱-بعد چند روز رفتم اینستا یه استوری آتشین گذاشتم که ای داد، ای هوار، کتاب بند محکومین من دست کیه، خجالت نمیکشین کتاب امانت میگیرین نمیارین پس بدین؟
بعد نت رو بستم و رفتم پایین شام بخورم. برگشتم دیدم یکی از خفنترین نویسندههای زن تبریز بهم زنگ زده، اینستا رو باز کردم دیدم چند تا ویس گذاشته، که کتابت دست منه و از فلان جلسه مونده دستم بعد کرونا اومد و ندیدمت و فلان.
کاش اون لحظه از صحنه روزگار محو میشدم.
۲- تو دفتر نشسته بودیم و راجع به فرزندآوری حرف میزدیم و یهو منِ خر گفتم وای الان دیگه کی بچه دوم میاره تو این شرایط، طرف باید خیلی فلان باشه که فکر بچه دوم بیوفته. همکارم که کنارم نشسته بود بچه دومش رو باردار بود. از خجالت زمین رو گاز میزدم بعدش.
۳-تو سالن پشت در اتاق استاد ایستاده و منتظر بودیم که بیاد ازمون امتحان شفاهی بگیره. گمونم درسمون مسعود سعد بود. استاد نیم ساعتی دیر کرده بود و من سالن رو گذاشته بودم رو سرم که واقعا استاد معنی وقت رو نمیدونه، وقت دانشجو اصلا ارزشی نداره و فلان که از پیچ ته سالن استاد لبخندزنان نزدیک شد و من باز میخواستم زمین دهن باز کنه و منو ببلعه.
این روزها که بابت پرخاشگری بیدلیل و صد البته چند باره یه نفر، دمقم، یاد این سه قضاوت و عجول بودن و پرخاش خودم افتادم. اولی همین امشب رخ داد، دومی سال ۹۶ و سومی ترم پنج کارشناسی.
خواستم یادم بمونه و یادش بیاد که چقدر نحوه تعامل آدمها در تاثیری که میذارن نقش داره. چقدر زشته تصویری که از خودمون ارائه میدیم اینقدر دهشتناک باشه که کسی رو چند روز فلج کنه. چقدر زشته آدمها رو بیدلیل رنجوندن و خنجر زدن به بهانههای واهی. زندگی اونقدر کوتاهه که همین امشب ممکنه اون نفسی که فرو میدیم دیگه بالا نیاد و تموم. نوشتم که یادم بمونه اینکه من غمگینم، افسردهام، کسلم، داغونم و ....هیچ کدوم دلیل موجهی برای پرخاش کردن نیست. اینا رو اول دارم به خودم میگم. شاید اگه اون شب جفتمون میزدیم به در شوخی و خنده، اعصاب هیچ کدوممون امروز اینقدر خرد نبود.
- ۰۱/۰۳/۲۱
یه پیشنهاد ویژه برات دارم
برو فامیلت رو از رنجبر به حقگو تغییر بده :)